عقیق:مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب در پی اهانت به مقام حجر بن عدی توسط گروههای تکفیری در سوریه و بعد از آن هتک حرمت به بارگاه جعفر ابن ابیطالب(جعفر طیار)، چندی پیش اقدام به برگزاری شب شعری با موضوع حجر بن عدی در شهر مشهد کرد که سبب شد تا بسیاری از شاعران جوان و پیشکسوت سرودههای خود در رابطه با این موضوع را در این شب شعر قرائت کنند.
برگزاری شب شعر حجربن عدی زمینهساز شد تا توجه بسیاری از شاعران به این سمت جلب شود و در طی مدت کمتر از یک ماه تعداد زیادی از شاعران اشعار خود را در این رابطه به پایگاه اطلاعرسانی شهرستان ادب ارسال کنند.
این مؤسسه با توجه به آثار ارسال در نظر دارد تا در صورت ارتقای کیفی و کمی آثار شاعران، این مجموعه اشعار را در قالب کتابی مستقل در خصوص حجر بن عدی منتشر و توزیع کند. یکی از مهمترین و پرتکرارترین موضوعاتی که در اشعار این شاعران دیده میشود، بیان مظلومیت ائمه اطهار(ع) به ویژه امام علی(ع) در خلال رثای حجر بن عدی است.
شهرستان ادب پیش از این فراخوانی برای بیان مظلومیت مردم غزه در قالب شعر اعلام کرده بود که در پی آن شاعران بسیاری به این موضوع پرداختند و در نهایت اشعار در قالب مجموعهای مستقل به چاپ رسید. سروده ذیل مجموعهای از رباعیهای محمدرضا ترکی، از شاعران و منتقدان شعر، در خصوص حجر بن عدی است که به تازگی به نظم درآمده است:
بین شب محض و آفتابی ابدی
یکبار دگر جهل ابوسفیانی
زد تیغ ستم بر تن حجر بن عدی
***
عالم پر آوازه مظلومیتت
عشق تو به اندازه مظلومیتت
یک تربت ویران شده داری ای مرد
این هم سند تازه مظلومیتت!
***
بنگر ز جهالت این همه همهمه را
این خشم و خروش و آن همه واهمه را
حق داشت علی شبانه تنها و غریب
در خاک سپرد پیکر فاطمه را!
***
عشق است که تازه میکند جان تو را
با عشق نهادهاند بنیان تو را
آن گور تهی گلوی فریادی شد
تا نعره زند وسعت ایمان تو را
***
بیهوده به وهم، نقش بر آب چرا
بیدار شوید این قدر خواب چرا
در حرمت اهل بیت اگر شک دارید
توهین به حریم پاک اصحاب چرا؟!
***
بر جهل شما دوا و درمانی نیست
جز کینه و حقد نام و عنوانی نیست
هر چیز در این جهان نهایت دارد
ای جهل تو را نقطه پایانی نیست!
***
مردی که بر اوج عرش بود ایمانش
با حق نشکست لحظهای پیمانش
چون پرچم حق مزار او پابرجاست
صد بار به خاک اگر کنی یکسانش!
***
باغی که خزان ندید کردند تو را
آیینهای از امید کردند تو را
بر حرمت و اعتبار تو افزودند
یکبار دگر شهید کردند تو را!
***
آن دل که به عشق منجلی میآید
سرمست شرابی ازلی میآید
بگشای پس از وفات آن تربت پاک
بنگر که از آن بوی علی میآید!»