عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۸۲۲۵۰
تاریخ انتشار : ۰۵ دی ۱۳۹۵ - ۰۰:۲۳
غلامحسین ابراهیمی دینانی:
چهره ماندگار فلسفه گفت: همه انسان‌ها یک حیوان متوحش درون دارند که باید با عقلانیت آن را رام کنند، اگر انسان با درایت عقلانی توانست آن حیوان را اسیر کند، عاقبت به خیر می‌شود.
عقیق:غلامحسین ابراهیمی دینانی، چهره ماندگار فلسفه ایران و عضو مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در برنامه اخیر معرفت (شبکه چهارم سیما) با موضوع حکیم سنایی غزنوی عنوان کرد: بزرگی حکیم سنایی این است که در شعر حکیمانه و عارفانه خود بسیار از قرآن کریم مدد می‌گیرد و کلام زیبای الهی را با زیبایی خاصی در اشعار فارسی می‌گنجاند و در یک کلمه دانه را دام می‌داند و این دانه مقدمه دام دیگر هم می‌شود.

وی در ادامه افزود: سنایی در اشعارش به این نکته توجه می‌کند که انسان از علت غایی آفرینش بی‌خبر است، آفرینش چه سودی دارد، انسان چرا آفریده شده است و برای چه زندگی می‌کند؟ اگر انسان‌ها این سوالات را بپرسند زندگی‌شان تغییر می‌کند، چه اینکه همه زندگی می‌کنیم - از انسان و حیوان به مقتضی حال و مقام آفرینش - اما تنها موجودی که می‌تواند بپرسد که چرا زندگی می‌کند، انسان است.

دینانی ضمن قرائت بیت «روزها فکر من این است و همه شب سخنم/ که چرا غافل از احوال دل خویشتنم» توضیح داد: متأسفانه انسان‌ها غافل از این پرسش‌ها هستند، در درون هر انسانی، یک حیوان وحشی زندگی می‌کند اگر انسان با درایت عقلانی آن حیوان درون را اسیر کرد، موفق و عاقبت به خیر می‌شود.

وی همچنین با بیان اینکه عقل می‌تواند آن حیوان وحشی را رام کند، اظهار داشت: آنگاه که انسان بتواند توحش درون خود را اسیر کند راهش به عقلانیت باز می‌شود، از علت غایی می‌پرسد و از خود می‌پرسد که برای چه زندگی می‌کند و به کجا خواهد رفت و خداوند بزرگ به چه منظوری مرا خلق کرده است و آن زمان عظمت و تعالی پیدا می‌کند و نوع سخنش نیز عوض می‌شود.

چهره ماندگار فلسفه ایران گفت: حکما انسان را حیوان ناطق دانسته‌اند، حرف می‌زند با تعلق و فصل ممیز و مقوم انسان، سخن گفتن از روی درایت است. حیوانات نمی‌توانند سخن بگویند بلکه کارهایشان را با غریزه انجام می‌دهند کتاب هم نمی‌نویسند چرا که سخن ندارند این انسان است که سخنگو است. هیچ موهبتی در کل جهان هستی از موهبت سخن گفتن بالاتر نیست.

وی اظهار داشت: سه نوع سخن گفتن داریم. یک سخن گفتن معاشرت است یعنی همان صحبت کردن معمولی با مردم و اطرافیان و خانواده و ... همین سخن روزمره است، دوم سخن گفتن تذکر است یعنی نخست خودمان چیزهایی را به یاد می‌آوریم و شاید به زبان هم نیاوریم، در واقع یادآوری به آغاز، انجام، علت غایی و سرنوشت بشر است. سخن تذکر به مراتب قوی‌تر از سخن معاشرت است و سوم سخن گفتن تفکر است.

به گفته عضو مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، متأسفانه ما ذوق تاریخمان ضعیف است خود تاریخ هم مطالعه‌اش خیلی سودمند است سرنوشت‌هایی است که می‌توانیم از تاریخ بیاموزیم. این همان سخن تذکر است. خود تاریخ هم مهم است اما فرا تاریخ هم مهم است باید بتوانیم ابعاد زمان و مکان را بفهمیم. زمان و مکان هر کدام دارای ابعاد مختلفی است. انسان نمی‌تواند از زمان و مکان فراتر رود، قرآن کریم می‌خواهد ما را حرکت دهد به سمت سخن «تفکر» و «تذکر». برخی افراد در معاشرت می‌مانند و به تذکر و تفکر نمی‌رسند.

وی اظهار داشت: برای همه حواس ما عضو مشخص داریم اما برای فکر کردن عضو معینی نداریم که قابل مشاهده باشد، حال امروز می‌گویند سلول‌های مغزی فکر می‌کنند اما آیا واقعا سلول‌ها فکر می‌کنند یا با فکر حرکت می‌کنند؟ سلول‌ها بر اساس نظم و انضباط عقلانی حرکت می‌کنند یا بی جهت حرکت می‌کنند و بعد فکر می‌زاید؟ باید درباره اینها تأمل کنیم.

منبع:فارس

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین