عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۸۱۸۰۴
تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۳۹۵ - ۲۰:۳۷
مهدوی زادگان تشریح کرد؛
تلاش سه حکیم وعارف بزرگ معاصر یعنی آیت الله شاه آبادی، علامه طباطبایی و امام خمینی(ره) در توجه وافر به ولایت نامه سیاسی نویسی است. ویژگی این سه مرد بزرگ توجه به اجتماعیات و سیاسات اسلام است.
عقیق:جلسه گروه علمی فلسفه سیاسی مجمع عالی حکمت اسلامی به منظور بحث و بررسی موضوع موانع عرفانی کلامی ولایت نامه نویسی سیاسی با ارائه حجت الاسلام دکتر داوود مهدوی زادگان چهارشنبه ۱۷ آذرماه با حضور جمعی از اعضاء مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

ولایت، از جمله مفاهیم بنیادی و کلیدی در نصوص اصلی اسلام (کتاب و سنت) است و بر دو بخش ولایت تکوینی و ولایت تشریعی منقسم می شود. همین امر موجب نگارش رساله های زیادی در باب ولایت شده است. به طوری که در این رهگذر میراث مکتوب گران سنگی پدید آمده است. با وصف این؛ عمده ولایت نامه نویسی ها معطوف به ولایت تکوینی است و کمتر پیرامون ولایت تشریعی است و در نتیجه ولایت نامه سیاسی نویسی مغفول مانده است.

ممکن است علت این امر به نصوص نسبت داده شود. در حالی که با مراجعه به نصوص متوجه می شویم که واقعیت امر خلاف این احتمال است. به طوری که گاه به ذهن می آید که باید کتاب وحی را «کتاب ولایت سیاسی» نامید. از گذشته تا به امروز، ولایت در زبان عرفی به معنای سیاست و حکومت متبادر است. لیکن، هرگاه با استعمالات قرآنی روبرو می شویم به یکباره برداشت متبادر عرفی را کنار گذاشته مشاهده می کنیم.

قطعا سلطه گفتمان سکولار بر چنین برداشتی (معنای غیر حکومتی) موثر است، لیکن سابقه این برداشت دیرینه است. ازاین رو نباید فرافکنی کرد و گفتمان سکولار را تمام علت بدانیم، بلکه بنظر می رسد دو رویکرد دانشی عرفان نظری و رویکرد کلامی ـ فقهی در این امر موثر بوده است.

اهل معرفت در عرفان نظری، گرچه در ابتدای تفسیرشان ولایت را در معنای تدبیر امور و سرپرستی أخذ کرده‌اند؛ لیکن در تفصیل مطلب از این معنا عدول کرده تمام گفتارشان را در معنای قرب الی الله پیش برده‌اند.

داوود قیصری (متولد ۷۵۱ق) از مشهورترین شارحان فصوص الحکمِ ابن عربی، پیش از شروع شرح خود بر فصوص الحکم، مقدماتی را در دوازده فصل بیان کرده است. آخرین مقدمه وی با عنوان «فی النبوه و الرساله و الولایه» است. گفته های وی در این فصل دربارۀ ولایت، مبنای سخن اهل معرفت بعد از وی تا کنون بوده است. قیصری همان مطالب را مبسوط تر در رساله ای مستقل با عنوان «التوحید و النبوه و الولایه» آورده است. (آشتیانی سید جلال الدین، رسایل قیصری، ۱۳۶۱).

مرحوم علامه طباطبایی مکتوب مستقلی با عنوان «رساله الولایه» تألیف کرده اند. از متن این رساله، معلوم می گردد که ایشان نیز همانند سایر اهل معرفت، ولایت را به معنای سیر و سلوک و راه قرب الی الله، أخذ کرده است.

فصل سوم رساله الولایه در مقام اثبات این مطلب است که کمال انسان علاوه بر اعطایی بودن – آن گونه که برای انبیاء و اولیای الهی است – اکتسابی هم هست. انسان می تواند قرب به حضرت حق سبحانه را اکتساب نماید. فصل چهارم رساله الولایه اثبات آن است که نزدیکترین راه انسان برای کمال و قرب الی الله همان معرفت نفس است. (طباطبایی سید محمدحسین، رساله الولایه، ۱۳۸۲)
لیکن، اصطلاح شدن ولایت در معنای قرب و سیر و سلوک معنوی دو محذوریت مهم پیش می آورد که ظاهراً اهل معرفت به آن التفات نکرده اند. محذور اول آن است که چنین اصطلاحی نمی تواند وصف خداوند سبحان باشد. هیچ استبعادی ندارد که این معنا از ولایت را از حضرت حق نفی کرد؛ یعنی می توان گفت: «إنَّ الله لیس بِوَلیٍ بهذا الاصطلاح»، زیرا ولایت به معنای قرب و سیر و سلوک معنوی، جهت خلقی است نه جهت حقی و حضرت حق موصوف به جهت خلقی نمی شود.

محذور دوم آن است که اساساً، ولایت به معنای قرب و سیر و سلوک معنوی در قرآن کریم استعمال نشده است. گرچه لغت شناسان معنای قرب را برای واژه ولایت ذکر کرده اند؛ لیکن چنین استعمالی در قرآن کریم یافت نمی شود.

از سوی دیگر، اصلی ترین واژه قرآنی که پیرامون خود نظام واژگانی عظیمی پدید آورده و حامل مفهوم سیر و سلوک ایمانی است؛ (ر. ک: ایزوتسو، توشیهیکو، ۱۳۸۸: فصل اول و دوم) واژه تقوی است. با وصف این، مفهوم تقوی در متون عرفان نظری، آن قدر که مقوله ولایت محوریت پیدا کرده؛ جا باز نکرده است. تأویل واژه قرآنی ولایت از معنای ربوبیت و تدبیر امور به معنای قرب و سیر و سلوک و نیز کم التفاتی به واژه قرآنی تقوی در معنای قرب و سیر و سلوک، در متون عرفانی؛ خیلی تأمل برانگیز است.

حکومتها و سلاطین جور از چنین عرفانی که مفهوم قرآنی ولایت را تأویل به معنایی برده است که نگران کننده نیست؛ قطعاً مخالفتی ندارند. زیرا مفهوم قرآنی ولایت (ربوبیت و تدبیر امور)، سالک الی الله را از متن جامعه و سیاست عبور می دهد و هرگز نخواهد گذاشت نسبت به امر سیاسی بی تفاوت باشد. اما مفهوم عرفانی ولایت (قرب و سیر و سلوک) چنین التزامی در آن نیست که سالک را از متن جامعه و سیاست عبور دهد.

آنچه مسلم است، تلاش سه حگیم و عارف بزرگ معاصر در رفع این نقیصه و توجه وافر به ولایت نامه سیاسی نویسی است؛ یعنی آیت الله شاه آبادی، علامه طباطبایی و امام خمینی رحمهم الله، ویژگی این سه مرد بزرگ توجه به اجتماعیات و سیاسات اسلام است.

چنان که مرحوم شاه آبادی با نگارش شَذَراتُ المعارف و علامه با نگارش آثار اجتماعی و توجه به این قبیل مباحث در تفسیر المیزان و بویژه مقاله «مسئله ولایت و زعامت» و امام خمینی(ره) با کتاب ولایت فقیه؛ این مسئله را جبران کردند.

امام خمینی عرفانی را بر مردم مسلمان عرضه داشت که ولایت در همان مفهوم قرآنی به کار رفته است. به همین دلیل بود که جامعه ایرانی با تجربه چنین عرفانی از متن سیاست و نظام سلطۀ جهانی عبور کرد و انقلاب اسلامی را به راه انداخت و به حکومت دینی عینیت بخشید.

فرازی از فرمایشات امام خمینی گویای این مطلب است: اسلام همیشه مبتلا بوده به این یک طرف دیدنها، همیشه مبتلا بوده. اینکه در روایت است که اسلام غریب است، از اول غریب بوده و الآن هم غریب است، برای این¬که غریب آن است که نمی‌شناسد او را، در یک جامعه‌ای هست او، اما نمی‌شناسند، نمی‌شناسد، معلوم را، هیچ وقت شناخته نشده به طوری که باید باشد، مگر پیش خودمان، همیشه یک ورق را گرفته‌اند، آن ورق دیگر را حذفش کرده‌اند یا مخالفت یا آن کرده‌اند.

یک مدت زیادی گرفتار عرفا ما بودیم، اسلام گرفتار عرفا. آنها خدمتشان خوب بود؛ اما گرفتاری برای این بود که همه چیز برگرداندند به آن طرف، هر آیه‌ای دستشان می‌آمد می‌رفت آن طرف، مثل تفسیر ملاعبدالرزاق، خوب بسیار مرد دانشمندی، بسیار مرد بافضیلتی؛ اما همۀ قرآن را برگردانده به آن طرف، کأنّه قرآن با این کارها کار ندارد. (امام خمینی، ۱۳۷۹: ۸/۵۲۹)

منبع:مهر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین