۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۶ : ۰۴
با تامل و بازخوانی شعارها و رجزهای اصیل عاشورایی از قبیل: «هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه»، «فَإِنِّی لا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً»، «موت فی عز خیرٌ من حیاة فی ذلّ»، «إنّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإصلاحِ فی أمّةِ جَدّی»، و ...که از حضرت اباعبدالله (ع) برای ما به یادگار مانده است، بیهیچ تردیدی میتوان نتیجه گرفت که قیام عاشورا پیش و بیش از آنکه یک مصیبت و عزا باشد، قیام با شکوهی است که از بطن آن حماسهای بیبدیل و جاودان متولد شده است؛ از همین روست که حضرت زینب(س) در توصیف این واقعه با کمال سربلندی و افتخار میگوید: «والله ما رایت الا جمیلا». و این یعنی انکار شکست، و به تماشا گذاشتن تصویر پیروزی از واقعه کربلا؛ چرا که اگر قیام عاشورا در ذهن و زبان حضرت زینب(س) تنها یک شکست و مصیبت بود، به زبان آوردن چنین جملهای محلی از اعراب نداشت. چنان که استاد شهید آیتالله مطهری نیز که معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) ایشان را «حاصل عمر و پاره تن» خود خوانده و همه آثار قلم و زبان او را «بدون استثنا خوب، آموزنده و انسانساز» معرفی کردهاند (صحیفه امام، ج 16، ص 242). در کتاب ارزشمند «حماسه حسینی» با تأکید بر این دقیقه میگوید:
«... بنابراین کلید شخصیت حسین(ع) حماسه است، شور است، عظمت است، صلابت است، شدت است، ایستادگى است، حقپرستى است... کلمات و اشعاری هم که از آن حضرت نقل شده، حاکی از همین روحیه حماسه و صلابت، خداپرستی و حماسه الهی و انسانی است... عظمت کربلا به جنبه معنویت و روحانیت آن است نه فاجعه بودن آن. قهرمانان اصلی کربلا سیدالشهداء(ع) و یاران ایشاناند نه شمر و ابن زیاد! ... در نقل و بازگو کردن حادثه عاشورا ما هزاران تحریف وارد کردهایم، هم تحریفهاى لفظى - یعنى شکلى و ظاهرى - راجع به اصل قضایا، مقدمات قضایا، متن و حواشى مطلب، و هم (تحریفهاى معنوى که) در تفسیر این حادثه ما تحریف کردهایم. با کمال تأسف باید عرض کنم تحریفهایى که به دست ما مردم در این حادثه صورت گرفته است، همه در جهت پایین آوردن و مسخ کردن قضیه بوده است، در جهت بىخاصیت کردن و بىاثر کردن قضیه بوده است». (حماسه حسینی، ج2، ص 47)
امروز نیز وقتی سرباز دلاوری در میدان جهاد با دشمنان دین و آیین به شهادت میرسد، معمولاً به خانواده او تبریک و تسلیت میگویند؛ چرا که در جهانبینی توحیدی شهادت نه «مصیبت»، که سعادت و رستگاری جاوید است، چنان که در آیه 169 سوره مبارکه آل عمران آمده است:
«وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ : ومپندارید ان کسانی راکه کشته شده اند در راه خدا مرده اند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند».
فؤاد کرمانی نیز با الهام از این آیه مبارکه گفته است:
زنده جاوید کیست؟ کشته شمشیر دوست
که آب حیات قلوب، در دم شـمشیر اوسـت
***
حضرت لسان الغیب حافظ شیراز نیز میگوید:
زیر شمشیر غمش رقصکنان باید رفت
کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد
در واقع حضرت زینب با گفتن جمله «ما رایت الا جمیلا»، قیام با شکوه عاشورا را برای آیندگان رمزگشایی کرده و با تذکری صریح قرائت صرف ماتمی از عاشورا را مورد انکار قرار داده و چشمها را به دیدن ابعادی دیگر از این مینیاتور زیبای الهی دعوت کرده است که با «پیام» و «حماسه» معنا مییابد.
به راستی نیز چنین است. عاشورا تنها یک مصیبت نیست؛ چرا که هیچ مصیبتی زیبا نیست مگر آن که هدفی متعالی و انسان ساز را در بطن خود داشته باشد؛ از همین روست که شهادت امام حسین(ع) و یارانش در کربلا در نگاه حضرت زینب(س) زیبا جلوه میکند، چون این مجاهدتها و فداکاریها برای غبارروبی از «حقیقت محمدی»، اصلاح جامعه اسلامی و احیای کرامتهای انسانی بوده است. حال آن که در پشت چهره مصیبت هیچ حقیقت زیبا و قابل ستایشی نهفته نیست. بخشی از زیباییهای حماسی واقعه کربلا را میتوان در صحنههای زیر به تماشا نشست:
امتناع امام حسین(ع) از شروع جنگ و خونریزی و تلاش در روشنگری و هدایت دشمنان تا آخرین لحظات، پیوستن «زهیربن قین» به سپاه اباعبدالله(ع) به توصیه همسر حسینی مرامش «دَلْهم» که نشاندهنده نقش تعیینکننده زنان در کربلاست، سربلند بیرون آمدن «حُربن یزید ریاحی» از صحنه جهاد اکبر با پشت کردن به عمرسعد و لبیک به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام خویش، درخواست به تأخیر انداختن جنگ در شب عاشورا توسط امام حسین(ع) برای راز و نیاز با خدا، و برداشتن بیعت از گردن یاران و مُخیّر کردن آنان به ماندن و رفتن، تجدید بیعت یاران امام با ایشان با بیان این جمله که «اگر هزار بار دیگر بمیریم و زنده شویم هرگز دست از یاری شما بر نمی داریم»، نپذیرفتن اماننامه شمر توسط حضرت ابوالفضل العباس(ع) و برادرانش، نمایش اوج ادب و وفاداری توسط سقای کربلا حضرت قمربنی هاشم با نخوردن آب و تشنه بیرون آمدن از شط فرات، شهادت غبطهبرانگیز وهب بن عبدالله و عکس العمل دشمن کوب مادرش در پرتاب سر فرزند شهیدش به سوی سپاه یزید، پاسخ زیبای «احلی من العسل» قاسم بن حسن به عمو، به میدان فرستادن عون و محمد توسط مادرشان حضرت زینب برای جهاد و نائل شدن به فیض شهادت، اقامه باشکوهترین نماز در ظهر عاشورا در زیر بارانی از نیزه و تیر، حائل قرار دادن دستها توسط عبدالله ابن حسن در هنگام حمله حرمله به امام حسین (علیه السلام) برای دفاع از حضرت و نوشیدن شهد شهادت در دامان اباعبدالله، خطبههای حماسی و شبشکن امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) به عنوان پیامبران عاشورا در مجلس عبیدالله بن زیاد و یزید بن معاویه، و توصیف زیبای حضرت زینب از واقعه کربلا با بیان جمله «ما رأیتُ الا جمیلاً» در پاسخ یزید.
به راستی در بازخوانی واقعه کربلا این زیباییهای حماسی را چرا باید نادیده گرفت و از کنار آنها به سادگی گذشت؟ خلاصه کردن حماسه بلند کربلا در «آتش و عطش» و چشم بستن بر پیامهای انسانساز و زیباییهای متعالی و شگفت این نهضت بزرگ، ستمی بزرگ بر خاندان رسالت است. چرا ما چشم زیبابین نداریم و به جای دیدن ظرافتها و زیباییهای بیبدیل این «مینیاتور الهی» تنها سرهای برآمده بر نیزه، اجساد افتاده بر خاک، خیمههای آتش گرفته، دربدری کاروان اسیران، خون و آتش و عطش را میبینیم و بس؟! چرا عظمت روح سالار شهیدان کربلا را در لحظة پرواز به سوی معشوق ازلی و ابدی با روایت شاعرانة این جمله به تصویر نمیکشیم که فرمود: «الهی! صبراً علی بلائک و تسلیماً لامرک...»، و یا اوج حماسه و ایثار را در رجزخوانی حضرت ابوالفضل به روایت نمینشینیم که در فتنه خیز حوادث فرمود: «والله ان قطعتم یمینی/ انی احامی ابداً عن دینی: به خدا سوگند اگر دست راستم را هم قطع کنید، هرگز از یاری دینم دست برنخواهم داشت».
از این منظر که منظری قرآنی است، شایستهتر آن است که در مجالس بزرگداشت قیام حسینی روی پرچمها این جمله نوشته شود: «به مجلس حماسه حسینی خوش آمدید». استاد شهید آیتالله مطهری نیز در کتاب ارزشمند «حماسه حسینی» دقیقاً بر روی همین نکته تأکید میکند و میگوید:
«شخصیت حسین بن علی علیهماالسلام صبغه حماسی دارد و باید با وجود و سرگذشت او یک احساس حماسی داشته باشیم، نه یک احساس تراژدی و مصیبت، رثا و نفله شدن. شخصیتهای حماسی جنبه نژادی و قومی دارند؛ یعنی مخصوص یک قوم و نژاد معین و یک آب و خاکند، اما در مورد امام حسین علیه السلام چنین نیست. او یک شخصیت حماسی است، اما حماسه انسانیت و بشریت، نه حماسه قومیت. سخن، عمل و روح امام حسین علیه السلام هیجان و حماسه مافوق حماسه هاست و علت شناخته نشدن ایشان نیز همین است. شخصیت امام از نظر شدت حماسی بودن و علو و ارتفاع جنبه انسانی بی نظیر است و ما این حماسه را نشناختهایم». (حماسه حسینی، ج 1، ص 121-113)
جان کلام آن که اصلیترین هدف قیام حسینی «دعوت به معروف و نهی از منکر» تا اهدای آخرین قطره خون خویش برای دفاع از نوامیس الهی در مقابل بدعت های خطرناک جرثومه ظلم و فساد «یزید» بود که در تنور خلافت موروثی و سلطنتی در اسلام می دمید که به پیروزی خون بر شمشیر و احیای اسلام ناب محمدی انجامید. از همین رو ارائه تصویر شکست از قیام حسینی و ختم کردن تاسوعا و عاشورای حسینی به عزاداری تنها و غفلت از ابعاد حماسی و معرفتی این رستاخیز الهی، ظلمی بزرگ به عاشورا و امام عاشوراست؛ چرا که پیروزی در مکتب حسینی تعریفی جز «عمل به تکلیف» ندارد.
به خاطر چنین اعتقاد و باوری ست که حضرت امام خمینی(ره) در جواب کسانی که در سالهای مبارزه پیروزی انقلاب اسلامی را در برابر نظام استبدادی شاه زیر سؤال می بردند، فرمود: «ما مأمور به تکلیفیم، نه مأمور به نتیجه». و این دقیقهای است که از نگاه شاعران اصیل عاشورایی پنهان نمانده است. نگاه به عاشورا به عنوان «فتحی قریب» و حماسه ای بی بدیل و با شکوه:
ای خون اصلیت به شتکها ز غدیران
افشانده شرفها به بلندای دلیـران
جـاری شده از کرب و بلا آمــده آنگــــاه
آمیختــه با خون سیاووش در ایران
تو اختـــر سرخی که به انگیزه تکثیر
ترکیــد بر آیینه ی خورشیـــد ضمیــــران
ای جوهـــر سـرداری سرهای بــریـــــده
وی اصل نمیـرندگی نســل نمیـران
خرگاه تو می سوخت در اندیشه تاریخ
هر بار که آتش زده شد بیشه ی شیران
آن شب چه شبی بود که دیدند کواکـب
نظــــم تو پراکنـــــده و اردوی تو ویران
و آن روز که با بیرقی از یک تن بی سر
تا شام شدی قافله سالار اسیران
تا باغ شقــــایــــق بشوند و بشکوفند
باید کـــه ز خـــــون تو بنوشنـــد کویـران
تا اندکـــــی از حـــــق سخن را بگزارند
بایــــد کــه ز خونــت بنگـــارند دبیران
حد تو رثا نیست، عزای تو حماسه است
ای کاسته شأن تو از این معرکهگیران...
(حسین منزوی)