چهارمین شماره از کتابمجله همشهری آیه منتشر شد:
براى موفقیتآمیز
بودن هر حرکت انقلابى، باید پیام آن به دیگران برسد و روشنگرى اذهان
عمومى، سبب جلب افکار بدان سمت گردد، یا با تبیین ماهیت یک نهضت، جلوى
تحریفها و کتمانها و سوءبرداشتها گرفته شود.
در نهضت عاشورا از این
عنصر سرنوشتساز، استفاده شده است. امام حسین(ع)، پیام حرکت خود را هنگام
بیرون آمدن از مدینه، در ایام اقامت در مکه، هنگام خروج از مکه به سمت
کوفه، چه با خطابههایش، چه با نامههایى که براى هواداران و سران شیعه در
کوفه و بصره نوشت، چه به نماینده ویژه خود مسلمبن عقیل که به کوفه فرستاد،
ابلاغ کرد، تا حجت بر همه تمام شود و کسى بىخبر نماند.
و جداى از
اینها، امام حسین(ع) زنان بزرگوارى را با خود برد که توانستند تحت رهبرى
امام سجاد(ع) جمع پیروزمندانهاى از کربلا را تشکیل دهند و پیام آنرا به
گوش جهانیان و تاریخ برسانند.
و امروز این وظیفه در برابر همه شهیدان
انقلاب، با همه سختىاى که دارد بر دوش همه ماست. مقام معظم رهبرى فرمایند:
«آنچه که مهم است، حفظ راه شهداست؛ یعنى پاسدارى از خون شهدا. این، وظیفه
اوّلِ ماست. در قبال شهدا، همه هم موظّفیم. نه اینکه بعضى وظیفه دارند و
بعضى ندارند. البته کسانىکه مسؤولیتى دارند و شانههاى آنها زیر بار
مسؤولیتهاى بزرگ یا کوچک قرار گرفته است، وظیفه بیشترى دارند...... گاهى
رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سىساله
امام سجّاد(ع) و رنج چندینساله زینب کبرى(س) از این قبیل است. رنج بردند
تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام
تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفهاى داریم.
البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمدالله حکومت حق - یعنى
حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفى داریم.»
* پیامرسانى در نهضت امام حسین(ع)
در نهضت عاشورا، امام حسین(ع) پیام حرکت خود را هنگام بیرون آمدن از
مدینه، در ایام اقامت در مکه، هنگام خروج از مکه به سمت کوفه، چه با
خطابههایش، چه با نامههایى که براى هواداران و سران شیعه در کوفه و بصره
نوشت، چه به نماینده ویژه خود مسلمبن عقیل که به کوفه فرستاد، ابلاغ کرد،
تا حجت بر همه تمام شود و کسى بیخبر نماند. و جداى از اینها امام حسین(ع)
زنان بزرگوارى را با خود برد که توانستند تحت رهبرى امام سجاد(ع) جمع
پیروزمندانهاى از کربلا را تشکیل دهند و پیام آنرا به گوش جهانیان و
تاریخ برسانند.
مسلمبن عقیل، نامه امام را در کوفه، پس از آنکه گروهى
از شیعیان گرد آمدند، در حضور آنان خواند و همه اشک شوق ریختند. مسلم،
اینکار را پیوسته تکرار مىکرد و با حضور هر گروهى جدید، نامه حسینبن على
را بر آنان باز خواند.
کسانى در راه این پیامرسانى جان باختند.
ازجمله قیسبن مسهر صیداوى بود که حامل پیام امام و نامه او به شیعیان کوفه
بود و مأموران ابن زیاد او را دستگیر کردند و چون حاضر نشد مخاطبان پیام
را افشا کند، جان بر سر این پیام نهاد و به شهادت رسید.
* پیامرسانى پس از شهادت
پیامرسانى پس از شهادت امام و یاران، مرحله دیگرى از رسالت به ثمر رساندن
خون شهید است تا دشمنان رسوا شوند و غافلان آگاه گردند و ستمگران نتوانند
بر جنایتهاى خویش پردهپوشى کنند. نقش اسراى اهل بیت پس از عاشورا، رساندن
پیام خون شهیدان بود، چه در برخوردهاى فردى و موضعى و چه بهصورت
سخنرانیهاى عمومى؛ مثل آنچه که حضرت زینب(س) و حضرت سجاد(ع) در کوفه و
دمشق انجام دادند تا همگان بفهمند که چه جنایتى نسبت به فرزند رسول خدا
انجام گرفته است.
امام حسین(ع) در واپسین وداعى که با زینالعابدین(ع)
داشت، فرمود: فرزندم! از من به شیعیان من سلام برسان و به آنان بگو که:
پدرم غریبانه جان داد، پس بر او ندبه کنید و شهید شد، پس بر او بگریید.
* پیامرسانى امام سجاد(ع)
امام(ع) در خطبههایى که در مسیر کربلا تا شام و از شام تا مدینه ایراد
کردند، تلاشهاى یزید را نقش بر آب نمودند که به بخشهائى از سخنان حضرت
اشاره مىشود:
الف) خطابه امام(ع) در کوفه
با توجه به اینکه
کوفیان حسب و نسب امام حسین(ع) را مىدانستند و فقط دنیاگرائى و غفلت و مال
حرام سبب جرأت آنها بر قتل امام حسین(ع) شده بود، با خطابههایى آتشین،
وجدان به خواب رفته آنها را نسبت به شدت جنایتى که مرتکب شدند، بیدار
نمودند و اوج فاجعه کشتن امام(ع) و اهل بیتش و بیعتشکنى اهل کوفه را گوشزد
کردند.
ب) خطابه امام در شام
امام سجاد(ع) در شام به شکل دیگر
این پیام را ابلاغ کردند و بیشترین همت ایشان که در این شهر، شناساندن
شخصیت و جایگاه و حسب و نسب خود نسبت به پیغمبر اکرم(ص) بود و در ادامه با
رسوا کردن یزید و حکومت ظالمانه او و اشاره به جنایات او خصوصاً در کربلا
مظلومیت امام حسین(ع) و اهل بیتش را یادآور شدند.
افشاگرى امام(ع)
منحصر به مجامع عمومى نبود، بلکه در برخوردهاى شخصى و چهره به چهره هم این
وظیفه را بهخوبى ادا کردند. مثلاً وقتى که کاروان اسرا به شهر شام رسید،
پیرمردى به امام سجاد(ع) نزدیک شد و گفت: سپاس خداوندى را که شما را هلاک
کرد و امیر را بر شما مسلط کرد....، امام(ع) فرمودند: اى پیرمرد! آیا قرآن
خواندهاى؟ پیرمرد گفت: آرى. امام(ع) فرمود: آیا این آیه را خواندهاى:
«بگو هیچ مزدى از شما نمىخواهم، مگر دوستى نزدیکانم.» و آیا این کلام
خداوند متعال را خواندهاى که: «و حق کسانىکه با تو قرابت دارند ادا کنى؟»
و همچنین این کلام خداوند که: «و بدانید هر آنچه که به غنیمت مىبرید،
خمس آن، مال رسول خدا و کسانى است که با پیغمبر قرابت دارند.»
پیرمرد
گفت: «آرى خواندهام» امام فرمودند: به خدا قسم مراد از نزدیکان پیغمبر در
این آیات، ما هستیم» سپس فرمودند: آیا کلام خداوند را خواندهاى که: «همانا
خداوند مىخواهد که هرگونه پلیدى را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک
گرداند.»
گفت: «آرى» آنگاه امام(ع) فرمودند: «مائیم اهل بیتى که خداوند آنها را مطهر گردانید.»
پیرمرد گفت: قسمتان مىدهم، شما همان افراد هستید. امام فرمودند: «بدونشک ما آنها هستیم.»
پیرمرد بر آنچه بر سر اهل بیت گذشته بود، تأسف خورد و از آنچه بنىامیه انجام داده بود، بیزارى جست.
تلاشهاى امام سجاد(ع) در شام به نتیجه رسید. یعنى اهل شام متوجه جنایات
یزید و عظمت جایگاه اهل بیت شده بودند. سخنرانىها و روشنگرىهاى امام
سجاد(ع) سبب شد، یزید گناه این اقدام را به گردن ابن زیاد بیندازد و او را
لعنت کند و در آخر هم امام سجاد(ع) را با احترام به مدینه منوره بفرستد.
ج) اقدامات امام(ع) در مدینه
در مدینه منوره نیز امام سجاد(ع) به بیان مظلومیت خود و افشاى فساد حکومت
یزید پرداختند و حتى قبل از ورود به مدینه به یکى از شعرا دستور دادند تا
بر مصیبت سیدالشهداء شعر بخواند و وقتى مردم جمع شدند، حضرت، خطبهاى
خواندند و در آن خطبه پیام عاشورا را ابلاغ نمودند.
امام سجاد(ع)
مهمترین سند و مدرک نامشروع بودن حکومت یزید یعنى شهادت پاره جگر پیغمبر
اکرم(ص) و اهل بیت او را ارائه نمودند، سندى که بهوهیچوجه قابل انکار یا
توجیه نبود و علاوه بر اینکه از غم و اندوه حادثه جانسوز کربلا سینهاش
تنگ شده بود، بنابر نقلى به مدت 20 سال گریه خود را در مناسبتهاى مختلف
آشکار مىساخت، تا یاد امام و هدف امام(ع) و ظلم حکومت ظالم بنىامیه
فراموشى نشود.
اگرچه زندگى امام سجاد(ع) سرتاسر الگوى ما است، اما
درسى که ما از این قطعه از تاریخ زندگى این امام همام گیریم، لزوم زنده نگه
داشتن یاد و خاطره عاشورا است تا همواره دستورالعمل سیدالشهداء(ع)؛ «جانت
برود ولى اسلام نرود» آویزه گوش و چشم رهروان راه آنحضرت باشد.
* استمرار ابلاغ پیام
برنامههاى گستردهاى که در فرهنگ دینى ما وجود دارد و بهصورت عزادارى،
گریه، نوحهسرایى، زیارت قبور شهدا، خواندن زیارتنامه، سرودن شعر درباره
حادثه عاشورا و مظلومیت اهل بیت، سلام دادن به شهداى کربلا هنگام آب نوشیدن
و بسیارى از اینگونه سنتهاى دینى، هر یک بهگونهاى رساندن پیام خون شهدا
به دیگران است. بارزترین نقش حماسى حضرت زینب(س) در کربلا، همان
پیامرسانى بود و بدون آن شاید کربلا آنگونه تأثیر و افشاگر نمىشود.
سر نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود - کربلا در کربلا مىماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ - پشت ابرى از ریا مىماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب - پشت کوه فتنهها مىماند اگر زینب نبود
* یاد و گرامیداشت
حادثه عاشورا، از یکسو بیدارگر وجدانها و برانگیزاننده انسانها براى
مبارزه با ستم و زور بود، از سویى رسواکننده حاکمانى که از جهل و غفلت مردم
بهره مىگرفتند و با نام دین، سلطه جابرانه و ضد دینى داشتند. مظلومان از
این حماسه، درس و پیام مىگرفتند و ظالمان از مطرح بودن عاشورا و پیامهایش
وحشت داشتند. این بود که فعالیت کتمان و نسیان و زدودن از یادها از سوى
امویان و همخطان آنان انجام مىگرفت و حرکت یادآورى و ذکر و طرح و تعظیم و
تکریم، از سوى اهل بیت پیامبر(ع) انجام مىشد تا از یادها نرود و
تأثیرگذارى مداوم خود را داشته باشد.
برنامه ذکر و یاد، خطى بود براى
مقابله با سیاست سکوت و خط منزوىسازى و بایکوت که به دست دشمنان حق انجام
مىگرفت. در راستاى همین یاد بود که بر محور عاشورا و کربلا، فرهنگى پدید
آمد که مجموعهاى از سنتها را در خود داشت، از قبیل: گریه بر امام
حسین(ع)، عزادارى، برپایى مراسم نوحهخوانى، شبیهخوانى و تعزیه، برگزارى
مجالس وعظ و خطابه و منبر و مدح و مرثیه، سقایى و آبیارى تشنگان، زیارت
امام حسین(ع) و شهداى کربلا چه از دور چه از نزدیک، مقدس شمردن تربت
سیدالشهدا(ع) و سجده بر تربت و ذکر گفتن با تسبیح تربت، استفاده از لقب
کربلایى براى زائران کربلا، سرودن شعر و مرثیه و مقتلنویسى بر محور حادثه
عاشورا و... بسیارى از اینگونه مراسم و شعائر که هر کدام نقشى در زنده
نگهداشتن آن حادثه و تبدیل آن به فرهنگ عمومى شیعه داشت.
امامان شیعه
نیز به این گرامیداشت و احیاى خاطره عاشورا در قالبهاى مختلف، تشویق و
ترغیب مىکردند. شاعران بزرگى همچون دعبل، کمیت، سید حمیرى، عبداللهبن
کثیر در زمان ائمه و صدها شاعر برجسته دیگر در دورانهاى بعد، با اشعار خود
در زنده نگهداشتن مشعل یاد عاشورا کوشا بودند.
امام صادق(ع) به اصحاب
خویش فرمود: با یکدیگر پیوند و رفتوآمد و ترحم داشته باشید، همدیگر را
زیارت کنید، به ملاقات هم بروید، مذاکره کنید و امر ما را زنده بدارید.
استفاده از مجالس براى احیاى خط ائمه، توصیه خود آنان بوده است. همچنین
رفتن به زیارت قبر سیدالشهدا(ع) که احادیث فراوان و پاداشهاى عظیم در
اینباره آمده است. در سایه زیارت، همدلان و همسویان با خط عاشورا گرد هم
مىآیند و بر سر مزار شهید، با خون و راه و هدف شهید پیمان مىبندند و از
زندگى و شهادت آن درس و الهام مىگیرند. براى زیارت هیچ امامى به اندازه
زیارت حسینبن على(ع) در کربلا، تأکید و توصیه نشده است. در روایات براى آن
پاداشى برابر دهها و صدها حج و عمره بیان شده است و راز آن، همان احیاگرى
زیارت نسبت به فلسفه قیام عاشورا و زنده نگهداشتن فرهنگ شهادت و میثاق با
شهیدان است. امام صادق(ع) فرمود: من لمیات قبر الحسین(ع) و هو یزعم انه
لنا شیعه حتى یموت، فلیس هو لنا بشیعه. کسىکه مىپندارد پیرو و شیعه ماست،
ولى تا زنده است هرگز به زیارت قبر حسین(ع) نرود، او شیعه ما نیست!
نشانههاى فراوانى است که در عصر سلطه امویان و عباسیان حتى از زیارت قبر
تربت امام حسین(ع) جلوگیرى مىکردند چراکه اینکار، نوعى همبستگى با مرام و
آیین عاشورائیان را نشان مىداد و زائران را به هم متحد و بر ضد ستمکاران
بسیج مىساخت. از اینرو خلفاى عباسى نیز تلاش براى محو آثار قبر و پراکنده
ساختن مردم از چنین تجمعى داشتند. به متوکل عباسى خبر مىدادند که مردم در
سرزمین نینوا براى زیارت قبر امام حسین(ع) جمع مىشوند و از این رهگذر،
جمعیت انبوهى پدید مىآید و کانون خطرى تشکیل مىشود. او هم مأموران خود را
مىفرستاد تا مردم را متفرق و آثار قبر را ویران سازند و در کمین کسانى
بنشینند که به زیارت امام حسین(ع) مىروند.
سجده بر تربت امام حسین(ع)
نیز همین یادآورى نسبت به عاشورا و فرهنگ شهادت را داراست. شهید مطهرى در
این زمینه نوشته است: پیشوایان ما گفتهاند: حالا که باید بر خاک سجده کرد،
بهتر است آن خاک، از خاک تربت شهیدان باشد، اگر بتوانند از خاک کربلا براى
خود تهیه کنید که بوى شهید مىدهد. تو که خدا را عبادت مىکنى، سر بر روى
آن خاکى بگذارى که تماس کوچکى، قرابت کوچکى با شهید دارد و بوى شهید
مىدهد، اجر و ثواب تو صد برابر مىشود.
اینکه از تربت قبر سیدالشهدا،
امامان شیعه و حضرت زهرا(ع) تسبیح مىساختند و با آن ذکر مىگفتند یا
توصیه مىکردند که کام نوزادان خود را پس از ولادت با تربت قبر حسین(ع)
بردارید: حنکوا اولادکم بتربه الحسین فانها امان، براى همین پیوند دادن با
فرهنگ شهادت و ایثار است که عاشورا جلوه بارز آن بهشمار مىآید.
* زنده نگهداشتن امروز عاشورا
برپایى دستههاى عزادارى و نوحهخوانىها و سوگوارىهاى سنتى، از
برنامههاى بسیار مهم در زنده نگهداشتن یاد عاشورا است. عاشقان خط حماسى
ثارالله، با تشکیل دستجات و هیئتها و در سایه پرچمها و علامتها و
کتیبهها، عواطف پاک خود را نسبت به امام حسین(ع) زنده نگه مىدارند و با
افراشتن پرچم عزاى حسینى، نوعى همبستگى فکرى، روحى و مرامى با عاشورا پیدا
مىکنند و در سایه آن، درسها و پیامهاى عاشورا را جاودانه سازند. امام
امت(ره) مىفرمود: ما باید حافظ این سنتهاى اسلامى، این دستجات مبارک
اسلامى که در عاشورا، در محرم و صفر و در مواقع مقتضى بهراه مىافتند،
تأکید کنیم که بیشتر دنبالش باشند... زنده نگه داشتن عاشورا با همان سابقه و
از طرف تودههاى مردم با همان ترتیب سابق که دستجات معظم و منظم، دستجات
عزادارى راه مىافتاد. باید بدانید که اگر مىخواهید نهضت شما محفوظ بماند،
باید این سنتها را حفظ کنید.
جان کلام در همین جمله آخر است و پیام
عاشورا در مقوله یاد براى عصر حاضر نیز همین است که حماسههاى خونین و
امیدبخش و انگیزهآفرین شهدا را زنده نگاه داریم و به هر شکلى، با
برنامهریزیهاى حسابشده، موضوع شهادت، رزمندگان، جبهههاى نبرد، تظاهرات و
راهپیماییها، مبارزات پیش از انقلاب، شهداى عزیز، آزادگان و جانبازان،
عملیاتهاى دفاع مقدس، خانوادههاى معظم شهدا، مزار شهیدان عزیز، شرح،
پوستر و امثال اینگونه مظاهر مربوط به فرهنگ جهاد و شهادت و ایثار را که
همه از عاشورا الهام گرفتهاند بهیاد آوریم و جزو فرهنگ عمومى مردم سازیم و
همانگونه که عاشورا با همه مظاهر و مضامینش در طول قرنهاى متمادى در دل و
جان و ذهن و زندگى پیروان امام حسین(ع) جا گرفت و با برنامههاى مختلف،
زنده ماند، ارزشهاى انقلابى و شهادت تاریخ معاصر را نیز، هم به حافظه
تاریخ بسپاریم تا به آیندگان منتقل شود، هم از این منابع الهام و
حرکتآفرینى و ایدهبخشى، حداکثر استفاده را در تربیت نسلى با ایمان، شجاع،
عزتمند و صبور و مقاوم ببریم.
اینگونه یک نهضت باقى مىماند و اهداف
فراموش نمىشود، سنت احیاگرى و یاد نیز سبب زنده ماندن پیام مىشود و بدون
اینگونه مراسم، هم اهداف فراموش مىشود و هم ماهیت یک نهضت ممکن است مسخ و
دگرگون شود.
امام خمینى(قدس سره) در مورد ضرورت این زنده نگهداشتنها و
تنظیم شعائر که سبب آگاهى جامعه و حفظ محتواى یک قیام در طول تاریخ است،
فرموده است: هر مکتبى هیاهو مىخواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مکتبى تا
پایش سینهزنى نباشد حفظ نمىشود... این نقشى است که اسلام را همیشه زنده
نگه داشته، آن گلى است که هى به آن آب مىدهند. زنده نگهداشتن، این گریهها
زنده نگهداشته مکتب سیدالشهدا را و فرموده است: آنچه دستور ائمه(علیهم
السلام) براى بزرگداشت این حماسه تاریخى اسلام است و آنچه لعن و نفرین بر
ستمگران آل بیت است، تمام فریاد قهرمانانه ملتها است بر سردمداران
ستمپیشه در طول تاریخ، الى الابد.
رسالت وارثان خون شهدا و نسلى که
بازمانده پدران انقلابى و رزمنده خویشند، سنگین است و آن رساندن پیام آن
خونها و مجاهدتها و شهادتها به فرزندان خویش و ملتهاى دیگر است. نوعى
از مفهوم صدور انقلاب نیز در همین پیامرسانى نهفته است. اینگونه است که
برکات یک نهضت، از مرزها مىگذرد و الهامبخش دیگران نیز مىگردد.
* پیام شهداى امروز
زمانى که امام حسین(ع) شهید شد، زینب(س) بود که پیام حسین(ع) و راه
حسین(ع) را زنده نگهداشت و اگر نبود خطابهها و نطقهاى آتشین زینب(س)
شاید خون حسین(ع) به هدر مىرفت و اینک در زمان ما و در کشور اسلامى ما
بازماندگان شهدا و دوستان و آشنایان شهید هستند که پیام شهید را فریاد
مىزنند و پیام او را مىرسانند و جهان را به لرزه درمىآورند.
امّا
چگونه مىشود پیام شهید را رساند؟ و آیا رساندن پیام شهید در حجله گذاشتن و
سر کوچه ایستادن و پیراهن مشکى به تن کردن و بر سر و سینه زدن است، یا
رساندن پیام شهید با ادامه دادن راه شهید میسر است. باید دید شهید در طول
زندگى چه ویژگىهاى برجستهاى داشته است و چگونه باید به آنها عمل کرد و
امر به معروف و نهى از منکر کرد. بهعنوان مثال اگر شهید زیاد قرآن
مىخواند، بازماندگان شهید و دیگر دوستان و آشنایان او زیاد قرآن بخوانند و
دیگران را نیز به اینکار تشویق نمایند و یا مثلاً شهید نیمههاى شب
برمىخواست، وضو مىگرفت و به نیایش میپرداخت و یا شهید در زندگى اسراف
نمىکرد، همیشه لبخند بر لب داشت، کم صحبت مىکرد و... و اگر چنین کارى را
بازماندگان شهید انجام دادند، به راه شهید ادامه دادهاند وگرنه راه او را
نه تنها ادامه ندادهاند، بلکه باعث به هدر رفتن خون شهید شدهاند.
بنابراین اگر بازماندگان شهید اینراه را رفتند و شهادت بر آنها اثر دائمى
گذاشت، زهى سعادت وگرنه...
* چرا باید یاد شهدا را زنده نگه داریم
روشن است که زنده نگهداشتن یاد شهیدان براى حفظ راه شهداست. مقام معظم
رهبرى مىفرمایند: «آنچه که مهم است، حفظ راه شهداست؛ یعنى پاسدارى از خون
شهدا. این، وظیفه اوّلِ ماست. در قبال شهدا، همه هم موظّفیم. نه اینکه
بعضى وظیفه دارند و بعضى ندارند. البته کسانىکه مسؤولیتى دارند و شانههاى
آنها زیر بار مسؤولیتهاى بزرگ یا کوچک قرار گرفته است، وظیفه بیشترى
دارند...... گاهى رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر
نیست. رنج سىساله امام سجّاد(ع) و رنج چندینساله زینب کبرى(س) از این
قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه
ائمّه(ع) تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفهاى
داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمدالله حکومت حق -
یعنى حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفى داریم.»
در حقیقت ما به زنده نگهداشتن یاد شهیدان نیازمندیم نه آنها چراکه:
1. در هر زمانى هم حق وجود دارد و هم باطل، اگر حق کمرنگ شود، باطل
پررنگ مىشود. اگر باطل پررنگ شود چون خودخواهى، تکبر، زورگوئى، آزادى
بىقید و شرط و هر صفت زشتى که تصور شود در ذاتش هست، در صورتىکه بر جو
حاکم شود. موجب هرج و مرج، ناامنى، تجاوز و هر عمل زشتى که از باطن پلید
باطل بهوجود مىآید بر محیط زندگى انسانها حاکم شده و موجب ظلم و جنایت
مىشود چنانکه تاریخ دل پرى دارد از ظلم ظالمان.
اما در مقابل اگر
حق پر رنگ شود و بر جو حاکم شود تمام صفات پسندیدهاى که در شأن یک انسان
هست در جامعه ظاهر شده که کمترین آن احترام به حق و حقوق یکدیگر است.
2. شهیدان براى دفاع از حق بهپا خاستند و از همهچیز خود گذشتند تا حق
پر رنگ بماند نه باطل، با گذشتن از جانشان به تکلیف خود عمل کردند اما
کسانىکه مىمانند نیز تکلیفى دارند و آن زنده نگهداشتن یاد شهیدان است،
راه آنان و آرمانهاى والاى آنان را حفظ کنند. به عبارت دیگر شخصیت هر کسى
بر اساس اعتقاداتش شکل مىگیرد و زنده نگهداشتن یاد شهید یعنى زنده
نگهداشتن شخصیت شهید و زنده نگهداشتن شخصیت شهید یعنى زنده نگهداشتن
اعتقادت ایشان و زنده نگهداشتن اعتقادات وى یعنى زنده نگهداشتن حق، و از
آنجائى که باطل هیچوقت آرام نمینشیند و از هر راهى مانند شبههافکنى،
ایجاد ترس و وحشت، وعدههاى جوانپسندانه و... براى از بین بردن حق تلاش
مىکند لذا باید ما با زنده نگهداشتن شخصیتهائى که براى دفاع از حق از جان
خود گذشتند در مقابل باطل ایستادگى نمائیم؛ و لازم است تا روزى که خداوند
وعده داده است امام زمان تشریف مىآورند و زمین را از وجود ظلم و ظالم پاک
مىفرماید این مقاومت را ادامه دهیم.
3. زنده نگه داشتن یاد و
خاطره شهدا و صالحان باعث مىشود که مردم بهسوى کارهاى خیر تشویق شوند و
روحیهى ایثار و از خودگذشتگى بهخاطر خدا براى همنوع خود در جامعه رواج
پیدا کند و انسانها از روحیهى خودخواهى و خودبینى خارج شوند و خلاصه
اخلاق حسنه در جامعه ترویج داده شود.
4. نکته دیگر اینکه وقتى کسى
لطفى در حق ما مىکند، ادب، اخلاق و انسانیت حکم مىکند که از وى تشکر
نمائیم. آیا اینکه شهدا از جان خود و از لذت بردن در کنار عزیزان خود
گذشتند تا جان و مال و مهمتر از همه ناموس و خاک ما حفظ شود، این لطف
نیست؟
این بالاترین درجه لطف است اگر کسى بتواند براى دیگرى انجام دهد. خب آیا چنین شخصى مستحق تشکر و قدردانى شدن نیست؟