۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۳ : ۰۳
*چرا شیعیان امام حسین اعتمادشان را به امام حسین از دست دادند و
در بیعت دشمن امام حسین در آمدند و بعد هم اینچنین کمر به قتل سالار شهیدان
اباعبدالله الحسین ع بستند؟ یک گردش 081 درجه ای با این وضع! یک وقت، کسی
کسی را یاری نمی کند، اما دشمنی هم نمی کند .بعد هم دشمنان به مقصدشان که قتل اباعبدالله
ع بود ،رسیدند. آنها فقط می خواهند حذف کنند. چون نمی شود که حسین باشد و دست از
باورش بردارد.
*خطبه امام حسین(ع) در روز عاشورا
وقتی
در روز عاشورا سپاه عمر سعد آرایش پیدا کرد، امام حسین ع از سپاه خودشان جدا شدند
و آمدند با اینها صحبت کنند. گفتند من می خواهم با شما صحبت کنم، اینها شروع به
همهمه کردند که صدای امام حسین به کسی نرسد. اباعبدالله الحسین ع فرمود:
«وَیْلَكُمْ ما عَلَیْكُمْ اَنْ تَنْصِتُُوا اِلَىَّ»، وای بر شما! چه چیز باعث
شده که شما به من توجه نكنید؟ «فَتَسْمَعُُوا قَوْْلى وَاِنَّما اَدْعُوکُمْ اِِلى
سَبیلِ الرَّشادِ فَمَنْ اَطاعَنِِى کانَ مِنَ الْمُرشَْدِینَ وَمَنْ عَصانِِى
کانَ مِنَ الْمُهْلَكِینَ»، امام ع فرمودند چه شده که نمی خواهید حرف من را
بشنوید؟ کلمه به کلمه که امام حسین بیان می کند، قصد و غرض دارد .نمی فرماید من می
خواهم نصیحتتان کنم .
*دعوت به استقامت در دین
«اَدْعُوکُمْ
اِِلى سَبیلِ الرَّشادِ»، رشد به چیست؟ من شما را به برنامه و نقشه راهی دعوت می
کنم که باعث شود شما صلابت در حق و استقامت در دین پیدا کنید .شما دین دارید،
منتها سستی شما در دین باعث شده که دیگران بر شما مسلط شوند. چرا مردم سراغ تبعیت از یزید رفتند؟ یزید که ارزش نداشت. همه می
دانستند که یک جوان بوزینه باز حرام خوار شراب خوار فاسق و فاجر و … است. برای چه مسلمان
ها حاضر شدند تن بدهند؟ امام حسین وقتی می خواهد در روز عاشورا با اینها صحبت کند،
می فرماید من می خواهم شما را به طریقه و مسیری دعوت کنم که شما الان عكس این مسیر
را رفتید و به عمر سعد و یزید رسیده اید. اینها که ارتش یزید نبودند که به کربلا
آمدند .نیروهای داوطلب از بین شیعیان آمدند و حسین بن علی را کشتند. چرا؟ به خاطر
اینكه اینها در مسیر حق آدم های سست عنصری شدند. آدم های ضعیف را راحت می شود خرید
.آدم باید از آدم های ضعیف بترسد. اینها راحت دشمن یا عامل دشمن می شوند.
راه رسیدن به رشد، نپذیرفتن طاغوت و پذیرش حاکمیت حق
در
آیت الكرسی می خوانیم «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیَ» ، خدایی که زمین و
آسمان و همه چیز دست اوست، می فرماید من مسیر بندگی و صلابت و استحكام تو در دین
را به تو آموخته ام و روشن است .فرمود: «الاستقامه علی مسیر الحق و التصلب فیه»،
به این رشد می گویند. در راه حق مقاومت کنی و در آن محكم باشی را رشد می گویند .
«فَمَنْ
یَكْفُرْ بِالطَّاغُُوت»، کافی است طاغوت را کافر شوی، بگویی من حاکمیت طاغوت را
نمی پذیرم .«وَ یُؤْمنِْ بِاللَّه»، تحت امیری و حاکمیت حق بیایی .«فقد استَمْسَکَ
بِالْعُرْوَةِ الْوُثْْقى»، چنین آدمی به عروة الوثقی چنگ زده است، به ولایت متصل
شده است .«لاَ انْفِصامَ
لََها»، دیگر انفصامی هم ندارد و سست نمی شود .«وَ اللَّهُ سَمیعٌ عََلیم»، خدا می
شوند و می داند. کافی است شما کافر به طاغوت و مؤمن به خدا شوید .«اللَّهُ وَلیِّ
الذَّینَ آمَنُُوا یُخْرِجهُمُْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَىَ النُّورِ وَ الذَّینَ
کَفَرُُوا أَوْلِیاؤهُُمُ الطاَّغُوتُ یُخْرجُِونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلََى
الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُُون» ، تمام عالم این
است. یا تو اصحاب بهشتی یا اصحاب جهنمی. اگر اصحاب بهشت باشی خدا سرپرستی تو را
قبول می کند، تو را از تاریكی به نور می برد. اگر نباشی، شیطان و طاغوت سرپرستی تو
را قبول می کند. تو را از نور به ظلمت می برد .
مسیر محکم شدن در دین، اطاعت از حسین بن علی(ع(
امام
حسین می فرماید من می خواهم شما را به مسیری دعوت کنم که شما محكم شوید .آن مسیری که اینها را محكم کند، چیست؟
پذیرش حاکمیت حسین بن علی و پس زدن حاکمیت طاغوت است .من اگر می گویم یزید و عمر
سعد و عبیدالله را رها کنید، برای این است که شما محكم شوید. آدم های پستی مثل
یزید و عبیدالله و کسان دیگران والی دین شما نشوند و ناموس و زندگی و آبرو و همه
چیز شما را مال خود کنند .بعد اینها حرف می زدند و نمی گذاشتند امام حسین ادامه
دهد .«فَمَنْ اَطاعَنِِى
کانَ مِنَ الْمُرْشَدِینَ»، می فرماید اگر از من اطاعت کنید ،از ارشاد شده ها یعنی
مقاومین قرار می گیرید. «وَمَنْ عَصانِِى کانَ مِنَ الْمُهْلَكِینَ»، اگر اطاعت من
را بر نتابید ،خودتان هلاک می شوید.
بعد
می فرماید: «وَکُلُّكمُْ عاصٍ لامَْرِِى»، شما گوش نمی دهید و امر من و حاکمیت من
را بر نمی تابید .«غَیْرُ مُسْتَمِعٍ لِقَوْْلى»، حرف من را هم گوش نمی دهید. می
گویم ساکت باشید، دستور من را گوش نمی دهید، حرف من را هم گوش نمی دهید .
کسی که هدیه حرام می گیرد، از ولایت اطاعت نمی کند
بعد
می فرماید: «قَدِ انْخَزَلَتْ عَطِیّاتُكُمْ مِنَ الْحَرامِ». چرا اینها این طورند
و حاضر نیستند از امام حق اطاعت کنند؟ می فرماید شما هدایای حرام زیاد گرفته اید
.بعضی آمده اند در دولت اسلامی کوفه و شام، از بیت المال بذل و بخشش بی جهت کرده
اند. هیچ کدام از هدایایی که شما از قبَِل دولت اسلامی گرفتید، حلال شما نبوده
است. آدمی که هدیه حرام می گیرد، اطاعت نمی کند. در بعضی از دستگاه ها این به آن
می بخشد ،همه با این پول بیت المال یعنی پول حرام، به هم هدیه می دهند .وقتی در
دستگاه ها مدیران از این بهره های حرام ببرند، دیگر اطاعت صورت نمی گیرد. شما
انتظار دارید کسی قانون را رعایت کند؟ یكی از چیزهایی که باعث می شود آدم از حرف
ولایت سر باز بزند، عطایای حكومت اسلامی است .در حكومت اسلامی وقتی عطایا بالا
برود، امام کشی می شود .کسانی که از ولایت اطاعت می کردند، دیگر اطاعت نمی کنند.
چون هدایای حرام گرفته اند .بعد چه اتفاقی می افتد؟ دیگر اطاعت از امام معنا ندارد.
راحت دلت به آمریكا تمایل پیدا می کند. امام حسین می گوید صبر کنید با شما حرف
بزنم، نمی گذارند امام حسین حرف بزند. آدم ها الكی تابع حكومت طاغوت نمی شوند .اگر
دستگاه سلامت باشد، کسی از حكومت علی سر باز نمی زند. لذا این نامردها بعد از پیغمبر، اول کاری که کردند، دستگاه را
گرفتند .دولت اسلامی را از علی گرفتند. بعد می گویی وقتی امیرالمؤمنین امیر، چرا
اطاعت نشد؟ چه کسی می خواست از علی اطاعت کند؟ همین ها که خورده و برده بودند، مگر
از علی اطاعت می کنند؟