۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۴ : ۰۷
پیامبر
اسلام حدود 23 سال از حیات مبارکش را صرف رستگاری و کمال انسان کرد تا به آنچه
شایسته مقام اوست یعنی«خلیفه الهی» برسد. در این راه پیامبر(ص) همه سختی ها و
شدائد را به جان و دل خرید و چه سختی ها و مشقت ها که ندید!
در
سال آخر حیات ایشان، از سوی پروردگار پیامی ابلاغ شد که برای اینکه تو همه وظایفت
را به درستی انجام داده باشی ضرورت دارد که برای خود وصی و جاشینی انتخاب کنی[الیوم
اکملت لکم دینکم](مائده/3) و اراده الهی بر این قرار گرفته بود که این رسالت در
«شجره طیبه» خاندان اهل بیت او قرار بگیرد.
انسان
آخرین فرستاده و رسول الهی را مشاهده کرد اما این پایان راه نبود برای هدایت نبود،
انسان بی هادی و راهنما رها نگردید. بلکه دوازده امام معصوم بعد از حضرت رسول(ص)
مقرر شد که هدایت جامعه بشری را بر عهده داشته باشند.
از
روزی که پیامبر همه خوبی ها، چشم از جهان فرو بست و به دیدار محبوبش شتافت، انسان
در مسیر آزمایش ها و امتحان های سخت قرار گرفت. این امتحان ها به یک معنا شاید
بشود گفت سخت! و به معنی دیگر شاید آسان!!
برای
چه کسانی آسان و برای چه کسانی سخت؟
همه
آزمون ها برای کسانی که دل در گرو ایمان به خدای بزرگ سپرده اند، همه کارهای خود
را فقط برای رضای خدا انجام می دهند و در یک کلام به بصیرت رسیده اند بسیار آسان
است. اما امتحان برای کسانی که برداشتی سطحی از دین دارند و در ظواهر امر گرفتار
شده و هرگز به عمق دین معرفت پیدا نکرده اند، بسیار سخت است. این گروه اگر یک روزی
هم در امری درست گام بردارند در ادامه مسیر در هنگام رسیدن به پیچ ها دچار انحراف
خواهند شد و قادر نخواهند بود مسیر حق را از باطل تشخیص دهند.
اندکی
بعد از رحلت پیامبر اسلام، مسلمانان در یکی از مهم ترین آزمون ها محک خوردند که
البته نتیجه خوبی هم نگرفتند. این اولین و آخرین امتحان نبود بلکه انسان در بزه
نگاه های دیگری نیز قرار گرفت تا معرفت او به مبانی ارزش ها سنجیده ها شود.
ائمه
معصومین به عنوان جانشینان برحق و برگزیده پیامبر(ص) که موظف بودند رسالت الهی
پیامبر را در جامعه بشری تبیین و تفسیری کنند و بواسطه علم بی کران خود پاسخ گوی
مشکلات بشری باشند، مسیری را آغاز کردند که هدف همان هدف پیامبر(ص) بود یعنی هدایت
انسان به سوی کمال و قرب الهی. ولی رویکردها بستگی به زمان و مکان تفاوت می کرد.
از اینرو امام حسن مجتبی(ع) در مقطعی با حاکم جور زمانه صلح می کند و در مقطع دیگر
امام حسین(ع) بر علیه ستمکار زمانش قیام می کند و در مقطع دیگر جعفر بن محمد(ع)
کلاس درس و ارشاد برپا می کند. آنچه از آن تحت عنوان امتحان نام بردیم به پایان
نرسیده و این مسیر تا ظهور آخرین منجی تداوم پیدا خواهد کرد. آنچه تا به امروز
اتفاق افتاده، معرفت و بصیرت انسان در بسیاری از مقاطع مورد سنجش قرار گرفته است
که یکی از مهم ترین آنها قیام امام حسین (ع) در سال 61 هجری قمری است. اتفاقی که به
تعبیر بسیاری از بزرگان و فلاسفه، بزرگترین تراژدی جهان اسلام است. در این
حادثه انسان ها به دو گروه تقسیم شدند؛ گروه خواص و گروه عامه.
که
صد البته اکثریت خواص آزمون بسیار بدی از خود نشان دادند، که حال، عوام جای خود
دارد که شمشیر بر نواده رسول خدا می کشند. خواص در این جریان چندین موضع اتخاذ
کردند؛ گروهی تنها وظیفه خود را نصیحت کردن امام دانستن که به عراق نرود، گروهی
راه بی تفاوتی در پیش گرفتن، گروهی در جبهه باطل صف آرایی کردند و گروهی به توجیه
اعمال و رفتارهای خود پردختند. البته اقلیت با بصیرت نیز بودند که تا پای جان از
حریم خاندان اهل بیت دفاع کردند.
بر
اساس چنین نگاهی است که در مجموعه یادداشت های مستند با عنوان: این «انصار؛ ریزش ها و رویش ها در
عاشورا(پرونده ای برای ماه محرم)» تلاش خواهیم کرد با معرفی شخصیت های که به هر نوعی
در واقعه عاشورا موثر بوده یا حضور داشته اند، زوایای کمتر توجه شده از زندگی آنها
درباره عاشورا را مورد بررسی قرار دهیم.
انتخاب این اشخاص دارای دو وجه است. وجه اول؛اشخاص کمتر شناخته شده و یا
افرادی که توجه چندانی به نقش آنها در واقعه عاشورا نشده است. وجه دوم، اشخاص
معروفی هستند که زوایای ناشناخته ای در زندگی آنها مرتبط با قیام وجود دارد. از
نکات قابل تامل در این اشخاص این است که همه آنها جزء شهدای کربلا نیستند بلکه
برخی نیز در جبهه باطل قرار دارند.
ملاک
بررسی این اشخاص نیز دارای دو وجه است. وجه اول اینکه ببینیم این افراد در بزنگاه
های سخت زندگی خود بخصوص در واقعه عاشورا چه رفتاری از خود نشان می دهند و در کدام
مسیر قرار می گیرند. وجه دوم این است که ما امروز در عصر غیبت به سر می بریم. از
اینرو بالطبع با فتنه ها و حوادث غبارآلود بسیاری مواجه هستیم. حوادثی که در آنها
میزان معرفت و بصیرت ها سنجیده می شود. بنابراین شناخت برهه های از زندگی کسانی
چون شبث بن ربعی تمیمی؛ فردی که یک روز در جبهه باطل و روز دیگر در جبهه حق قرار
می گیرد و در نهایت به علت بی بصیرتی در جبهه باطل ماندگار می شود، یا شخصیتی مثل
هانی بن عروه که به قیمت جان خود نیز حاضر نمی شود فرستاده امام حسین(ع)را به دشمن
تحویل بدهد و جان خود را در این راه از دست می دهد، یا شخصیت دیگری چون عَزرَة بن
قيس که نه نامه ای به حسین(ع) نوشته و نه او را به عراق دعوت کرده است، بلکه وقتی
در مسیر راه خود در غبار فتنه گیر می کند با بصیرت و با علم به حق بودن راه
حسین(ع)، مسیر شهادت را انتخاب می کند.
شناخت
این اشخاص و تصمیم گرفتن آنها در بزنگاه های سخت زندگی، می تواند چراغ راهی برای
زندگی امروز ما بخصوص برای خواص در تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه باشد. جامعه ای
که امروزه با فتنه ها و هجمه های بسیاری مواجه گشته است که در بسیاری از آنها بار
دیگر خواص دچار بی بصیرتی می شوند و از مسیر حق انحراف پیدا می کنند.
منبع:فرهنگ