چهارمین شماره از کتابمجله همشهری آیه منتشر شد:
در آن سو، تعزیه نقش مهمی در رویدادهای تاریخی داشته است تا به واسطه جایگاه اجتماعی آن، اتفاقات تاریخی را رقم زند. تعزیه با آنکه این سالها مورد بیمهری قرار گرفته است و بدون دانستن علل آن از یک فرایند مردمی به یک بسته موزهای تبدیل شده است؛ کماکان شکل محبوبی از هنر در میان مردم ایران است. اگرچه تعزیه بهانه زمان و مکان برای اجرا نمیخواهد؛ اما باز آغاز ایام محرم و صفر بساط تعزیهخوانان در امکان مردمی گشوده میشود تا نفس این هنر ایرانی به شماره نیفتد.
در این مقال قصد داریم تا گوشههایی از نسخههای تعزیه را بازنشر دهیم تا مخاطبان امروزی تعزیه با واژگان و اوزان شعری این هنر ایرانی آشنا شوند. در گام نخست با توجه به اسلوب هیئتهای عزاداری و تقویم روضهها گوشههایی از یکی از نسخ تعزیه مسلم بن عقیل (ع) را منتشر میکنیم:
***
مسلم بن عقیل در شهادت خود
ای زیب عرش فرش ایا سید جلیل
ای خاک پایت زیور اکلیل جبرئیل
ای بهر راه گمشدگان اهدنا الصراط
فرمان بگو به چاکر خود مسلم عقیل
افسوس از غریبیت ای سید جلیل
نزدیک شد که فاطمه معجر کشد به نیل
شد عید شامیان و عزای حجازیان
آل امیه خوشدل و آل علی ذلیل
شکر خدا که گشت مرا لطف حق دلیل
جستم کثیر منصب از این زحمت قلیل
تا مژده ورود شهیدان برم به خلد
شد قاصد ریاض جنان مسلم عقیل
ای شاه دین وقت وداع است، الوداع
ای جسم پاک، وقت وداع است، الوداع
باز آی تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
هر کس برادرش مرد داند غم برادر
بر دیگران چه بگذشت ای چرخ شعلهپرور
شد وقت آنکه گردد زینب اسیر کینه
شد وقت آنکه بیند کشته پدر سکینه
شکر خدا که لطف خدا گشت یاورم
کامی که خواستم ز خدا شد میسرم
از جانب امام زمان شاه انس و جان
عازم به شهر کوفه ام ای نور دیدگان
قاصد در شهادت مسلم
میرسم از کوفه ای یاران به صد افغان و شین
نامه آوردم ز نزد کوفیان بهر حسین
ای مسلمانان سرای آل پیغمبر کجاست
منزل مسند نشین شاه با افسر کجاست
السلام ای سرور اهل یقین
السلام ای پیشوای مومنین
نامه دارم از تمام کوفیان
بهر تو ای خسرو لب تشنگان
بود این نامه از اعیان طاهر
بود این از حبیب بن مظاهر
دیگر این نامه از مختار باشد
که بهرت اشگ غم از دیده پاشد
بود این نامه دان از قول هانی
که دارد او خیال جان فشانی
نوشتهاند همه کوفیان به صد امید
بیا به کوفه تو ای نور کردگار مجید
بیا به کوفه تو شاها به ما امامت کن
چه بهر گمشدگان خلق را دلالت کن
شوم فدای تو ای لنگر زمین وزمان
به اهل کوفه مبر یا حسین چنین تو گمان
که اهل کوفه همه منتظر برای تواند
همه نحیف و دل آزرده از برای تواند