۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۴ : ۰۷
در
ابتدا لطف بفرمایید مقداری درخصوص اصطلاحات مطرح در بحث انسان طراز، نکاتی
را ذکر بفرمایید. آیا قائل به مفهومی تحت عنوان انسان طراز هستید؟
واژه انسان مطلوب(انسان طراز) و انسان موجود دو واژه ای هستند که امروزه
تمام محققین انسان شناس با آنها سروکار دارند و خاص یک مسلک و مکتب نیست.
مکاتب بشری درصد ارزیابی و توصیف صحیح از انسان موجود و بیان سفارشات و
دستورالعملهایی برای دستیابی به انسان مطلوب هستند اما در اندیشه اسلامی،
واژه انسان مطلوب وجود ندارد بلکه واژه ای داریم تحت عنوان انسان کامل. این
اصطلاح (انسان کامل) در ادبیات فلسفی-عرفانی اندیشه اسلامی به وفور مورد
استفاده قرار گرفته است. البته واژه انسان کامل، عینا در ادبیات
قرآنی-روایی مطرح نیست اما ریشه های آن، وجود دارد. محی الدین ابن عربی در
کتاب فتوحات مکیه درمورد اصطلاح انسان کامل می گوید:« انسان کامل کسی است
که از منظر عرفا به عالی ترین مقامات معنوی برسد و جامع جمیع عوالم الهیه
بشود» به تعبیر دیگر، منظور این است که انسان کامل، محل تجلی کامل همه
اوصاف الهی و درنهایت خلیفه و حجت خداوند در روی زمین است. یکی از شارحین
ابن عربی در شرح این سخن او می گوید که انسان کامل کسی است که در شریعت،
طریقت و حقیقت، تام باشد و این تامیت مشروط بر این است که سخنان، رفتارها،
اخلاق و اندیشه های آن انسان دارای وضعیت مطلوبی باشد. در واقع، انسان در
چهار ساحت رفتار، اخلاق، سخن و اندیشه دارای برون داد است. انسان وقتی می
خواهد چیزی از خودش نشان بدهد و بروز دهد، ابتدا آن را در اندیشه اش نشان
می دهد سپس در رفتارها آنگاه در اخلاق و در نهایت در سخنانش نشان می دهد.
پس انسان مطلوب و کامل کسی است که این چهار مرحله(رفتار، اخلاق، سخن و
اندیشه) را به یک حد مطلوبی برساند. البته باید توجه کرد که مطلوبیت دارای
مراتب و درجات تشکیکی است. نگاه عرفا به انسان طراز، نگاه صفر و صدی نیست.
مفهوم انسان کامل در ادبیات عرفانی دارای چه ویژگیهایی است؟
انسان کامل در ادبیات عرفانی دارای دو مصداق کامل و تام است که کامل ترین
این مرحله متعلق به انبیاء و ائمه است که به تعبیر ابن عربی کامل ترین این
مرحله متعلق به کسانی است که دارای ولایت شمسیه هستند. مرحله و مصداق دوم و
نازل تر برای انسان کامل، منطبق و متعلق به اولیای الهی و عرفای حقیقی
است. علامت عارف حقیقی، فناء در ذات خدا و بقاء، بعد از آن فنا است. عرفای
حقیقی همان هایی هستند که دارای ولایت قمریه اند.
خب با این مقدمات، قدری درباره شاکله و ساختار انسان مطلوب در اندیشه اسلامی صحبت کنید.
محوری ترین عامل در مباحث اخلاقی-تربیتی، شخصیت انسان است. شخصیت انسان
همان شاکله اصلی انسان است که در مباحث اخلاقی-تربیتی سعی می کنند این
شخصیت، از مزیت بهتری برخوردار شود.هیچگاه انسان با یک رفتار یا یک گفتار
و... ارزیابی نمی شود بلکه همواره هر انسانی در بستر شخصیت اش ارزیابی می
شود. فلذا اولین گام در مبحث انسان طراز در اندیشه اسلامی، فهم مفهوم شخصیت
انسانی است. به لحاظ اندیشه اسلامی اگر ساختار و شاکله انسانی، شاکله
مثبتی بود، اندیشه ها، رفتارها و اخلاقیات انسان هم به صورت غالبی، مثبت
خواهد شد حتی اگر گاهی اوقات لغزشهایی صورت بدهد. شخصیت دارای دو بعد
خودآگاه و ناخودآگاه است. بعد ناخودآگاه در بستر تاریخ زندگی هر انسانی شکل
می گیرد و به صورت کاملا نامحسوس در زندگی، نقش اساسی ایفاء می کند.
انسان شناسان به شدت بر این نکته تاکید می کنند که تاثیر بعد ناخودآگاه
بسیار بیشتر از بعد خودآگاه است. بعد ناخودآگاه در بستر تاریخ و توسط خود
انسان شکل می گیرد. این بعد، توسط رفتارهای مستمری که در اندرون انسان شکل
می گیرند و رخ می دهند ساخته می شود. تک تک اندیشهها، گفتارها، رفتارها
و... در اندرون و لایه های درونی انسان تاثیر می گذارند و نقش ایفاء می
کنند. علت اینکه علمای ما نگاه کردن به عکسها و فیلمهای مبتذل را حرام
اعلام کرده اند، تاثیر این موارد بر بعد ناخودآگاه انسان است اما غالب
انسانها خیال می کنند که همه شخصیتشان همان بعد خودآگاه آنهاست که تحت
کنترلشان است. حتی فکر گناه و استمرار تفکر درخصوص گناه، موجب تشکیل شخصیت
انسان براساس همان گناه خواهد شد. به همین دلیل است که تفکر گناه هم گناه
محسوب می شود اما در فضل الهی گفته شده است که تفکر گناه مورد بخشش خداوند
واقع می شود اما این موجب کم کردن پلیدی تفکر گناه نخواهد شد.
با این توصیف از شخصیت، جایگاه اختیار انسان در تشکیل و تکوین شخصیت اش چه جایگاهی است؟
حجت الاسلام غفاری:
انسان در اندیشه اسلامی بذاته دارای کرامت و ارزشمندی است حتی اگر هیچ
تلاشی نکرده باشد. به همین دلیل است که قرآن می فرماید«لقد کرمنا بنی آدم»
اما باید توجه داشت که این ارزشمندی ذاتی به معنای داراییهای معطوف به خلقت
انسان است. انسانها وقتی می توانند کرامت اکتسابی را کسب کنند که در ادامه
مسیر زندگی شان با سعی و تلاش خودشان موجب تعالی خود بشوند. در اندیشه
اسلامی انسانها به دو دسته پاک و ملعون تقسیم می شوند. در ادبیات قرآنی،
خداوند متعال و ملائکه مقرب، برخی انسانها را لعنت می کنند با این تعبیر
که« اولئک یلعنهم الله و یلعنهم الاعنون». خباثت و پلیدی انسان خبیث به این
دلیل است که با آگاهی خودش به پلیدی فلان فعل و با اختیار خودش، آن را
انتخاب می کند. در واقع، آنچه که موجب پلیدی و پاکی شخصیت انسان می شود،
اختیار اوست.
شخصیت انسان چه ارتباطی با مفهوم ایمانی دارد که بسیار در ادبیات دینی مورد تاکید است؟
ایمان، معرفت به قلب است و اگر انسانی معرفت به قلب بیابد، افسار سخنش به
دست ایمانش خواهد افتاد. ایمان، اندرونی ترین عاملی است که در شخصیت انسانی
تأثیرگذار هست و به همین دلیل است که خداوند می فرماید« إن الانسان لفی
خسر إلا الذین آمنوا و عملوا الصالحات». اگر ایمان در انسان تجلی بیابد،
حاکمیت شیطان رخت برخواهد بست.