۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۴ : ۱۱
در ادامه به برخی از وصیتهای امام باقر(ع) نسبت به برخی افراد اشاره میشود:
1ـ «اوصیک بتقوی اللّه؛ شما را به تقوای الهی توصیه میکنم»، این جمله امام (ع) گرچه کوتاه است، اما اگر کمی دقیق شویم، دریا دریا معارف از آن دریافت میکنیم، چراکه تقوا ملاک برتری انسانها بر یکدیگر است، چراکه به وسیله تقواست که رحمت الهی جاری میشود و در واقع، مقوله تقوا بهانهای برای جاری شدن رحمت است، زیرا با تقواست که زمینه پذیرش هدایت در وجود آدمی فراهم میشود، تقوا وسیلهای برای خارج شدن و رهایی از بنبستهاست و خدا در اهمیت این موضوع در قرآن میفرماید: «و من یتّق اللّه یجعل له مخرجاً».
2ـ «و ایّاک و المزاح فانّه یذهب هیبة الرّجل و ماء وجهه»؛ از شوخی بپرهیز، زیرا شوخی هیبت مرد و آبروی او را میبرد.
شوخی و مزاح نه تنها ناپسند نیست، بلکه مقولهای است که اهلبیت (ع) نیز
به آن توجه داشتهاند، شوخی نباید از دایره حق خارج شود و در این صورت است
که ممدوح محسوب میشود، طوری که رسولالله (ص) در اهمیت میفرمایند: «انّی
امزح ولا اقول الّا حقّاً»؛ من مزاح میکنم اما جز حق نمیگویم. مزاح
ممدوح نیز نباید از حد خود فراتر رود چراکه در آن صورت مذموم و ناپسند است،
همچنانکه رسولالله (ص) به ما تعلیم دادند: «کثرة المزاح یذهب بماء
الوجه»؛ زیاد مزاح کردن آبروی انسان را میبرد، و چه خوب است در تمام ابعاد
زندگی مان به پیروی از سیره زیبای اهل بیت عمل کنیم که این امر به رضای
خدا و رسولش نزدیکتر است.
3ـ «و ان کذّبت فلا تغضب»؛ اگر تکذیب شدی خشمناک مشو.
به راستی تمام اهلبیت (ع) درباره تمام بیاناتی که به شیعیان و مومنان
فرمودند، خودشان به بهترین نحو رفتار میکردند، همچنانکه در دوران زندگی آن
بزرگواران برخی اطرافیان بدترین رفتارها و منشها را داشتند، اما این
هنرنمایی اهلبیت (ع) بود که با زیباترین رفتار، زشتترین رفتار آنان را
پاسخ میدادند و این درسی است که باید مومنان و شیعیان به آن مقید باشند.
4ـ «و ان مدحت فلا تفرح»؛ اگر مدح و ستایشت کردند شاد مشو.
در جایگاه رفیع این امر همین بس که خداوند در قرآن میفرماید: «لا تحسبنّ
الّذین یفرحون بما اتوا و یحبّون ان یحمدوا بما لم یفعلوا فلا تحسبنّهم
بمفازةٍ من العذاب و لهم عذابٌ الیم»، گمان نبرید آنان که از اعمال خود
خوشحال میشوند و دوست دارند در برابر کار (نیکی) که انجام ندادهاند مورد
ستایش قرار گیرند، از عذاب (الهی) برکنارند، (بلکه) برای آنها، عذاب
دردناکی است.
5ـ «و ان ذممت فلا تجزع»؛ واگر نکوهش شدی، ناراحت مشو.
6ـ «و ادفع عن نفسک حاضر الشّرّ بحاضر العلم»؛ شر موجود را به وسیله دانش و معرفت موجود از خود دورگردان.
7ـ «و لا فقر کفقر القلب و لاغنی کغنی النّفس و لا قوّة کغلبة الهوی»؛ و فقری چون فقر دل و غنایی چون غنای نفس نیست و هیچ قدرتی مانند غلبه بر هوی نفس ندارد.
8ـ «و اطلب راحة البدن باجمام القلب و تخلّص الی اجمام القلب بقلّة الخطاء»؛ برای راحتی بدن به دنبال راحتی دل و برای راحتی دل به دنبال کم خطا کردن باش.
9ـ «و تزیّن للّه عزّوجل بالصّدق فی الاعمال و تحبّب الیه بتعجیل الانتقال و ایّاک و التّسویف فانّه بحرٌ یغرق فیه الهلکی»؛ خود را برای خدا با صداقت در عملها زینت کن و دوستی خود را نسبت به او با تعجیل در رفتن (از دار دنیا) اظهار کن و بر تو باد که از سوف سوف گفتن و امروز و فردا کردن دوری کنی، زیرا این عمل دریایی است که در آن هلاکت شدگان غرق شدهاند.
10ـ «و لا نور کنور الیقین و لایقین کاستصغارک للدّنیا و لا معرفة کمعرفتک بنفسک»؛ هیچ نوری بسان نور یقین نیست و هیچ یقینی مانند کوچک شمردن دنیا نیست و هیچ معرفتی مانند شناخت خویشتن، خویش نیست.