۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۱ : ۲۳
بسم اللّه الرحمن الرحیم
فدایت شوم. ..در باب اعراض از جدّ و جهد رسمیات و عدم وصول به واقعیات که مرقوم شده و از این مفلس استعلام مقدمه موصله فرمودهاید بیرسمیت بنده حقیقت آنچه که برای سیر این عوالم یاد گرفته و بعضی نتایجش را مفصّلا در خدمت شریف ابتدا خود صحبت کردهام و از کثرت شوق آنکه با رفقا در همه عوالم همرنگ بشوم، اس و مخّ آنچه از لوازم این سیر میدانستم بیمضایقه عرضه داشتم. حال هم اجمال آن را به طریقهای که یاد گرفتهام مجدّدا اظهار میدارم:
طریق مطلوب را برای راه معرفت نفس گفتند: چون نفس انسانی تا از عالم مثال خود نگذشته به عالم عقلی نخواهد رسید، و تا به عالم عقلی نرسیده حقیقت معرفت حاصل نبوده و به مطلوب نخواهد رسید لذا به جهت اتمام این مقصود مرحوم مغفور- جزاه اللّه عنّا خیر جزاء المعلّمین- میفرمودند که:
باید انسان یک مقدار زیاده بر معمول تقلیل غذا و استراحت بکند تا جنبه حیوانیت کمتر، و روحانیت قوّت بگیرد؛ و میزان آن را همچنین می فرمود: که انسان اولا روز و شب زیاده از دو مرتبه غذا نخورد حتی تنقّل ما بین الغذاءین نکند. ثانیا هروقت غذا میخورد باید مثلا یک ساعت بعد از گرسنگی بخورد، و آن قدر بخورد که تمام سیر نشود. این در کمّ غذا، و اما کیفش باید غیر از آداب معروفه، گوشت زیاد نخورد، به این معنی که شب و روز هر دو نخورد، و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را یعنی هم روز و هم شب را ترک کند؛ و یکی هم اگر بتواند للتکیف نخورد، و لا محالة آجیل خور نباشد اگر احیانا وقتی نفسش زیاد مطالبه آجیل کرد استخاره کند و اگر بتواند روزههای سه روز هر ماه را ترک نکند.
و اما تقلیل خواب میفرمودند شبانه روز شش ساعت جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد.
ثانیا تا میتواند ذکر و فکر را ترک نکند که این دو جناح سیر آسمان معرفت است.
در ذکر عمده سفارش اذکار صبح و شام اهم آنها که در اخبار وارد شده و اهمّ تعقیبات صلوات و عمدهتر ذکر وقت خواب که در اخبار مأثور است، لا سیما متطهّرا در حال ذکر به خواب رود. و شب خیزی میفرمودند زمستانها سه ساعت، تابستانها یک ساعت و نیم. و میفرمودند که من در سجده ذکر یونسیه- یعنی در مداومت آنکه شبانه روزی ترک نشود، هرچه زیادتر توانست کردن اثرش زیادتر، اقلّ اقلّ آن چهارصد مرتبه است- خیلی اثرها دیدهام بنده خود هم تجربه کردهام چند نفر هم مدّعی تجربهاند. یکی هم قرآن که خوانده میشود به قصد هدیه حضرت ختمی مرتبی- صلوات اللّه علیه و آله- خوانده شود.
و اما فکر برای مبتدی میفرمودند: در مرگ فکر بکن تا آن وقتی که از حالش میفهمیدند که از مداومت این مراتب گیج شده فی الجمله استعدادی پیدا کرده آن وقت به عالم خیالش ملتفت میکردند تا آنکه خود ملتفت میشد چند روزی همه روز و شب فکر در این میکند که بفهمد که هرچه خیال میکند و میبیند خودش است و از خودش خارج نیست. اگر این را ملکه میکرد خودش را در عالم مثال میدید یعنی حقیقت عالم مثالش را میفهمید و این معنی را ملکه میکرد. آن وقت میفرمودند که باید فکر را تغیر داد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد، و اگر انسان این را ملکه نماید لا بد تجلّی سلطان معرفت خواهد شد. یعنی تجلّی حقیقت خود را به نورانیت و بیصورت و حدّ با کمال بهاء فائز آید، و اگر در حال جذبه ببیند بهتر است بعد از آنکه راه ترقیات عوالم عالیه را پیدا کرد هر قدر سیر بکند اثرش را حاضر خواهد یافت.
به جهت ترتیب این عوالم که باید انسان از این عوالم طبیعت اول ترقی به عالم مثال نماید، بعد به عالم ارواح و انوار حقیقیه البته براهین علمیه را خودتان احضر هستید. عجب است که تصریحی به این مراتب در سجده دعای نیمه شعبان که اوان وصول مراسله است شده است که میفرماید:
«سجد لک سوادی و خیالی و بیاضی». اصل معرفت آن وقت است که هر سه فانی بشود که حقیقت سجده عبارت از فناء است که عند الفناء عن النفس بمراتبها یحصل البقاء باللّه (رزقنا اللّه و جمیع اخواننا بمحمّد و آله الطاهرین).
باری بنده فی الجمله از عوالم دعاگویی اخوان الحمد اللّه بیبهره نیستم و دعای وجود شریف و جمعی از اخوان را برای خود ورد شبانه قرار دادهام. ...
حدّ تکمیل فکر عالم مثال که بعد از آن وقت محو صورت است آن است که یا باید خودبه خود ملتفت شده عینا حقیقت مطلب را ببینید، یا آن قدر فکر بکند که از علمیت گذشته عیان بشود آن وقت محو موهومات کرده در عدم فکر بکند تا اینکه از طرف حقیقت خودش تجلّی بکند.