۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۵ : ۰۵
عصرها بیشتر اوقات انسان غمناک است.
بنده زارع بودهام و دیدهام، عصرها انسان را غم میگیرد. وقتی در بیابانها
بودم صبحها سرحال بودم، شنگول بودم. اما عصرها با خود میگفتم بلند شوم
بروم. اما بازنشسته بودم. عصرها بیابان قشنگ نیست چون آفتاب در حال غروب
کردن است. گرد و خاک است اگر سبزه هم باشد باز هم قشنگ نیست. کوه قشنگ است
آن هم به خاطر بلندی کوه است. عصرها کوه بد نیست. صبحها جاهایی که تخت است
و سبز است و بیابانهای وسیع زیباست.
والعصر دنیا را میگویم.
وِالا والعصر معنا را که میدانید. یعنی هنگام غروب وقتی که خورشید در حال
غروب کردن است، شب هم دارد میآید، آثار شب پیدا شده است. یعنی پکری دارد
میآید. صبح خوشحال بودیم یک نفسی میکشیدیم. دو رکعت نمازی، حال و حضوری.
اما وقت غروب یعنی وقتی که غروب کردم و در حال محزون شدن و غمناکی هستم.
اینجا عصر را نشان میدهد، عصری که همه جا عصر است.
عصر زمان
حضرت هم عصر است. منظور از عصر، عصر نزدیک ظهور حضرت است. او ولّی عصر است.
یعنی فرج دهنده عصر است. عصر را روشن میکند، زنده میکند، بیدار میکند.
برای اینکه تجلّی ایمان است. اِلاَّ الذینَ امَنُوا. و عملُوا الصّالِحاتِ
وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تواصَوا بِالصَّبرِ، یک سه جمله از آن مطالب قشنگ
است، نجات انسان و راه انسان است.
هرچه خوبی که گفتهاند در
کلمه عَمِلوا الصّالحاتِ است که اصل آن هم توحید است. مثل دست که پنجه را
به هم میچسباند. آن سه اصل هم یکدیگر را کمک میکنند. توحید، عمل صالح
میآورد. عمل صاحل هم توحید را تقویت میکند و ایمان به خدا را قوی میکند و
این دو صبر و آرامش در کم و زیاد این عالم را میآورند. هر سه با هم
هستند. همهاش توحید است. همهاش خداست. همهاش یک لقمه است. امیدوارم که
یک لقمه کنید. هر سه کمک هم هستند. هر سه با هم هستند. مثل معجون هستند.
اِلاَّ الذینَ امَنُوا و عملُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ
تواصَوا بِالصَّبرِ همهاش یک لقمه است. چند معجون با همدیگر مخلوطاند.
خدا مخلوط کرده است که همان ایمان است.
اصل دین، ایمان به خدا و
توافق با خداست. این معانی را قلبتان خیلی خوب اخذ میکند، درک میکند.
هرچه توافق بیشتر باشد توفیق بیشتر است. توافق از ماست. خدا همینطور
هستیاش میتابد بر خلقش تا توافق کنند یا فعلش. از جانب خدا توفیق منع
نشده است. این توفیق که مرتّب دعا میکنیم و میگوییم که خدایا توفیق بده
یعنی قلب ما رام شود، توافق حاصل شود. لذا با قلبت کمی کار کن، هرجا که
دیدی میخواهد چین به ابرویت بیفتد نگذار.
پی نوشت:
کتاب طوبای محبّت جلد دوم – ص 146
مجالس حاج محمّد اسماعیل دولابی