۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۷ : ۱۶
سلام
ای خسته سلامِ خستگان را بپذیر
بر گنبد زخمی و تنِ مسمومت
مظلومیّت
در مجلس مظلومیّت مردِ غریب
بنگر که دلم میان غمخانه گم است
این ناله ز ماتمِ امامِ هادی ست
معصوم دوازدهم امامِ دهم است
شهید
موی از غم سامراییام گشته سپید
در چهره چروک بیکسی گشته پدید
دانی که چرا به سینه و سر بزنیم؟
چون بوالحسن ثالث ما گشته شهید
چهارم علی
ای وای دوباره شام غربت سر زد
چاووش عزا به خانهی دل در زد
در شهرِ جفا، مرد صفا تنها شد
چهارم علی از دیار فانی پر زد
استخوان
زهر است چو همنشینِ جانم حسنم
میسوزد ازو که استخوانم حسنم
چون طاقت دیدن سرشکت نتوان
ای وای ز دست ناتوانم حسنم
خونها که من از گلو برون میریزم
هر قطره بُوَد بحرِ بیانم حسنم
من مرغِ مدینه بودم این شهرِغریب
عمریست که گشته آشیانم حسنم
از بس که ز جورِ دشمنان خسته شدم
شاید نفسی زنده نمانم حسنم
از بهرِ تو ای یتیمِ من میگریم
بر فصل غریبیات جوانم حسنم
من لحظهی جان دادن خود در فکرم
بر مهدی تو دل نگرانم حسنم
رضایت
گریه کردم میونِ روضهی گنبدِ خراب
آقا جون شیعه شده برای غربتت کباب
تو عزات برای وقتِ تلخِ مسموم شدنت
اون قدر ناله زدم تا که بشم نذرِ تنت
ای سفر کردهی شهر مادری چی کشیدی؟
میدونم مادرت و لحظهی جون دادن دیدی
میسوزه جسم کبودتِ از غمِ بیمادری
شمعی و پرونه ات گشته امام عسگری
تو غریب و یه غریب گرفته سر تو دامنش
داره گلبرگ یتیمی میریزه رو گلشنش
به رضایت خداوند رضی رضا شدی
عاقبت ای به لقب هادی و مرتضا شدی
صدای العطش اومد از یه نای دیگری
شهر سامرا شده کرب و بلای دیگری
آغوش
خانهی هادی چو میدانِ شهادت ای خدا
تا ابد راضی شده او بر رضایت ای خدا
شد به شهرِ سامرا
دردِ او آخر دوا
زیر لب گوید غمین
من غریبم ای خدا
ای غریبِ سامرا ـ ای غریبِ سامرا
زهر دشمن برده از مولا قرارش ای خدا
لختههای خون به دستان جوانش ای خدا
در کنارِ جسمِ او
شد گُلش در گفتگو
ای پدر قربان تو
با حسن حرفی بگو
ای غریبِ سامرا ـ ای غریبِ سامرا
کربلا شد سامرا با این نظاره ای خدا
ماه خون افتاده آغوشِ ستاره ای خدا
لحظههای آخر است
حال مولا دیگر است
بی تو یا ابن الجواد
خاک عالم بر سر است
ای غریبِ سامرا ـ ای غریبِ سامرا
بینفس
میسوزم از زهرِ جفا یارب به فریادم برس
تنها ببین افتادهام در کنجِ حجره بینفس
کی میشود از غصه آزادم کنی
من دیدن مادر کمی شادم کنی
یا سَیدی مَولایَ یابن الفاطمه
این خاک غربت میشود خاک مدینه خاک غم
از بس کشیدم ای خدا محنّت ز کینه دم به دم
فصل وصال و فصل وصلت آمده
مادر به این شهرِ اشک و غربت آمده
یا سَیدی مَولایَ یابن الفاطمه
سر میگذارم من به زانوی یگانه یارِ خود
میگریم از بهرِ حسن تازه جوانِ زارِ خود
تنهای تنها ماندهای ای بیکسم
من هم زمانی بهرِ یاری میرسم
یا سَیدی مَولایَ یابن الفاطمه
شور و بحر طویل
خدا اون روز و نیاره آدمی سفر کنه
توی غربت بشینه فکر وطن به سر کنه
خدا اون روز و نیاره یه غریب تنها بشه
دشمنای بیخدا دور و برش پیدا بشه
خدا اون روز و نیاره اشکِ غربت بریزه
از لبای زهر چشیده خونِ محنّت بریزه
خدا اون روز و نیاره که بسوزه جگرش
پدری جون بده رو دستای سرخِ پسرش
مظهر آيات خالق
دهم امام به حق هادي طريق نجات
بود علي نقي اصل رحمت و برکات
وجود او همه فيض است و منبع برکات
به جسم پاک و روان مقدسش صلوات
که اوست مظهر آيات خالق سبحان
امام مفترض الطاعة شهريار وجود
ولي ايزد منان عليم غيب و شهود
تجلي رخ او به ز جنت موعود
جلال و قدرش ظاهر چو احمد محمود
خداي گفته ثنايش به منطق قرآن
ابوالحسن بودش کنيت و علي نامش
فلک بود متحير ز جاه و اکرامش
بلال و بوذر و سلمان تراب اقدامش
هزار جان به فداي کمينه قدامش
خدا بود علي و اين علي است مظهر آن
چنين امام بود به ابنالرضا مشهور
طليعهي رخ او جلوهگاه آيهي نور
تجليات رخش مظهر خداي غفور
شوم فداش که آن مايهي نشاط و سرور
دهد نجات مرا در صراط و در ميزان
ز دودمان نبي بهترين سليل بود
به سوي جنت حق او به ما دليل بود
غلام و چاکر او شخص جبرئيل بود
ولاء او به خدا بهترين سبيل بود
که شافع دو سرا هست و باعث رضوان
ايا ستوده امام و ولي با تکريم
که کردگار تو را خوانده واجب التعظيم
به خلق واسطهي رحمتي ز لطف عميم
تو هم امامي و هم مظهر خداي عليم
که رحمت ازلي را ز حق تويي عنوان
چه خوانمت که ثناگوي تو خدا آمد
رسول جد تو و باب مرتضي آمد
بزرگ مادر تو زبدة النساء آمد
تو با خدايي خدا کي ز تو جدا آمد
سرای عشق
نقی ای دهم امامم برسد به تو سلامم
که دراین سرای عشقت من بی نوا غلامم
تو امام خردسالی ولی در اوج کمالی
بی جواب نمانده هرگز برای شما سؤالی
نتوان ز تو نگفتن قدرتت هرگز نهفتن
پیش پای تو چو موسی کلِ ساحران بیفتن
دل ما پیشت اسیره جای دیگه ای نمیره
کرمت بسی عظیمه مثل جامعه کبیره
حق به تو داده سزایی آگه از قدر و قضایی
پسر امام جوادی نوه ی امام رضایی
سومین ابوالحسن جان بیش از این مرا مرنجان
بده سامرا نشانم تا که هست بر این بدن جان
مزار دو تا حبیبه سامرا حالش عجیبه
ایشااله بری ببینی که شیعه چقدر غریبه
بسه این همه جدایی گل فاطمه کجایی
داره کم کم میشه تیره قلبامون اگر نیایی
گوش کنید میاد صدایی دلای مست و هوایی
بگیرید ذکر حسینُ تا بشید کرببلایی
به خدا ،خدا میدونه دنیا رو کردی دیونه
هرجا که قدم بزاریم همونجا دار الجنونه
مادرم بشه فداتون پدرم غلام سیاتون
خودمم بشم الهی خاک پای نوکراتون
منبع: هیئت رزمندگان
211008
(بر شاهين نجفي لعين لعنت)