۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۵ : ۲۲
فَارْحَمْ عَبْدَكَ الْجَاهِلَ وَ جُدْ عَلَيْهِ بِفَضْلِ إِحْسَانِكَ إِنَّكَ جَوَادٌ كَرِيم
جهل؛ ریشه اصلی همه ناسپاسیها انسان مقابل معبود است.
پس از بیان کرامتها و بزرگواریهای خدای متعال نسبت به بندگان در حالات گوناگون ایشان بالأخص آن هنگامیکه بندگان بیمهری میورزند به حقتعالی حتی پشت میکنند به محبتهای او اظهار دشمنی میکنند از جهت عملی با ساحت قدس ربوبی و دست برنداشتن خدای متعال از رحمتش و احسانش به سود ایشان طلب ترحم میشود از جانب خدای متعال که خدای متعال رحمت خاصش را بر بنده افاضه بفرماید تا با این رحمت خاص تا حدی بتواند ادای حق الهی را بکند و احسان حق را با احسان که در حقیقت احسان به خویش است مقابله بکند وقتیکه انسان احسان حقتعالی را با اطاعت و بندگی و ارتباط روحی باخدای متعال جواب میدهد در حقیقت به خودش احسان کرده است و عمده این ناسپاسیها و کفرانها و مقابلهها جهتش آن جهل و نادانی عبد است نسبت به مقام ربوبی، هر مقدار جهل انسان بیشتر باشد ناسپاسیهای انسان نسبت به نعمتهای پروردگار متعال بیشتر خواهد بود و ماهیت این عالم بر اساس جهل است و ماهیت وجود انسان در این عالم بر اساس جهل است «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً/نحل 78» منتهی ابزار بیرون آمدن از جهل را در وجود او قرار داده است «وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ/نحل 78» انسان با دیدن و شنیدن اموری را درک میکند و دیدنیها و شنیدنیها را به قلبش وارد و آنها را تحلیل میکند و درباره آنها تفکر و نتیجهگیری میکند و اگر انسان درست ببیند و درست بشنود و نتیجهگیری صحیح باشد قهرا به علم میرسد.
در فرهنگ قرآنی به چه کسی جاهل گفته میشود؟
علم یک لوازمی دارد؛ اگر انسان به آن لوازم ملتزم شد علم او علم واقعی میشود اما اگر به لوازمش ملتزم نشد یا برای رسیدن به علم راه را درست نرفت در این صورت از آن به جهل تعبیر میشود، معنای جهل نادانی مطلق نیست بلکه یکی از اقسام جهل، ندانستن است که شخص هیچچیزی از معلومات در صفحه ذهنش نیست، اما در تعبیر قرآن کریم معنای جهل وسیعتر از این معناست آنکسانی که معارف علمی به گوششان خورده اما درست نتیجهگیری نکردهاند یا نتیجهگیری ضعیفی کردند که آنها را از التزام به لوازمش سست میکند اینجا تعبیر به جهل میشود؛ مثل کسی که با گرسنگی برخورد میکند لکن اشتغالات دیگری در ذهنش هست و نمیگذارد این درک گرسنگی او را به جواب دادن به مقتضی این میل حرکت بدهد بااینکه نوع درک از این حقیقت دارد اما درعینحال جهل است نسبت به این حقیقت.
تمام تلاش انبیاء و اولیاء علیهالسلام رساندن انسان به علم است
تمام تلاش انبیاء و اولیاء علیهالسلام بر این است که انسان به این علم برسد وقتیکه به این علم رسید شکرگزاری هم -ازآنچه را که انسان بهعنوان نعمت درک کرده است- به دنبال آن خواهد آمد « لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون» یعنی اینکه اگر انسان به علم برسد بنده شکر گذار حق متعال میشود «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ /نحل 78» قرآن کریم به نتیجه علم اشاره دارد که علم اگر باشد شکرگزاری همراهش است و اگر شکر گذاری نبود معلوم میشود که علم نیست بلکه جهل است؛ لذا شیطان پیشانی انسانها را خوانده و به خداوند متعال عرضه میدارد: «وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرين/اعراف 17» خدایا اکثر این انسانهایی که در این عالم آفریدی و امیال گوناگون در او گذاردی و به من شیطان هم یک نوع نفوذ و سلطهای نسبت به آن دادی شکر گذار نخواهند بود؛ قرآن کریم هم از قول جهنمیان اینطور تعبیر میکند: «وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في أَصْحابِ السَّعيرِ / ملک 10».
همه ابتلائات بشر چه نسبت به امور ناگوار طبیعی یا امور ناگوار نفسانی جهل بشر است همینکه بفهمد این مسئله چقدر برایش مفید است همه تلاشش را میکند که برود آن را کسب کند و جذب در وجودش کند و همینکه فهمید چیزی برایش مضر است حالا نسبت به هر حیثیتش که باشد سعی میکند از آن کناره بگیرد و از خود دفاع بکند و ابزار دفاعی میسازد؛ اگر انسان علمش به مقام ربوبی در حد اجمالی هم باشد به همان مقدار او را بهسوی پیاده کردن ربوبیت خدای متعال حرکت میدهد؛ لذا در این عبارت اینگونه عرضه میشود من عبد تکوینی تو هستم اما عبد واقعی و تشریعی تو نیستم «فَارْحَمْ عَبْدَكَ الْجَاهِلَ» این «عَبْدَكَ» همان «عَبْدَكَ» تکوینی است و «الْجَاهِلَ» همان جنبه تشریعی که بههرحال جهلش او را به گستاخی و نافرمانی میکشاند.
و زمانی انسان مورد چنین رحمتی قرار میگیرد که بخواهد به آن علم برسد و این خواستن کارساز و راهکار عمده مشکلات انسان است همینکه با تصمیم جدی بخواهد گر چه بهحسب ظاهر به علم هم نرسد اما او را میرسانند ؛ همینکه بخواهد به هدایت و حق برسد اگرچه یک موانعی هم در سر راهش باشد اما آن همت حتماً او را به مقصد میرساند.
*چگونه از جهل خارج شویم
به این نکته توجه داشته باشیم که در تعلیمات قرآن و سنت «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ / اسراء 84» انسان بر آن شاکلهاش عمل میکند و بالاخره اگر کسی قصدش نعوذبالله مخالفت با حق باشد و از این قصد برنگردد این معنا در زندگیاش رخ میدهد؛ این مقدار را در اختیار بشر گذاردهاند که ظرفش را بسازد و زمینهاش را آماده کند و از ناحیه خدای متعال عنایت هم میشود «كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً / اسراء 20» در ادامه آیه 84 سوره اسراء میفرماید: «فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى سَبيلاً» خدا عالم است به آنکسی که به دنبال هدایت میگردد و به هدایت میرساند.
«مَنْ كانَ يُريدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُريدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً/ اسرا 18» هر كس [همواره] دنياى زودگذر را بخواهد [چنين نيست كه هر چه بخواهد به دست آورد بلكه] هر چه را ما براى هر كه بخواهيم، بهسرعت در همين دنيا به او عطا مىكنيم، آنگاه دوزخ را درحالیکه نكوهيده و راندهشده از رحمت خدا وارد آن مىشود، براى او قرار مىدهيم «وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً / اسراء 19» و کسی که آخرت را بخواهد خواستن تنها کفایت نمیکند « وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ » كسانى كه آخرت را درحالیکه مؤمن هستند بخواهند و با تلاشى كامل [و خالصانه] براى [به دست آوردن] آن كوشش كنند، تلاششان به نيكى مقبول افتد [و به آن پاداششان دهند.] و سعی ایشان مورد تشکر خدا میشود و در ادامه میفرماید: «كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً *انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضيلاً /اسراء 20-21» ملاک تفضیل حقتعالی هم همین خواستن و حرکت کردن است؛ منتهی این تفضیل در آخرت ظهور و بروز کامل پیدا میکند «وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضيلاً».
بنابراین اگر انسان بخواهد از جهل بیرون بیایید باید بخواهد و در جهت خارج شدن از جهل حرکتی هم بکند تا معلوم بشود مورد ترحم خاص خدای متعال قرارگرفته است.
وَ جُدْ عَلَيْهِ بِفَضْلِ إِحْسَانِكَ إِنَّكَ جَوَادٌ كَرِيم
خدایا با بخششت و احسانت که تفضلاً احسان داری بدون توجه به قابلیت ظرف بر من جود کن؛ این «فضل» را آوردهاند به خاطر اینکه به ما بفهمانند که آنچه را که خدای متعال عنایت میکند بدون استحقاق شخص است بلکه تفضل است و در ادامه هم دلیل آن را چنین ذکر میکند که «إِنَّكَ جَوَادٌ كَرِيم» چون تو جواد کریم هستی؛ بخشنده بزرگواری. حق متعال جواد تنها نیست؛ کریم تنها نیست بلکه او «جواد کریم» می باشد ممکن است کسی «جواد» باشد و اهل منت نیز باشد یا «کریم» و بزرگوار باشد اما اهل جود نباشد و بروز نداشته باشد؛ شخص بزرگوار حقیقی این است که بروز داشته باشد لذا فرمودهاند: در هر جهتی که شما از کمالات اعتباری و حقیقی قرار میگیرید به همان مقدار آن را بروزش بدهید تا نشان بدهید که این کمال را دوست دارید چون دلت میخواهد که دیگری هم آن کمال را داشته باشد و اگر بخل بورزیم و ظهور نداشته باشد از خودت هم گرفته میشود این معانی قصه نیست و بیان حقایقی است که به ما تعلیم دادهاند؛ لذا فرمودند: «زَكَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُهُ؛ عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص: 276» زکات علم نشرش است. زکات هم پاک میشود و هم ازدیاد پیدا میکند؛ علم و مال اینچنین است اگر میخواهی برکت داشته باشد اعطاء کن این اعطا از جانب انسان است که جنبه مادی تنها ندارد هر عملی که یک جنبه روحی و غیرمادی در آن بوده باشد آثار غیر ماده بر آن مترتب میشود و اینها قوانین عالم است حالا اگر شخص آن جنبه روحیاش قوی باشد که به عالم غیب مرتبط باشد جهت عملش ثبات بیشتر خواهد داشت اما اگر اینگونه هم نباشد و یک کاری انجام داده به همان مقدار چون از انسان صادرشده آن جنبه خیرینش و انسانیتش به همان مقدار میماند؛ کاملاً قوانین عالم طبیعت بر این حکمفرما نیست؛ لذا در جملات قبل اینطور به خدای متعال عرضه کردیم «وَ لا تَزِيدُهُ كَثْرَةُ الْعَطاءِ الّا جُوداً وَ كَرَما» کثرت عطا بر او زیاد نمیکند الا جود و کرم را؛ از حقتعالی کم نمیشود و از انسان هم که کم میشود جایگزین میشود و خدای متعال تضمین کرده است که جایگزین بکند؛ لذا اولیائی الهی بندگان شایسته خدای متعال سعی میکنند آن چیزهای را که میدهند باکیفیت بالاتر بدهند دیدگاه ایشان دیدگاه عمیقی است تنها گرفتن در عالم دنیا را و زیادشدن عالم دنیا را نگاه نمیکنند آنها به آن معطیات معنوی عالم ابدی توجه دارند.
علی علیهالسلام چاه میکند و از چاه آب میکشد و درخت غرس میکند و پای هر درختی هم دو رکعت نماز میخواند و صدقه هم میدهد و میخواهد آن چهره خضوع کامل را این انفاق داشته و همینطور وقتیکه کسی تعلیم و تعلم میکند «مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِيماً فَقِيلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ./ كافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 35» لذا برای کسانی که با این نیتها تعلیم و تعلم دارند ملائکه بالهایشان را پهن میکنند و این شخص روی بال ملائکه که بال ملائکه نمودار پهن کردن رحمت الهی است پای میگذارد، غرض این است که هر مقدار کار باکیفیت بالایی باشد آثار بادوامتر و عمیقتری برای انسان خواهد داشت.
الْحَمْدُ لِلَّهِ مَالِكِ الْمُلْكِ مُجْرِي الْفُلْكِ مُسَخِّرِ الرِّيَاحِ فَالِقِ الْإِصْبَاحِ دَيَّانِ الدِّينِ رَبِّ الْعَالَمِين
بعد این راز و نیاز باخدای متعال دومرتبه توصیف الهی در فرازهایی شروع میشود ستایش مطلق برای خدایی است که مالک حاکمیت است؛ حاکمیت از جانب خدای متعال در شئون مختلف موجودات در عالم اجراشده است از ذره گرفته تا کهکشانها چیزهای که تحت حساب ما نمیآید همه تحت حمایت خدای متعال هستند منتها مالک این حاکمیت هم منحصراً خدای متعال است.
*تفاوت مالکیت و حاکمیت
مالکیت با حاکمیت فرق میکند نوعاً حاکمیت از یک نوع مالکیت حقیقی یا اعتباری سرچشمه میگیرد؛ مالکیت در حقیقت به معنای تحت سلطه بودن شیء است برای شیء دیگری و حاکمیت حق تصرف است برای این مالک در این مملوک اینها شئون مختلفی است که باید خوب دقت داشته باشید؛ ستایش مطلق برای خدایی است که مالک مطلق است نسبت به حاکمیت مطلق عالم که هیچ موجودی نه از تحت سلطه حقتعالی خارج میشود و نه از تحت حاکمیت و تصرفات خدای متعال و اگر موجودی تصرفاتی هم میکند باز به اذن اللهی تصرف میکند و مستقل در تصرف نیست و در حقیقت فاعل بالتسخیر هستند «وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعا/جاثیه 13» آنوقت شئون این حاکمیت را در سه چهار جمله بهطور خاصتر بیان میکنند «مُجْرِي الْفُلْكِ» اگر باد مناسب نیاید کشتی به منزل نمیرسد و اگر طوفانی بشود غرق میشود لذا مطلب جزء ی تر میشود «مُسَخِّرِ الرِّيَاحِ» اجرای این کشتی باوجود باد است و باد هم از خودش استقلالی ندارد باید تغییراتی در نظام پیدا بشود تا باد به وجود بیایید بههرحال این معارف عمیق اهلبیت عصمت و طهارت هستند و باید انشا الله ما بیشازپیش با این معارف انس بیشتری داشته باشیم و محصول تحصیل در حوزههای علمیه و دانشگاهها باید انس بیشتر با معارف دینی باشد.
منبع:حوزه