۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۰ : ۱۰
در ادامه توجه مخاطبان ارجمند را به شرح فرازهایی ازاین دعا به قلم سیدمحمود طاهرى دربارۀ علم الهی به بندگان و فلسفه نقصان و ضرر جلب می کنیم.
«وَ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ تَخْبُرُ حَاجَتِي وَ تَعْرِفُ ضَمِيرِي وَ لَا يَخْفَى عَلَيْكَ أَمْرُ مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَايَ وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أَبْدَأَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِي وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِي وَ أَرْجُوهُ لِعَافِيَتِي وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِيرُكَ عَلَيَّ يَا سَيِّدِي فِيمَا يَكُونُ مِنِّي إِلَى آخِرِ عُمُرِي مِنْ سَرِيرَتِي وَ عَلَانِيَتِي وَ بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضُرِّي» (1)
و تو مى دانى آنچه را كه در دلِ من است و از نيازم آگاهى و ضميرم را مى شناسى و هيچ امرى از امور دنيا و آخرتم بر تو پوشيده نیست؛ و نیز مى دانى آنچه را كه مى خواهم بر زبان آورم، و به آن دهان بگشایم، وآگاهى به آنچه كه براىِ عاقبتم امیدوارم. و به درستى كه آنچه در ظاهر و باطنِ من تا آخر عمر از من سر خواهد زد، از تقدیرِ تو گذشته است و كمى و زیادى و سود و زیانِ من به دستِ تو است، و در دستِ هیچ كس جز تو نیست.
*نكاتى از این فراز
* آگاهى خداوند به تمام اسرار بندگان؛
* تقدیر الهى بودن تمامى امور در زندگىِ بنده؛
* در اختیار داشتن سود و زیان در زندگى تمامى مردم.
توضیح این نكات:
«وَ تَعْلَمُ ما فى نَفْسى وَ تَخْبُرُ حاجَتى...»
* علم الهى به اسرار بندگان
خداوند به آنچه در قلب ها مى گذرد، آگاه است و بالاتر از آن، اینكه بر هر چیزى در جهان هستى، علمى كامل دارد. خداوند در قرآن كریم مى فرماید: «وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ» (2)
و هيچ چيز در زمين و آسمان، از پروردگار تو مخفى نمى ماند؛ حتّى به اندازه سنگينى ذرّه اى.
همچنین مى فرماید: «یَعْلَمُ خائِنَةَ اْلأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ؛ او به خیانت چشم ها و به آنچه در سینه ها پنهان است عالم است» (3)
ذكر این عبارات از دعا در اول نیایش، و حق تعالى را آگاه دانستن به نیازهاى درونى خویش، هم به معناى ستایش از محبوب است كه خود یكى از آداب دعاست و هم گل گشتى است سریع در یكى از زیباترین منازل عالیه عرفانى.
توضیح آن كه؛ اولیاى الهى در عین حال كه اهلِ دعا و خواستن مى باشند، گاهى نیز در اوجِ احوال روحانى خویش و در ورود به یكى از مراحل والاى سیر و سلوك خویش، دست از دعا نمودن بر مى دارند؛ به این زبان حال كه «عِلْمُهُ بِحالى حَسْبى مِنْ سُؤالى؛ علم او به حالِ من، مرا كافى است كه از او در خواستى نمایم». چنانچه در داستانى از ابراهیم خلیل الرّحمن علیه السلام نقل شده است:
آن گاه كه او را به سوى آتش پرتاب نمودند، جبرئیل به ملاقات او آمد و به اوگفت: آیا حاجتى دارى تا برآورده سازم؟ ابراهیم علیه السلام گفت: اما به تو حاجتى ندارم. در این هنگام، جبرئیل به او پیشنهاد كرد و گفت: پس نیازت را از خدا بخواه. ابراهیم علیه السلام در جواب گفت: «عِلْمُهُ بِحالى حَسْبى مِنْ سُؤالى؛ همین اندازه كه او از حالِ من آگاه است، كافى است.(4)
غرض آن كه حضرت در این فراز از دعا، خواستند از این حقیقت عالى و زیبا، حظّى برده و از این خرمن خوشه اى برداشته و در این عالم روحى نیز گامى بردارند و آن این كه «عِلْمُه بِحالىِ حَسْبى من سُؤالى».
«وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِيرُكَ عَلَيَّ يَا سَيِّدِي فِيمَا يَكُونُ مِنِّي إِلَى آخِرِ عُمُرِي مِنْ سَرِيرَتِي وَ عَلَانِيَتِي»
* تقدیرِ الهى
گرچه بحث از «قضا و قَدَر»، از پیچیده ترین مباحثِ علمِ كلام است، ولى به مناسبت این فراز از دعا، كه از تقدیر سخن گفته شده، بهتر دیدیم كه به طور مختصر و به دور از پیچیدگى، اشاره اى به آن گردد.
شاید نخستین سؤالى كه با شنیدن نام «قضا و قَدَر» به ذهن آدمى خطور مى كند این است كه: اگر بنا باشد، هر آنچه كه در زندگى آدمى پیش مى آید و اتفاق مى افتد، بر طبق قضا و قدر الهى باشد، پس چه فایده اى براى دعا مى توان تصور كرد و اساسا تلاش در زندگى بشر چه سودى مى تواند داشته باشد؟
در پاسخ به این سؤال مهم به صورت اجمال باید گفت:
اولاً ـ قضا و قدر همانند درختى با شاخه هاى انبوه است.
از جمله شاخه هاى آن این است كه: دعا نمودن و به دنبال آن، استجابت دعا، خود از مصادیق قضاى الهى است؛ یعنى قضا و تقدیر الهى بر آن تعلق گرفته است كه در زندگى آدمى، دعایى باشد و اجابتى.
همچنین خداوند این گونه اراده فرمود و این گونه قضا و قدر خویش را جارى ساخت كه هر كس در زندگى، اهل تلاش باشد، به آرزوهایش خواهد رسید و مقدر فرمود كه هر كس تقوا پیشه كند، رستگار خواهد شد.
ثانیا ـ در مورد دعا، مطلب بالاتر از این حرف هاست؛ یعنى تأثیر دعا تا آن جاست كه مى تواند قضاىِ الهى را نیز تغییر دهد؛ همان گونه كه از امام باقر علیه السلام چنین نقل شده است كه: «اَلدُّعاءُ یَرُدُّ الْقَضاءَ وَ قَدْ اُبْرِمَ اِبْراما؛ دعا، قضاى الهى را تغییر مى دهد، اگرچه آن قضا، كاملاً محكم شده باشد»؛(5) یعنى در واقع، بنده توسط قضاى الهى ـ كه دعا باشد ـ مى تواند قضاى دیگرى را رفع كند و این یكى از شگفتى هاى این شاهكار خلقت، یعنى انسان است كه تا این حد مى تواند در جهان هستى ـ به اذن الهى ـ تأثیرگذار باشد.
استاد شهید مرتضى مطهرى در تبیین این موضوع مى گوید: زمانى كه با اراده یك پیغمبر یا ولىّ خدا، كارى خارق العاده انجام مى گیرد، شرایط عوض مى شود. یعنى یك روح نیرومند و پاك و متصل به قدرت لایزال الهى، شرایط را تغییر مى دهد. به عبارت دیگر، عامل و عنصر خاصى وارد میدان مى شود. در مورد تأثیر دعا و صدقه در دفع بلاها و غیره نیز جریان از همین قرار است. در حدیث آمده كه از رسول اكرم صلى الله علیه وآله سؤال شد با وجود این كه هر حادثه اى كه در جهان رخ مى دهد به تقدیر الهى و قضاى حتمى او است، دعا و دوا چه اثرى مى تواند داشته باشد؟ در پاسخ فرمودند: دعا نیز از قضا و قدر است.(6)
ایشان همچنین مى گوید: آیا ممكن است عالَم انسانى، در نظامِ عُلوى (یعنى عوالِم بالا) و علمى اثر بگذارد و سببِ تغییراتى بشود؟ آیا علم ـ خدا تغییرپذیر است؟! آیا حكم خدا قابلِ نقض است؟! آیا دانى (پست) مى تواند در عالى اثر بگذارد؟! جوابِ همه اینها مثبت است. بلى، علمِ خدا تغییرپذیر است، یعنى خدا علم قابل تغییر هم دارد. حكم خدا قابل نقض است، یعنى خدا حكم قابل نقض هم دارد. بلى دانى مى تواند در عالى اثر بگذارد، نظامِ سُفلى ـ و پایین تر ـ ، و مخصوصا اراده و خواست و عمل انسان، بلكه اختصاصا اراده و خواست و عملِ انسان مىتواند عالَم عُلوى ـ و بالاتر ـ را تكان دهد و سببِ تغییراتى در آن بشود، و این عالى ترین شكل تسلط انسان بر سرنوشت است. اعتراف مى كنم شگفت آور است اما حقیقت است.(7)
* فلسفه نقصان و ضرر بنده از طرف خدا
خداوند، حكیم است و آنچه از او به ظهور مى رسد از سرچشمه حكمت و مصلحت جارى مى شود. بنابراین اگر نقصان و ضررى نيز متوجه انسان مى گردد از حكمت و مصلحتى پنهانى برخوردار است، گرچه آدمى به سببِ علم اندكش از آن مصالح بى خبر است.
بنابراین، «نقصان» نیز همانند «زیادت» و «ضرر» نیز مانند «نفع» از طرف خدا بوده و همه در مسیر خدمت انسان و به خاطر مصالحى و براى پرورش او و سیر او به طرف تكامل است.
پی نوشت:
(1)- إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 686.
(2)- یونس، 61.
(3)- غافر، 19.
(4)- تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 435.
(5)- الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 469.
(6)- مرتضى مطهرى، عدل الهى، ص 115 و 116.
(7)- مرتضى مطهرى، انسان و سرنوشت، ص 64 و 65.
کتاب «شرح مناجات شعبانیه» سیدمحمود طاهرى
منبع:حوزه