۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۶ : ۰۳
عقیق:متن زیر یادداشتی از احمدعلی
افتخاری، استاد دانشگاه اصول الدین قم در مورد نماز است که از نظر می گذرد.
تا
نفس مبّرا ز نواهی نشود
دل
آینهی نور الاهی نشود
حمد
و ثنا معبودی را سزد، که انسان و جهان را با طبایع متّضاد پدید آورد. و بین اضداد
اُنس و اُلفتی ایجاد کرد، و بر جمال و شگفتی آنها بیافزود. و در این اثنا، انسان
تبلور پیچیده ترین تمایلات و غرایز ناهم گون و با گرایشهای گونه گون است. و تغلّب
هر یک از این امیال تصویر سعادت یا شقاوت را بر لوح ارزش مند حیات او ترسیم خواهد کرد.
پس
میتواند با پرورش اراده، استقامت، پرورش روح و پیکار با خصم نفس، سیر صعودی را در
عروج به مدارج عالی انسانی و مقام شامخ الاهی ادامه دهد و برسد به جایی که به جز
خدا نبیند! و تردیدی نیست، که اگر محکوم نفس آماره شود، توان حرکت در طریق رشد و
تعالی را نداشته و به افقهای اعلای انسانیّت نمیتواند بنگرد چون مقهور هواست.
سیر تنزّلی و سقوط در ورطهی «بَل هُم اَضَلّ» در انتظار اوست. این جاست که ارزشها
و نگرشهای متعالی هر مکتب و جهان بینی با تشریع معیارها، اصول اخلاقی و بایدها و نبایدها،
در نزد هر عقل سلیم هویدا میشود.
از
این رو هر مکتبی در راه تعدیل قوای درون و کنترل غرایز، توسّل به وضع احکام، امور
تعبّدی و دستورهای اخلاقی را میجوید. و دین مبین اسلام نیز که به عنوان اکمل
ادیان آسمانی (یَعْلوُا وَ لا یُعْلی عَلَیْه) است. در این راستا دارای احکام و فرایضی
است، که در جهت پاک سازی روح، تهذیب اخلاق، تزکیهی نفس از آلایشها و پرورش افکار
و اصلاح شؤون اجتماعی، حکومتی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و... وضع و تعبیه نموده
است. و احکام عبادات را از ارکان فرایض شمرده است. زیرا بخشی از این نظام عبادی در جهت خیر و صلاح جامعه است، مانند:
جهاد، زکات و امر به معروف و نهی از منکر و... و بخش دیگر علاوه بر تأثیرات عمیق اجتماعی،
نقش تربیتی و بهسازی فرد را به دنبال دارد. مانند: نماز، حجّ و روزه و... که این
مجموعه نوشتار دربارهی این فرایض الاهی است.
ـ نماز فرهنگ پوياى نيايش است. براى آموزش، آگاهى بخشيدن و ره يافتن به كوى
دوست فرض راه آمده است.
ـ نماز انسان را مثبت، محرّك، هدف مند، و سودمند میگرداند، مجموعهی معارف
و حقايق الاهى در گذرگاه هستى است.
ـ نماز بزرگ ترين تلاش اخلاقى، فرهنگى و كمال جويى است. تجلّى آرمانهاى برتر
(غير زدايى) است. پرستش صحيح و اصلاح گر خطّ انحراف در عبودّيت است و مقام بندگی.
ـ نماز مجموعهی اخلاق، نظم، وظيفه شناسى، يك دلى، سياست و... در سايه سار
يكتا پرستى و رسالت و رستاخيز است.
ـ نماز فرهنگ سازش ناپذيرى ابراهيم، دنيا گريزى موسى و شفا بخشى عيسى،
آمرزش خواهى خاتم پیامبران است.
ـ نماز گفتنِ (نه) به اِلاهها و آلهههاست. نماز نمايش قدرت سياسى و شهامت
و شكوه موحّدان است.
ـ نماز سمبل انديشهی روحانى و چكاد بلند معنويّت در عرصهی توحيد است.
سنگر دفاع از ارزشهاست در قاموس الاهى.
ـ نماز فرهنگ اميدواران، پاكان و عاشقان حضرت احديّت است، در نماز به عشق و
محبّت حضرت دوست میرسيم. بلكه به مستى و رؤيت جمال و جلال او نايل میشويم.
ـ نماز بيان گر عشق محبوب در ذكر زبان است و در نزد صاحب دلان، دردل و جان
است، بلكه در جان هم نيست، لكِن اشارت به آن است.
ـ نماز تصحيح چه گونه زيستن و حركت كردن را با آرام ترين روح در برابر
اضطراب انگيزترين حادثهها، درس عملى میدهد.
و
نماز...! بزرگترین ياد الاهى است.
در
صحيفهی مكرّم خداوند (قرآن كريم)، میبينيم، آفريدگار متعال هدف از آفرينش جهان
هستى را، علم و عبادت، معرّفى كند. [۱]
و
انسان را پس از آموزش «اسماء» (حقايق هستى)، مسجود فرشتگان قرار میدهد. و به خود
او نيز فرمان میهد جهت نزديكى به جوار رحمت ايزدى سجده كن و نزديكى بجوى. (وَ
اسجُد واقتَرِبْ). آن گاه امر به ركوع و فرود آوردن سرِ تعظيم، در برابر قدرت و
عظمت ربوبى میكند. (وَاركَعُوا مَعَ الرّاكِعينَ). و در بيان تكليف میفرمايد: (إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ
عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا)[۲].
در
حقيقت نماز عبادتى است كه براى ايمان آورندگان، در زمانهاى معيّن واجب شده است
(واجبی است، تعبّدی، موقّت، موسّع، عینی، شرعی، تعیینی و بدون جای گزین و مطلق و...) (به تأخير انداختن از
اوقات معيّن جايز نيست.)
ـ آن گاه براى خدا ترسان، مصداق بزرگى را مطرح نموده. جهت يارى جستن از آنها
فرمان میدهد. (وَاسْتَعِينُواْ
بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ).[۳]
از نماز و روزه در پرورش روح خود، يارى بجوييد، كه اينها ياران مشفق و هم راهان
مطمئن شما در مبارزه با نفس و رسيدن به رستگارى هستند.
ـ و نماز را حدّ پايانى نيست كه پس از رسيدن به آن درجه و... تعطيل نمود.
میفرمايد: اگر به درجهی طمأنينه و سكون هم رسيديد به مرتبهی بالاى يقين و آرامش
درون هم نايل آمديد. به برپايى نماز همّت گماريد: (فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ
فَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ)[۴].
ـ و نماز به پا داريد و زكات بپردازيد و به ريسمان خدا دست يازيد. (با اين رفتارها)
که او سرپرست شماست. (فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا
بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاَكُمْ)[۵].
ـ بخوان از كتاب (قرآن) آن چه
را كه به تو وحى نموديم و نماز را به پا دار! )اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ
الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلاَةَ ([۶] توشهی تقوا برگيريد و نماز را به انجام
رسانيد و از زُمرهی مشركان نباشيد. (ترك نماز، بى تقوايى و هم سويى با مشركان
است). (وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَلاَ تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ)[۷].
ـ ضمن فرمان به برپايى نماز، هدف و جهت را باز میگويد. تا مقصود نهايى
فراموش نشود. میفرمايد:
نماز
بخوان براى ياد من، (وَأَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِي)[۸]، نماز را براى پروردگارت
به پا دار! (فَصَلِّ لِرَبِّكَ). و در فرمان ديگر، امر به شتاب میكند، كه به سوى
ذكر خدا بشتابيد. (إِذَا نُودِي لِلصَّلاَةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا
إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ِ...)[۹] و از تجارت و بازرگانى و داد و ستد (كارهاى دنيا)
دست برداريد، كه اين بر شما پسنديده تر است.
ـ و در پايان به حالت نماز گزار اشاره میفرمايد كه؛ در حالت كسالت، (خواب
آلوده، سُست و بى حال) و مَستى (بدون درك و عقل)، از برپا داشتن نماز خوددارى
كنيد. (لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُكَارَى) [۱۰] (وَلاَ
يَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ كُسَالَى)[۱۱].
ـ به هنگام برپايى نماز به طهارت بپردازيد و با پاكيزه نمودن جسم و موضعهاى
سجده، به نماز برخيزيد: (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ)[۱۲] .
ـ زمانى كه به اقامهی نماز فرا خوانده میشويد، از همهی سخنها و كارهاى
باطل و لهو و بي هوده دست بداريد.
(وَإِذَا
نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا)[۱۳]. پس بايد با
حضور قلب و احساس عظمت و سنگينى حضور او و با تفهيم وتفهّم و خشوع، هيبت تعظيم.
رجا و حيا[۱۴]، در پيش گاه او حاضر شويم و بگوييم: (إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي
وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ) [۱۵].
هنگام
نماز
در
بسيارى از آيات، زمانهاى معيّن برپايى نماز را، براى نمازگزاران بيان نموده و
مراجع عِظام، مفسّران آگاه و فقیهان زمان شناس متعهّد، احكام الاهى را دريافته و استنباط
خويش را به ديگران ابلاغ نمودهاند، اوقات نماز عبارت اند از:
۱ ـ (حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ والصَّلوةِ الْوُسْطَى)[۱۶]،
به نظر بيش تر مفسّران نماز وُسطى، نماز صبح است.
۲ ـ (أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ
الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْر...)[۱۷]. نماز را وقت زوال
آفتاب تا اوّل تاريكى شب به پادار، (نماز ظهر و عصر). و نماز مغرب و عشا(عشائين)
را، از آغاز تاريكى شب به پادار. و نماز صبح را نيز به جاى آر، كه آن نماز بسیار
مهمّ است. (واژهی صَلات
فَجر و عِشاء) در آيهی ۵۸ سورهی نور آمده است.)
و
درجاى ديگرى نيز اين زمانها را بيان میكند: (وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ
النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ)[۱۸]. نماز را در دو طرف (اوّل و آخر) روز به پا دار و در ساعت
تاريكى شب.
دست
آوردهاى نماز
نماز
در نگاه نخست، ياد خداست. (وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى)[۱۹] و يا در بيانات
پيشين گذشت كه: (أقِمِ الصَّلَوة لِذِكرى).
(فَاسْعَوا
اِلى ذِكرِ اللّهِ) و... ياد خدا نيز آرام بخش دلهاست. سكون و طمأنينه میآورد،
نفس را مطمئنّه میسازد. (اَلا بِذِكرِ اللّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوب) و حيات دلها
در پرتو ذكر است. (فى الذّكرِ حَيوةُ القُلُوب). پس نماز ذكر بزرگ الاهى است. همان
طور كه قرآن ذكر است. (ذِكرٌ لِلعالَمينَ). و ثمرهاش آرامش درون و سلامت روح و روان است.
حركت
در سايهی سكون است. حركت با روحى آرام و نهادى مطمئن در پر اضطراب ترين لحظههاى
زندگى، و نماز نه تنها مايهی پيدايش ذكر و اطمينان قلبى است، بلكه عامل بقاى آن نيز
هست. خداوند متعال میفرمايد. (اگر به طمأنينه نيز رسيديد، نماز را به پا
داريد).[۲۰]
ـ نماز، تعظيم در پيش گاه كبريايى حق را به ارمغان میآورد و از سركشى باز
میدارد، (الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ
رَاكِعُونَ)[۲۱]. آنهايى كه نماز را به پاى میدارند و زكات میپردازند، ايشان از
ركوع كنندگان (و سر تعظيم فرود آورندگان) به درگاه خدا هستند.
ـ نماز، تقوا پيشگى است. (أَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَاتَّقُوهُ)[۲۲]
تمرین پارسایی و نظم است.
ـ نماز، برانگيزانندهی روح برادرى و مهرورزى ميان انسانهاست.
(فَإِن
تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ... فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ).[۲۳]
ـ نماز، شوق ديدار حقّ است، جمله ذكر محبوب است. (وَالَّذِينَ صَبَرُواْ ابْتِغَاء
وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ).[۲۴] و براى تحصيل رضاى دوست برپا میشود.
و خوشنودى حق را به دنبال دارد. (رَضِىَ اللّهُ عَنْهُم وَ رَضُوا عَنْهُ).
ـ
به پا داشتن نماز، عدم پيروى از خواهشهاى نفس است. (أَضَاعُوا الصَّلاَةَ
وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ).[۲۵]
ـ
نماز، در كنار بردبارى و شكيبايى است. و مكمّل يك دیگرند. و دو بال پرواز روح و
انديشهی انسان در مسير بندگى است. (وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ
وَالْمُقِيمِي الصَّلاَةِ)[۲۶]. (آيات ديگر در اين باره گذشت).
ـ
نماز شرط گزينش دعوت گران، به منصب پيشوايى مردم و الهام همهی كارهاى نيك است.
(وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِ)[۲۷].
ـ نماز به شكرانهی تمكّن و اقتدار يافتن در زمين است. نماز، جانشينى
صالحان و پرهيزكاران در زمين را نويد میدهد. (الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقَامُوا
الصَّلاَةَ)[۲۸]. (وَالأَرضُ
يَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحُون)، (وَ العاقِبَةُ لِلمُتّقينَ).
ـ نماز، از زشتىها و كارهاى ناپسند باز میدارد. (إِنَّ الصَّلاَةَ
تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ).[۲۹]
ـ نماز، نظارت همگانى و امر به معروف و نهى از منكر را میطلبد. (يَا بُنَيَّ
أَقِمِ الصَّلاَةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ)[۳۰].
ـ
نماز به كارگشايى و گره گشايى مشكلات مالى مردم میانجامد، (وَأَقِيمُوا
الصَّلاَةَ... وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا)[۳۱]. نماز بخوانيد و به خدا
وام دهيد و آن چه پيش از خود فرستادهاید، نزد او حاضر و آماده خواهيد يافت.
ـ و نماز در بيان پیامبر و خاندان پاك آن حضرت، داراى اين نتيجههاست:
ـ
نماز به شما آرامش، فروتنى، زارى با خوف، نوميدى از ظواهر فريباى دنيا، پشيمانى از
گناه و غفلت. و روح قناعت را ارزانى میدارد.
ـ
بلكه نماز ستون استوار دين و نردبان عروج به اوج كمالات مؤمن است. نزديك ترين راه
رسيدن به خداست.
ـ نماز راه روشن پیامبران، و مايهی خوشنودى حقّ است. نماز نور مؤمن، همان
نورى كه در جهان دگر، ره گشاى ماست.
ـ نماز بهترين كردار انسان و آخرين سفارش پیامبران است. نماز پيرايش انسان
از خودپسندى است. نماز نخستين چيزى است كه فرداى روز، از آن پرسيده میشود و...[۳۲]
پایگاه
نمازگزاران
در
قاموس الاهى، نمازگزاران و صفات برجستهی ايشان را اين گونه میيابيم؛
۱ ـ پیامبران:نخستين نيايشگران در
عرصهی بندگى، واصلان بهحق هستند.
آنهايى
كه در ژرفاى يقين، دانش و بينش الاهى قرار دارند. و به درجهی شهود و یقین رسيدهاند.
هميشه در محراب عشق معتكف اند و چه بسا میگويند:
(ما
عَبَدناكَ حَقَّ عِبادَتِكَ). و از درگاهش توفيق برپايى نماز را میخواهند: (رَبِّ
اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي)[۳۳] اين درخواست كننده ابراهيم خليل است.
ـ
مريم عذرا نيز استمرار اقامهی نماز و پرداخت زكات را در همهی عمر به سفارش الاهى
معترف است. میفرمايد:
(وَأَوْصَانِي بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا).[۳۴]
ـ
ديگر وارستهی اين دير عشق، جان بازى از تبار حسين و ابراهيم است. او در مسلخ عشق
ذبيح است. او اسماعيل است. سنگ زير بناى بيت عتيق، او به گواه (اَصدَقُ الحَديث)،
كسى بود كه اهلش را به برپايى نماز فرمان میداد. (وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ
بِالصَّلاَةِ)[۳۵] و خود از عشق بازان نامی اهورايى است.
ـ سال مند پير طريقت، زكريّاى پیامبر نيز، از محراب نشينان عشق است. زمانى
كه فرشتگان او را ندا دادند، او در محراب ايستاده بود و نماز میگزارد
(فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ).[۳۶] پیامبر
اسلام نیز در آموزش عملی نماز بهیاران میفرماید: (صَلُّوا کما رأیتُمُونی
أُصَلِّی).
۲ ـ مُخبِتينَ: (فروتنان، پيروان و شكيبايان) : اينها
كسانى هستند كه با ياد خدا دلهاي شان آرام گرفته و در مصايب، ره صبر میپويند و
به برپايى نماز كمر همّت بسته اند. (وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ، الَّذِينَ إِذَا
ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي
الصَّلاَةِ...)[۳۷]
۳ ـ پاكان و نيكان: پاك مردانى كه هيچ داد و ستدى ايشان را از ياد
خدا غافل نمیسازد. (رِجَالٌ لاَ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ
اللَّهِ)[۳۸] اينها هميشه به ذكر بزرگ الاهی مشغولند.
۴ ـ خدا ترسان: گروهى كه از مقام ربوبى خائف اند و به اقامهی
نماز همّت میگمارند. (إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالغَيْبِ
وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ)[۳۹].
۵ ـ پذيرفتگان دعوت حق: افرادى كه به دعوت آفريدگارشان لبّيك
نصُوحاً گفتهاند. به نماز مشغولند:
(وَالَّذِينَ
اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ)[۴۰]. و بلكه امر شدهاند. عبادت
كنند خداى را، با اخلاص، و آنها چه نيكو پذيرفته اند: (وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ
لَهُ الدِّينَ حُنَفَاء وَيُقِيمُوا الصَّلاَةَ)[۴۱].
۶ ـ تلاوت كنندگان كتاب خدا: كسانى هستند كه به خواندن آيات و كتاب خدا میپردازند و هم
ايشان، نماز را به پاى میدارند. (الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ
وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ)[۴۲].
۷ ـ ايمان آورندگان: آنهايى كه به جهان نهان (غيب)، كتابها و پیامبران خدا، ايمان
دارند، و از هدايت شدگان و ره يافتگان مكتب پوياى قرآنند، آنهايى كه از مَستى
هستى رسته اند و تنها دل به دو بسته دارند، اينها از جملهی نماز گزارانند، آن هم
با خشوع تمام، (الَّذِينَ هُمْ فِي
صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ).[۴۳]
وهميشهوهمهجا
برنمازشان تداوممیبخشند. (الَّذِينَ هُمْعَلَى صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ)[۴۴] و
به هر نحوى از نمازشان حفاظت میكنند. (عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ)[۴۵]. اينها
به روز رستاخيز تصديق نموده، از پروردگارشان ترسان، عورات شان را نگاه بان، بر
امانتها و پيمانهاي شان مسؤول و به شهادت حق قائم اند.
۸ ـ تمسّك جويان به كتاب خدا: آنهايى كه با دست يازيدن به ريسمان استوار الاهى، يك دل و يك
زبان، هم آهنگ و هم گون در انديشه و عمل هستند، به نمايش قدرت عظيم دين داران و خداجويان،
به اقامهی نماز سياسى ـ عبادى میپردازند. و هم بستگى خود را به مَنصهی ظهور میرسانند،
(وَالَّذِينَ يُمَسَّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ)[۴۶].
۹ ـ پيروان خدا و رسول: آنهایی که نماز میگزارند. و محبّت ايشان
را در پيروى آنها میدانند، (وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ... يُطِيعُونَ اللّهَ
وَرَسُولَهُ)[۴۷].
ـ و گروهى هستند كه نماز نمیگزارند و به نيايش حق روى نمیآورند، تعظيم و
كُرنش نسبت به ساحت ربوبى ندارند و به سجده نمیپردازند، از ناپاكىها دست بر نمیدارند،
به شرك روى آورده و به انفاق و پيروى حق توجّه ندارند. نورى كسب ننموده و از مقام
حضرت دوست ترسى به دل ندارند. به دوستى دنيا و مستى زندگى بسنده كردهاند، فرمان
به خير و نيكى نداده و از پليدىها، خود باز نايستاده و ديگران را باز نمیدارند.
هرگز به ياد خدا نيستند، غافل اند و فراموش كار. اينها روانهی دوزخ میشوند،
زمانى كه از علّت آمدنشان پرسيده شود، اعتراف كرده و بگويند: (لَمْ نَكُ مِنَ
الْمُصَلِّينَ).[۴۸] ما از نمازگزاران نبوديم. در جمعه و جماعات شركت نمیجُستيم.
اگر هم بوداز روى سُستى و سهل انگارى! (فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ، الَّذِينَ هُمْ
عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ)[۴۹]. پس واى بر ما و سهل انگاران از نمازگزاران!.
پی نوشت:
[۱] . آيات آخر سوره طلاق و ۵۶ سورهی ذاريات.
[۲] . نساء ۱۰۳
[۳] . بقره، ۴۵ و ۱۵۳.
[۴] . نساء ۱۰۳.
[۵] . حج، ۷۸.
[۶] . عنكبوت، ۴۵.
[۷] . روم، ۳۱.
[۸] . طه ۱۴.
[۹] . جمعه ۹.
[۱۰] . نساء ۴۳.
[۱۱] . توبه ۵۴.
[۱۲] . مائده ۶.
[۱۳] . مائده ۵۸.
[۱۴] . سبب حضور قلب تلاش و دل بستگی است. دل حاضر نمیگردد، مگر
در اموری که بر تو مهم باشد.
تفهّم: توجه دادن پی در پی اندیشه به درک
معانی و عظمت معبود. چرا که هر چه را انسان دوست بدارد ذکر او را بیش تر به میان
آرد. و ذکر محبوب باید بر همهی یادها غالب آید.
تعظیم:
از دو سو حاصل میشود: نخست از معرفت جلال و جمال معبود، و از سوی دیگر با شناخت
ضعف و درماندگی نفس.
هیبت: حالتی است بر نفس که از معرفت قدرت و
نفوذ مشیّت الاهی بر رفتارهای انسانی و حرکت جهان و این غَرضْ تناسب با علم و
بصیرت ژرف دارد. (اِنَّما یَخْشَی الله مِن عِبادِهِ العُلَماءِ) «دانشمندان
ربّانی خدا ترس اند».
امام
صادق علیه السّلام میفرماید: «اَلخَوْفُ رَقیبُ الْقَلْبْ» ترس و هراس دیده بان
دل و رقیب نفس است.
رجا: امید به لطف و عفو عظیم ذات سرمدی است.
چرا که نومیدی در درگه او گناهی است نابخشودنی. بلکه در بیان امام صادق علیه
السّلام، امیدواری «شفیع نفس»
نام
گرفته است. (اَلرِّجاءُ شَفِیعُ النَّفس).
حیا:
با علم به تقصیر در ادای تکلیف، و عیوب نفس، آفات ایمان، پلیدیهای درونی، دل بستگیهای
مادّی، استیلای غفلت و مقهور نفس امّاره شدن را در نظر آورده و با توجّه به بزرگی
و عظمت آفریدگار حالتی پیش میآید که «حیا» نامیده میشود.
[۱۵] . انعام ۱۶۲.
[۱۶] . بقره، ۲۳۸.
[۱۷] . اسراء ۷۸.
[۱۸] . هود ۱۱۴.
[۱۹] . اعَلى ۱۵.
[۲۰] . نساء ۱۰۳.
[۲۱] . مائده ۵۵.
[۲۲] . انعام ۷۲.
[۲۳] . توبه ۱۱.
[۲۴] . رعد ۲۲.
[۲۵] . مريم ۵۹.
[۲۶] . حج ۳۵.
[۲۷] . انبياء ۷۳.
[۲۸] . حج ۴۱.
[۲۹] . عنكبوت ۴۵.
[۳۰] . لقمان ۱۷.
[۳۱] . مزمّل ۲۰.
[۳۲] . اين احاديث در كتاب حلقههاى وصل (جلد اوّل) و مقالهی
فرهنگ نماز از نویسنده، به تفصيل آمده است. علاقه مندان میتوانند به آن رجوع كنند.
[۳۳] . ابراهيم ۴۰.
[۳۴] . مريم ۳۱.
[۳۵] . مريم ۵۵.
[۳۶] . آل عمران ۳۹.
[۳۷] . حج ۵ و ۳۴.
[۳۸] . نور ۳۷.
[۳۹] . فاطر، ۱۸.
[۴۰] . شورى ۳۸.
[۴۱] . بيّنة۵.
[۴۲] . فاطر ۲۹.
[۴۳] . مؤمنون ۲.
[۴۴] . معارج ۲۳.
[۴۵] . انعام ۹۲.
[۴۶] . اعراف ۱۷۰.
[۴۷] . توبه ۷۱.
[۴۸] . مدّثر ۴۳.
[۴۹] . ماعون ۵ و ۴.
منبع:مهر