۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۰ : ۰۱
در این باره با حجت الاسلام احمد جهان بزرگی، عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و حجت الاسلام ابوی سانی، استاد حوزه و دانشگاه، گفتگویی انجام داده ایم که از نظر می گذرد؛
وقتی اجازه جنگیدن به مسلمانان داده شد که ظلم به آنها زیاد شده بود
حجت الاسلام جهان بزرگی در مورد اینکه قرآن و اسلام برای آمادگی نظامی در برابر دشمنان چه توصیه هایی کرده و سیره پیامبر و ائمه اطهار(ع) در این باره چه بوده است، گفت: قرآن کریم وقتی اجازه جنگیدن به مسلمانان داد که ظلم به مسلمانها زیاد شده بود. یعنی خداوند تا مدتی اجازه جنگ را به مسلمانان نمی داد و اساس را بر صلح گذاشته بود. اما وقتی ظلم به مسلمانها زیاد شد به همین سبب خداوند مجوز جنگیدن را صادر کرد و فرمود: «اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا» کسانی که به آنها ظلم می شود به آنها اجازه داده می شود که مقاتله کنند و «ان الله علی نصرهم لقدیر» خداوند هم در مورد یاری کردن آنها بسیار توانمند است.
وی افزود: به همین خاطر خداوند فرمود آنچه که برای جنگیدن و دفاع لازم است را تهیه کنید و آنچه که در توان دارید برای مسلمانها از قوای نظامی و از مسائل دیگر تهیه کنید. «وَأعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّه» آنچه که در توان دارید از چیزهایی که قوه شما را افزایش می دهد تهیه کنید. حالا این «قوه»، از برنامه ریزی گرفته تا مسائل بازدارندگی و مسائل مقابله به مثل تا استراتژی ها و پیمان های دفاعی را در بر می گیرد. البته خداوند مثالی دیگر زده است از اسبان دونده که آن موقع در جنگیدن خیلی موثر بود. یعنی می شد از این ابزار استفاده زیادی در جنگ کرد.
استراتژی دفاعی و نظامی پیامبر(ص)
عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: اما درباره استراتژی دفاعی و مولفه هایی که ماهیتا نظامی هستند از آنجا که قرآن می فرماید: «ولقد کان لکم فی رسول الله اسوه الحسنه» (در کارهای پیامبر برای شما الگوهایی نیکویی وجود دارد)، باید به سیره آن حضرت نیز توجه کرد. استراتژی پیامبر در مسائل نظامی را بر اساس یک الگوی چهار مرحله ای می توان تحلیل کرد؛ اول: ایجاد پیمانهای نظامی و دفاع مشترک، دوم: اتخاذ سیاستهای باز دارندگی، سوم: مسئله مقابله به مثل و چهارم: آمادگی دفاعی.
جهان بزرگی تصریح کرد: در مورد ایجاد پیمان های نظامی و تعرضی، پیامبر اسلام(ص) برای پیمانِ دفاع مشترک اقدام کردند و با قبایلی مانند بنی ضمره و بنی قریظه هم برای دفاع مشترک اقدام کردند. اما اینها هیچ کدام شان برای دفاع مشترک آماده نشدند و به پیامبر(ص) گفتند ما آماده دفاع مشترک نیستیم. دفاع مشترک هم اینطور بود که پیامبر(ص) می خواستند پیمان ببندد که اگر به مسلمانها حمله شد شما به ما کمک کنید اگر به شما حمله شد ما به شما کمک می کنیم، اما آنها راضی نشدند و پیامبر(ص) پیشنهاد کردند که یک پیمان عدم تعرض ببندیم که پذیرفتند. هم با بنی ضمره که یک قبیله مشرک بود؛ پیمان عدم تعرض بستند که دشمنان را کمک نکنند و خودشان هم به مسلمانها حمله نکنند. با بنی قریظه هم پیمان عدم تعرض بستند که نه بنی قریظه به مسلمانان حمله کند و نه دشمنان مسلمانها را کمک نکنند. متقابلاً پیامبر هم ملزم شدند به همین ترتیب به بنی قریظه حمله نکنند و دشمنان بنی فریظه را هم تقویت نکنند.
مانورهای نظامی پیامبر(ص)
این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: اما در رابطه با بازدارندگی، پیامبر بزرگوار اسلام مانور نظامی انجام می دادند. وقتی وارد مدینه شدند، سپاهیانی فراهم کردند به سرپرستی حمزه عموی پیامبر(ص)، که تا دریای سرخ می فرستادند تا بروند و قدرت و نیروی خودشان را به نمایش بگذارند و دشمنان بترسند و به مسلمانان حمله نکنند. یا سریه های کوچکی را می فرستادند. سریه، یعنی گروه های چریکی کوچک. پیامبر وقتی می دیدند افراد یا قبیله هایی به مسلمانان دستبرد می زنند، برای بازدارندگی بر سر آنها یک سریه یا گروه های چریکی می فرستادند که آنها را سرکوب کند.
جهان بزرگی بیان کرد: پیامبر بزرگوار اسلام، مقابله به مثل هم می کردند. اگر کسی اقدامی بر علیه پیامبر(ص) و مسلمانان می کرد، پیامبر بر علیه آنها هم همان نوع اقدام را می کردند «فمن اعتدا علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم» که این یک دستور قرآنی مقابله به مثل بود و همچنین «ولکم فی القصاص حیات» ای صاحبان خرد برای شما در مقابله به مثل، زندگی گذاشته شده است. مقابله به مثل باعث می شود که نه تنها طرف مقابل بلکه اشخاص ثالثی هم که می خواستند به مدینه حمله کنند، وقتی می دیدند پیامبر(ص) مقابله به مثل می کنند، آنها هم از حمله شان دست بر می داشتند. قرآن کریم هم در این زمینه برای ما مطالبی دارد. «وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم» بر علیه کسانی که با شما می جنگند، برای خداوند مقابله کنید. «اخرجوهم من حیث اخرجوکم» آنها را بیرون کنید همانگونه که آنها شما را بیرون می کنند. حتی در ماه های حرام فرمودند که جنگ نکنید مگر اینکه به شما حمله شود. اگر حمله شد آن وقت شما هم متقابلاً در ماه های حرام به آنها حمله کنید.
جهان بزرگی در پایان اظهار کرد: پیامبر(ص) در یکی از جنگ ها متوجه شدند دشمن خودش را در حصاری گذاشته که نمی توانند به آن دسترسی یابند و به ایشان خبر رسید که در طائف، نزدیکی های یمن، قبیله ای هستند که آنها وسیله ای را به اصطلاح امروزی ها مانند آتش انداز یا برجهایی که سربازان در بالای آن پنهان می شدند و نزدیک برج و بارو برده می شدند و می توانستند از آن برجها به برج دشمن حمله کنند. وقتی پیامبر از وجود چنین وسیله جنگی خبردار شدند سلمان فارسی و یکی دیگر از یاران خود را فرستادند تا بروند و از آنجا شیوه آن وسیله را بیاموزند و به مسلمانها یاد دهند، رفتند و چنین کاری را کردند که این مسئله باعث پیروزی و غلبه مسلمانان بر دشمنان شد.
اسلام از جنگ و خونریزی استقبال نمی کند
حجت الاسلام محمد ابوی سانی، مدرس حوزه و دانشگاه در مورد اینکه قرآن و اسلام چه توصیه هایی برای تجهیز و آمادگی نظامی مسلمانان در برابر دشمنان دارد، گفت: آنچه که از آیات و روایات بر می آید، اسلام به هیچ عنوان امر به جنگ نکرده است و از جنگ و خونریزی هم استقبال نکرده است. لذا در آیات قرآن هست که وقتی که رسول مکرم اسلام(ص) جنگی را پیروز می شدند، در همان حین پیروزی از طرف خدا دستور می رسید که با اُسرا سخت نگیرید و با شروطی کاری کنید که اُسرا آزاد شوند تا نسبت به اسلام دلشان نرم می شود.
وی افزود: هیچ وقت بنا به این نبوده که اسلام علاقه به کشتن داشته باشد حتی کشتن دشمنان. بلکه اسلام قبل از جنگ با دشمنان قصد و نیت هدایت آنان را دارد. اینکه امروز در فضای رسانه ای یک موج اسلام هراسی درست کرده اند به این دلیل است که در اروپا گرایش افراد به اسلام را کُند کنند و این اسلام هراسی ناظر به این تهمتی است که به قرآن و اسلام زده اند که اسلام از جنگ و خونریزی استقبال می کند و اگر پایش بیفتد به زور اسلحه و شمشیر همه دنیا را مسلمان می کند.
جنگ جبهه حق و باطل دائمی و همیشگی است
وی گفت: لذا یک انگاره ای درست کرده اند که هر کسی که تروریست است، حتماً مسلمان است. می گویند ممکن است تروریست غیر مسلمان هم داشته باشیم اما هر مسلمانی یا بالفعل یا بالقوه تروریست است. دشمن همیشه هست. جبهه حق طبق آنچه که قرآن و روایات گفته اند همیشه مواجه با جبهه باطل است. جبهه باطل برای اینکه از بین نرود ناگزیر است که جبهه حق را ضعیف کند و در قدم دوم جبهه حق را از بین ببرد. لذا جنگ جبهه حق و باطل دائمی و همیشگی است. این جنگ ممکن است در زمانهای مختلف ناظر به شرایط روز و رشد تکنولوژی متفاوت باشد. اما جنگ حق و باطل دائمی است و به همین دلیل اسلام دستور داده که مسلمانان بحث جنگ سخت را جدی بگیرند و آمادگی شان را حفظ کنند.
دشمن خود و دشمن خدا را، بترسانید
این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: حفظ آمادگی برای جنگیدن با دشمن نه از باب ترغیب به جنگیدن بلکه ترغیب به این است که رعبی در دل دشمن ایجاد کنند که دشمن به فکرش هم خطور نکند که به مسلمانان حمله کند. لذا قرآن دارد «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ» آماده شوید از هر آنچه که در توان دارید از پیاده سوار و اسبان تیزرو. نتیجه همه اینها این است که شما دشمن خود و دشمن خدا را، بترسانید. نمی گوید حمله کنید و بکشید بلکه می گوید از جنگ و خونریزی جلوگیری کنید ولی طوری خود را تجهیز کنید که فکر حمله نیز به ذهن دشمنان خطور نکند.
وی تصریح کرد: این مسئله کاملا ساده لوحانه است که سلاح نداشته باشیم و گمان کنیم جنگی اتفاق نمی افتد. دشمنان برای براندازی و از بین بردن ما تشنه هستند. لذا برای اینکه جنگی اتفاق نیفتد اتفاقا داشتن سلاح اثر بیشتری دارد و اگر مسلمانان قوی باشند و اسلحه شان قوی باشد دشمن به ذهنش هم خطور نمی کند به ما حمله کند و فکر حمله را هم نمی کند. این مسئله مهمی است که بعضی ها جاهلانه یا مغرضانه منکر آن می شوند.
این استاد حوزه و دانشگاه در مورد اینکه سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در این باره چگونه بوده است، گفت: در مورد حضرت رسول(ص) نقل است وقتی حضرت در مدینه تشکیل حکومت دادند و جنگ بدر را در پیش داشتند، عده زیادی از مسلمانها به پیامبر(ص) می گویند ما دوست داریم با مشرکان بجنگیم اما سلاح نداریم. تعبیر قرآن این است که اینها از شدت ناراحتی ای که سلاحی نداشتند بجنگند گریه می کردند، حضرت رسول(ص) به آنها دلداری می داد که حالا سلاح جور می شود و شما هم خواهید جنگید.
وی افزود: حضرت برای اینکه حکومت تشکیل داده بودند برای محکم کردن پایه های حکومت در مدینه دعوت کردند که مسلمانان در برابر دشمنان ایستادگی کنند و از خود دفاع کنند. حتی در نهج البلاغه حضرت علی(ع) تاکید می کنند که پیامبر(ص) در صدر اسلام به پیرمردهایشان دستور دادند ریش هایشان را خضاب کنند تا جوانتر به نظر برسند و دشمن فکر نکند با یک سپاه پیر و فرسوده می جنگد و فکر کند سپاه مسلمانان جوان است. لازم بود اینطوری دشمن را ترساند و به او فهماند که ما نیرومندیم. اینها نشان می دهد اگر جنگی می خواهد اتفاق بیفتد تصمیم رسول خدا(ص) نهی از جنگ نبود، وقتی دشمن حمله می کند، مسلمانان باید دفاع کنند.
این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: در جنگ احد حضرت خبر دار می شوند که دشمن تمام قوای خود را جمع کرده تا مسلمانان را از بین ببرد و اسلام را نابود کند. حضرت عده ای را با خودشان از مدینه به سمت کوه احد می آورند. عبدالله ابن عبید را در تنگه احد می گذارد و با وجود تعداد کم سپاه اسلام، پیامبر(ص) نمی فرمایند که نجنگیم صلح کنیم تا وقتی قدرت پیدا کنیم بعد بجنگیم. با همین تعداد سپاه کم می جنگند و عملا هم مسلمانان در این جنگ پیروز بودند، اما به واسطه خطای عده ای که مراقب تنگه احد بودند، لشکر اسلام شکست خورد. در سیره علی(ع) هم می بینیم و در خطبههای نهج البلاغه آمده است که وقتی حضرت می دیدند معاویه و دشمنان به سرحدات اسلام حمله می کنند، مردم را به جنگیدن تشویق می کردند.
ابوی سانی یادآورشد: هنگامی که بعضی از مردم برای نجنگیدن بهانه جویی می کردند و می گفتند شما جنگ با مسلمان راه می اندازید و خون و خونریزی می کنید، حضرت فرمودند من در گرما شما را دعوت به جنگ می کنم می گویید خرما پزان است، در سرما می گویم بجنگید می گویید هوا سرد است جای دیگر می گویم بجنگید می گوید خانواده داریم. حضرت در توصیف کسانی که از جنگ پس می زدند و نمیخواستند دفاع کنند این عبارت این را دارند که ای کسانی که مَردید ولی نامردید؛ عبارتی که برای عربی که خود را بسیار غیرتمند می داند خیلی سنگین بود.
خلفا همواره از توان بالقوه جمع کردن سپاه توسط ائمه(ع) می ترسیدند
وی بیان کرد: بعد از حضرت امیر(ع) امام حسن(ع) در برهه کوتاهی که برای نابودی معاویه سپاه تشکیل داده بودند، مردم را ترغیب می کردند به از بین بردن معاویه و می دانیم که صلح ایشان نیز به خاطر بی وفایی فرماندهان و مردم به ایشان تحمیل شد و پس از ایشان هم عملا هیچ کدام از ائمه (ع) امکان تشکیل حکومت را پیدا نکردند، لذا جنگی به این معنا اتفاق نیفتاد.
وی در پایان گفت: با وجود اینکه ائمه لشگری نداشتند و جنگی نمی توانستند بکنند ولی به این دلیل که بالقوه این توان را داشتند و پیوسته در حال تربیت نیرو بودند تا در صورت امکان سپاهی جمع کنند و علیه حکومت وقت قیام کنند و خلافت را به صاحبان اصلی اش برگردانند، خلفای اموی و عباسی از آنها می ترسیدند. این ظالمان از ترس خودشان ائمه(ع) را به شهادت رسانده و یا زندانی میکردند وگرنه مسموم کردن ائمه(ع) و به شهادت رساندن آنان توجیهی ندارد.
منبع:مهر