۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۸ : ۱۵
عقیق: مراسم جشن ایام ولادت حضرت زینب (س) با سخنرانی حجت الاسلام بی آزار تهرانی و مداحی حاج علی علیان ، کربلایی محمدفصولی و کربلایی حیدر چابک در هیئت موکب الزینب (س) برگزار شد.
- حضرت زینب قهرمان کربلا بود. ایشان ریشه کفر را تا ظهور زده است و باید به این حقیقت اذعان کرد. یک وقت شما برخی را در حد یک خطابه خوان نگاه می کنید اما یک وقت می بینید حضرت در چه شرایطی این خطبه ها را خوانده است. تصور کنید یک خطیبی شرایط روحی قبل از جلسه اش خوب نیست خب این پیش می آید که غصه اولاد را مثلا بخورد، این شرایط نمی گذارد که خوب بتوانی خطبه بخوانی. حالا شما به کربلا نگاه کنید که چه شرایطی داشت. امام رضا(ع) فرمودند: تمام همت دشمن در این بود که عزت اهل بیت (ع) را بشکنند، خیلی اذیت کردند، خیلی آزار دادند، اینکه زینب کبری(س) با این شرایط به شام رسیدند و آن خطبه را خواندند واقعا چیز عجیبی است.
- حضرت چهل منزل آمده است و غصه تمام بچه و اهل حرم را دارد و بعد در این مسیر کلی حرف آزار و اذیت و طعنه و کنایه هم دیده اند .
- امام علی(ع) وقتی حضرت زینب(س) به دنیا آمدند پیش پیامبر(ص) رفتند و گفتند خدا به من دختری داده است، پیامبر فرمودند: علی جان اسمش را چه گذاشته ای؟ امیرالمومنین فرمودند: یا رسول الله کی من قبل از اجازه شما کاری کرده ام؟ پیامبر اکرم(ص) هم منتظر شدند که جبرائیل اسم حضرت زینب (س) را برایشان آوردند و گفتند خدا اسمش را زینب (س) گذاشته است. رسول گرامی اسلام وقتی حضرت زینب(س) را دیدند فرمودند: علی جان هر کسی برای زینب گریه کند گریه اش برابری می کند با گریه بر امام حسن و امام حسین علیهم السلام.
- زینب کبری(س) خیلی به برادرش امام حسین(ع) وابسته بود، وقتی که شتهد ماجرای قتلگاه بود اگر آن تکلیف روی دوشش نبود قطعا همانجا از دنیا می رفت، ایشان هیچ وقت نماز شبش ترک نشد حتی شب عاشورا. حالا ما یک مشکل کوچک برایمان پیدا می شود دیگر وقت نمی کنیم نماز واجبمان را بخوانیم. این واقعا چه ظرفیتی است که این بانوی بزرگوار دارند؟ ایشان با تمام مصائب حالا رسیده است به شام، وقتی رسیدند پشت دروازه دمشق که صبح زود هم بود، آنها را پشت این دروازه نگه داشتند، چرا؟ برای تحقیر، نگه داشتند که تحقیرشان کنند. امام سجاد(ع) می فرمایند: ما را غروب رساندند به کاخ یزید، آن هم با چه وضعی ، از چه مسیر سختی، حالا چه انسان هایی در آنجا جمع شده اند، از هر لحاظ واقعا بر اسرای کربلا سخت بود. آقا می فرمایند: یک ریسمان قوی به دست من بسته بودند یک ریسمان به بازوی عمه جانم بسته بودند و همه اهل بیت(ع) بین ما بودند، حالا در این شرایط کسی مگر می تواند حرف بزند و همه چیز محیا است برای عرض اندام یزید. اینجا معلوم شد که حضرت زینب(س) واقعا چه بانویی است. امام سجاد(ع) می فرماید: وقتی که علم امامت به من رسید و پرده ها کنار رفت دیدم تمام فرشته ها مات و مبهوت عمه جانم بودند، این چه ظرفیتی است که در این شرایط اینگونه ایستادگی می کند؟ و واقعا ملائکه پی بردند به این جمله خدا که به آنها گفته بود چیزی من می دانم که شما نمی دانید.
- ایشان یک جمله بسیار ارزشمندی در کاخ یزید فرمودند: گفتند: یزید خیلی بزرگی نکن من تو را کوچک می بینمت، ای رو سیاه خیلی عرض اندام نکن. اگر لطف رسول ما نبود که تو در فتح مکه در نطفه خفه شده بودی.
- بعد ایشان یک جمله واقعا زیبایی فرمودند که خیلی شنیدنی است، فرمودند: « یزید خیلی هدفمند کار کردی که نام ما را محو کنی، اما شما واقعا قدرت این را ندارید که اسم ما را محو کنید. خدا نور خود را حفظ می کند. یزید چراغ عمرت به زودی خاموش می شود.» همین جمله باعث شد که یزید افتاد به سراشیبی سیاسی و بدبختی . و شروع کرد به انداختن تقصیر ها به گردن ابن مرجانه و دیگران، دستور داد که اسرا را با تشریفات به مدینه بازگردانند. اینجا بود که بی بی فرمودند ما هیچ چیز نمی خواهیم جز اینکه پیراهن پاره برادرم را برگردانید و بگذارید ما برای شهدایمان عزاداری کنیم و تمام این پارچه های رنگین ناقه ها را جمع کنید و سیاه بزنید که همه بدانند که ما عزادار هستیم. اینجاست که اولین بار اسرا بودند که پیراهن سیاه به تن کرده و عزاداری کردند برای حضرت سیدالشهدا(ع). پس بچه هیتی ها بدانند که ریشه این پیراهن سیاه اینجاست.
- این جمله حضرت زینب(س) است که نمی توانید نور خدا را خاموش کنید. الان هم اینگونه است که در تمام عالم نام شیعه و سیدالشهدا در جهان عالم گیر شده است. این وعده خداست.