اشاره: چندی است در این بخش، به پرسشهای معارفی مخاطبان پرداخته، با مراجعه به استادان برجسته این حوزه، پاسخهایی مستند و البته با بیانی ساده برای شما خوانندگان عزیز فراهم میآوریم. با توجه به نزدیکی انتخابات مجلس خبرگان، محور مباحث در روزهای پیش رو موضوع «دین و سیاست» و پرسشهای مطرح درباره «حکومت اسلامی» خواهد بود. منتظر پرسشهای ارزشمند شما، از طریق سامانه پیامکی به شماره ۳۰۰۰۷۲۳۰۹ هستیم.
عقیق: چرا ادعا می کنند ولایت فقیه «مطلقه» است؟ مطلقه بودن به چه معناست؟ و آیا اختیارات ولی فقیه با اختیارات معصومین (علیهم السلام) برابر است؟! «مطلقه» از تعابیری است که در هر علمی، معنایی دارد؛ در علوم سیاسی، قدرت مطلق، به معنی حکومت خودمختاری است که هیچ قانونی را نمیپذیرد. روشن است که ولایت مطلقه فقیه به این معنا نیست؛ زیرا ولی فقیه، مأمور به اجرای احکام دین است و هم شرط فقاهت، رفتار او را به چارچوب احکام الهی محدود میکند و هم شرط عدالت، رفتار فقیه را جهت میبخشد. روشن است که منظور از مطلقه، «ولایت مطلقه الهیه» در علم عرفان هم نیست؛ زیرا در آنجا تصرف در خلقت (چیزی شبیه معجزه یا کرامت) به اذن الهی منظور است، اما موضوع ولایت فقیه، اجرای احکام اجتماعی - حکومتی اسلام است. مطلقه بودن ولایت فقیه در علم فقه، به معنی برخورداری از اختیاراتی است که خداوند برای اجرای احکام حکومتی اسلام به حاکم داده است؛ این اختیارات مربوط به جایگاه حاکم است و تفاوتی ندارد که حاکم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) باشد یا امام معصوم (علیهم السلام) یا ولی فقیه. به تعبیر حضرت امام (قدس سره)، «وقتى مىگوييم ولايتى را كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه(عليهمالسلام) داشتند، بعد از غيبت، فقيه عادل دارد، براى هيچ كس اين توهم نبايد پيدا شود كه مقام فقها، همان مقام ائمه(عليهمالسلام) و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) است؛ زيرا اينجا صحبت از مقام نيست، بلكه صحبت از وظيفه است. «ولايت»، يعنى حكومت و اداره كشور و اجراى قوانين شرع مقدس، يك وظيفه سنگين و مهم است؛ نه اينكه براى كسى شأن و مقام غيرعادى به وجود بياورد و او را از حد انسان عادى بالاتر ببرد. به عبارت ديگر، «ولايت» مورد بحث ـ يعنى حكومت و اجرا و اداره ـ بر خلاف تصورى كه خيلى از افراد دارند، امتياز نيست؛ بلكه وظيفهاى خطير است...» «مثل اين است كه امام(عليهالسلام) كسى را براى حضانت، حكومت، يا منصبى از مناصب تعيين كند. در اين موارد معقول نيست كه رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) و امام (علیه السلام) با فقيه تفاوت داشته باشد. مثلاً يكى از امورى كه فقيه، متصدى ولايت آن است، اجراى «حدود» (يعنى قانون جزاى اسلام) است. آيا در اجراى حدود میان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و امام (علیه السلام) و فقيه امتيازى است؟ يا چون رتبه فقيه پايينتر است، بايد كمتر بزند؟ حد زانى كه صد تازيانه است، اگر رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) جارى كند، 150 تازيانه مىزند، و حضرت اميرالمؤمنين(عليهالسلام) صد تازيانه، و فقيه پنجاه تازيانه؟ يا اينكه حاكم متصدى قوه اجراييه است و بايد «حد خدا» را جارى كند؛ چه رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) باشد و چه حضرت اميرالمؤمنين(عليهالسلام)، يا نماينده و قاضى آن حضرت در بصره و كوفه، يا فقيه عصر... همين ولايتى كه براى رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) و امام (علیه السلام) در تشكيل حكومت و اجرا و تصدى اداره هست، براى فقيه هم هست... در اين معنا مراتب و درجات نيست كه يكى در مرتبه بالاتر و ديگرى در مرتبه پايينتر باشد؛ يكى والى و ديگرى واليتر باشد.» (امام خمینی، ولایت فقیه، ص 50) حضرت آیت الله جوادی آملی نیز در این باره میفرمایند: «ولى فقيه، همه اختيارات پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) و امامان(عليهمالسلام) در اداره جامعه را داراست؛ زيرا او در غيبت امام عصر(عج)، متولى دين است و بايد اسلام را در همه ابعاد و احكام گوناگون اجتماعىاش اجرا نمايد. اجراى قوانين جزايى و اقتصادى و سایر شؤون اسلام و جلوگيرى از مفاسد و انحرافات جامعه، از وظايف فقيه جامعالشرايط است كه تحقق آنها نيازمند هماهنگى همه مردم و مديريت متمركز و حكومتى عادل و مقتدر است... و بدون چنين وظائفى، اجراى كامل و همهجانبة اسلام و اداره مطلوب جامعه اسلامى، به آنگونه كه مورد رضايت خداوند باشد، امكانپذير نيست.» (ولايت فقيه؛ ولايت فقاهت و عدالت، ص 248)
پی نوشت:
برگرفته از کتاب «رهیافت ولایت فقیه» نشر اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی، جلد 3