کد خبر : ۷۱۰۹۴
تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۸
/پرسش و پاسخ ديني/

سه كار كه بدتر از اصل گناه است

گناه و آلودگي همچون «بيماري خوره»‌ به جان انسان مي‌افتد و روح ايمان را مي‌خورد و از بين مي‌برد و كار به جايي مي‌رسد كه سر از تكذيب آيات الهي درمي‌آورد.
عقیق:برخي عالماً و عامداً بر گناه خود پافشاري مي‌كنند، نمونه بارز اين افراد فرعون است كه قرآن در موردش چنين فرموده است: «كذَلِك زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سوءُ عَمَلِهِ وَ صدَّ عَنِ السبِيلِ وَ مَا كيْدُ فِرْعَوْنَ إِلا في تَبَابٍ»، اين چنين اعمال بد فرعون در نظرش آراسته جلوه كرد و از راه حق بازداشته شد و توطئه فرعون (و امثال او) جز به نابودي نمي‌انجامد.

*سه كار بدتر از گناه

فرعون‌هاي زمان هميشه با غروري كه دارند چنين مي‌پندارند كه ما گرفتار نمي‌شويم و حواسمان هست، غافل از اينكه خودخواهي‌شان موجب شده تا دل تاريكشان بر اثر تجميع گناهان، حقايق را نپذيرد و بدتر از ارتكاب اين نوع گناه، سه كاري است كه به نوعي زير مجموعه اصرار بر گناه قرار مي‌گيرد.

1-شادي بر گناه

فرد پس از ارتكاب گناه نه تنها شرمسار و پشيمان نمي‌شود، بلكه لحظه‌شماري مي‌كند تا دوباره در آن موقعيت قرار گيرد، با دختر مردم دوستي مي‌كند و به ديدن فيلم در سينما رفته است، از نظر خود بسيار خوش‌‌‌گذراني دل چسبي بوده است؛ از همين رو چون كلاهبرداري تصاحب كرده و از اين بابت كه توانسته او را فريب دهد خوشحال مي‌كند و اين را به پاي تيزهوشي خود مي‌گذارد.

2-كوچك شمردن گناه

در حديث است كه : خداوند سه چيز را در سه چيز ديگر پنهان كرده است: اجر و مزد را در كار نيك و عمل صالح پنهان كرده است، پس آدمي نبايد اعمال نيك را هر چند به ظاهر مهم نباشد، كوچك بشمارد.

اولياء خود را ميان خلق پنهان كرده است؛ مبادا بنده‌اي از بندگان خدا را به خاطر آنچه از ديد ما فضيلت است و در او نمي‌بينيم، تمسخر كنيم و بيازاريم؛ شايد او ولي خدا باشد.

خشم خود را در گناهان پنهان كرده است، با توجه به آنكه معلوم نيست خشم پروردگار در كدام گناه پنهان است، عاقلانه اين است كه هيچ گناهي را كوچك نشماريم و به آن مبتلا نشويم.

3-توجيه گناه

گاهي شخص مرتكب گناه مي‌شود؛ مثلاً 100 هزار از پول كسي را از طريق نامشروع تصاحب مي‌كند، وقتي قصد هدايت او را داريم و امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنيم، در توجيه گناه خود چنين مي‌گويد: آقا مردم 3000 ميليارد خوردند، اينكه چيزي نيست؛ مي‌گوييم خانم عفت داشته باشيد، مي‌گويد آقا جامعه را نمي‌بينيد؛‌يا به فرد مي‌گوييم رشوه نگير، مي‌گويد هديه است!

*اصرار بر گناه چگونه موجب سقوط مي‌شود

فرض كنيد پشت پنجره‌اي رو به آفتاب نشسته‌ايد، مادامي كه حائلي مثل پرده بين شما و خورشيد نباشد، به وضوح نور آفتاب را مي‌بينيد، اگر پرده‌اي پشت پنجره نصب كنيد، مقداري از شدت نور را مي‌گيرد، اگر پرده ديگري نصب كنيد نور كمتر مي‌شود. پرده‌ها را تا جايي اضافه مي‌كنيد كه ديگر از نور آفتاب خبري نيست و شما در ظلمت مطلق قرار خواهيد گرفت؛‌ گناه هم همين‌ طور است؛‌ از آنجا كه ارتكاب گناه پرده حجابي ميان بنده و خداوند ايجاد مي‌كند، كثرت گناه و پافشاري بر ارتكاب آن، پرده‌هاي حجاب ميان بنده و خدا را زياد مي‌كند تا جايي كه ظلمت درون گناهكار را فرا مي‌گيرد و نور هدايت را دريافت نمي‌كند؛ وقتي اين طور شد مي‌شود هماني كه حضرت زينب(س) در خطاب به يزيد و در بيان علت چرايي ظلم يزيد در حق امام حسين (ع) فرمود: «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساءُوا السّوأيٰ أَن كَذَّبوا بِآياتِ اللَّهِ وَكانوا بِ‌ها يَستَهزِئونَ»؛ سپس سرانجام كساني كه اعمال بد مرتكب شدند به جايي رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و پيوسته آن را مسخره مي‌كردند.

از اين تعبير زيبا مي‌توان دريافت، فاصله قداست تا قساوت، از ارتكاب گناه است، آري! گناه و آلودگي همچون «بيماري خوره»‌ به جان انسان مي‌افتد و روح ايمان را مي‌خورد و از بين مي‌برد و كار به جايي مي‌رسد كه سر از تكذيب آيات الهي در مي‌آورد و از آن هم فراتر مي‌رود و او را به استهزاء و سخريه پيامبران و آيات الهي وا مي‌دارد و به مرحله‌اي مي‌رسد كه ديگر، هيچ وعظ و اندرز و اندازي مؤثر نيست و جز تازيانه عذاب دردناك الهي راهي باقي نمي‌ماند!

*چه كسي گناه را زيبا جلوه مي‌دهد؟

يك نگاه به صفحات تاريخ زندگي بسياري از ياغيان و جانيان نشان مي‌دهد كه آنها آغاز كار چنين نبودند، حداقل نور ضعيفي از ايمان در قلب آنها مي‌تابيد، ولي ارتكاب گناهان پي‌درپي سبب شد كه روز به روز، از ايمان و تقوا فاصله بگيرند و سرانجام به آخرين مرحله گناه برسند.

ممارست با گناه و همنشيني با بدكاران و ديدن مناظر معصيت، مايه ضعف شنوايي و بينايي خرد شده و زشتي بسياري از كارها را از ميان مي‌برد، اصرار بر گناهان موجب استهزاء تمسخر، عدم پذيرش و دوري از آيات الهي مي‌شود تا جايي كه عامل آن مخلد در عذاب مي‌شود: «وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»؛ و كساني كه در آيات ما را تكذيب كردند و در برابر آن تكبر نمودند اهل دوزخ‌اند، جاودانه در آن خواهد ماند.

شايد گفته شود اين چگونه با عدالت خداوند سازگار است كه انسان گناهكاري را كه مثلاً‌ 50 سال عمر كرده به صورت دائمي عذاب كند؟ در جواب مي‌گوييم: كسي كه با چاقو چشم ديگري را مورد اصابت قرار داده و بينايي او را از بين مي‌برد، يك لحظه اشتباه و خطايش موجب يك عمر كوري طرف مقابل مي‌شود و اين ناعادلانه نيست كه مجازات متناسب با جرائم باشد(‌دقت كنيد)

حال ببينيم اين زشتي را چه كسي جلوه نموده زيبا نشان مي‌دهد! «إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ»؛ كساني كه به آخرت ايمان ندارند، اعمال (بد)شان را براي آنان زينت مي‌دهيم به گونه‌اي كه (در تشخيص حق) سرگردان مي‌شوند.

آلودگي در نظر آنها پاكي، زشتي ها نزد آنها زيبا، پستي‌ها افتخار و بدبختي‌ها و سيه‌روزي‌ها سعادت و پيروزي محسوب مي‌شود، اين دگرگوني ارزش‌ها و به هم ريختن معيارها در نظر انسان كه نتيجه‌اش سرگردان شدن بيراهه‌هاي زندگي است از بدترين حالاتي است كه به يك انسان دست مي‌دهد.

در جاي ديگر چنين آمده است:‌ «وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ»؛ و (به ياد آور)‌ هنگامي را كه شيطان، اعمال آنها (مشركان) را در نظرشان جلوه داد، تزيين و آرايش شيطان اين چنين است كه از طريق تحريك شهوات، هوس‌ها و صفات زشت و ناپسند، چهره عمل انسان را در نظرش آن چنان جلوه مي‌دهد كه سخت مجذوب آن مي‌شود و آن را از هر جهت عملي عاقلانه، منطقي و دوست‌داشتني مي‌بيند.

با دقت در دو آيه، عده‌اي تحت ولايت خدا قرار مي‌‌گيرند و عده‌اي شيطان را به سرپرستي بر مي‌گزينند، آنان كه به معاد ايمان ندارند از ولايت خارج شده‌اند و مستحق سرگرداني‌اند، وقتي سرگردان شوند، قاعدتاً ولي آنان شيطان خواهد بود، از همين رو شيطان اعمال زشت ايشان را در نظرشان زيبا جلوه مي‌دهد، فراموشي معاد و سرگرم شدن به وعده‌هاي پوچ دنيايي به زيان خودمان است:

«الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ»؛ (همان)‌كساني كه دين و آئين خود را سرگرمي و بازيچه گرفتند و زندگي دنيا آنان را مغرور ساخت؛ امروز ما آن‌ها را فراموش مي‌كنيم، همانگونه كه آن‌ها ديدار چنين روزي را فراموش كردند و آيات ما را انكار مي‌كردند.

نخستين مرحله گمراهي و انحراف آن است كه انسان مسائل سرنوشت‌ساز خود را جدي نگيرد و با آن‌ها به عنوان يك سرگرمي و بازيچه رفتار كند؛ اين موضوع سرانجام به كفر مطلق و انكار همه حقايق منتهي مي‌شود، چه دردناك است حال كسي كه خداوند به او بي‌اعتنايي كند!


منبع:حج


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین