۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۰ : ۲۳
عقیق:حجتالاسلام محسن قرائتی استاد قرآن کریم شب گذشته به مناسبت ایامالله دهه فجر با حضور در مسجد امام جعفر صادق(ع) تهران به سخنرانی پرداخت.
وی ضمن گرامیداشت دهه فجر، به نکاتی درباره شرایط گذشته و حال کشور اشاره کرد و گفت: باید مقایسه کنیم که کجا بودیم والان کجا هستیم. روزی که جمهوری اسلامی تشکیل شد، همه دنیا گفتند: جمهوری اسلامی نمیماند. یادمان نرود که دکترهای ما هندی و پاکستانی بودند اما اکنون بیماران از خارج به ایران میآیند و عمل جراحی میکنند. مسجد مقدس جمکران، در گذشته تعداد اندکی میرفتند، ولی الان گاهی جمعیت چندصدهزار نفری در آن گرد هم میآیند. نماز جماعت در آن زمان فقط در مساجد بود، اما اکنون ظهر عاشورا نماز جماعتهای باشکوه در سطح شهرها اقامه میشود. همین نماز جمعههایی که باشکوه و در همه شهرها و شهرستانها اقامه میشود، همه از برکات این نظام و انقلاب است.
در آموزش و پرورش نماز نبود، در جادهها مسجد نبود، هر کس میخواست نماز بخواند در رستورانها یک جای تنگ کثیفی نماز میخواند، امروز حدود هفتصد مسجد در جادهها وجود دارد. سال تحویل چند نفر مشهد میرفتند؟ الان میلیونی میروند. در زمان شاه برای سفر حج حدود پنج هزار نفر از ایران میرفتند، الان اگر سعودی بگذارد، جمعیت چندصد هزار نفری مشتاق زیارت خانه خدا هستند.
ماجرای کاهو سکنجبین و بیان حدیث
قرائتی در ادامه به بیان خاطراتی پرداخت و گفت: برادرم سرباز بود و در دو فرسخى خرمآباد در پادگانى خدمت مىکرد، از قم رفتم تا برادرم را ببینم. به دژبان گفتم: آقا مىشود من داخل بیایم و اخویم را ببینم؟ گفت: این جا بمانید، بروم او را خبر کنم. گفتم: من میخواهم سخنرانى کنم، گفت: نمىشود داخل بیایى، آنوقت مىخواهى بیایى سخنرانى کنى؟ ما مسلمان هستیم اما قانون اجازه نمىدهد. راست هم مىگفت. آن جا ایستادم. هر کس مىآمد رد مىشد به او مىگفتم: آقا مىشود من داخل بیایم و دو حدیث بگویم. برادرم ناراحت شد که یک برادر شیخ دارد، گفت: هم خودت را گیر مىاندازى و هم مرا گرفتار مىکنى.
ناراحت بود که چرا من براى حدیث خواندن التماس مىکنم. گفتم: اگر از عمامه و لباس بیرون بیایم و کت و شلوار بپوشم مىشود؟ گفتند: فرقی نمیکند، گفتم: اگر خوردنى باشد، مىآیند؟ گفت: شاید بیایند. گفتم: من مىروم کاهو بگیرم، بیایم. رفتم خرم آباد و 30- 40 کیلوکاهو با چند شیشه سکنجبین گرفتم. در تاکسى سوار شدم و به پادگان رفتم. گفتم: برو بچههاى کاشانى و هم شهرىها را بیاور. از عمامه و لباس بیرون آمدم و کاهوها را شستم. بعد یک عده از سربازها آمدند و شروع به کاهو خوردن کردند. همین که داشتند کاهو مىخوردند، برایشان حدیث گفتم. ارتش در زمان شاه اینگونه بود. اگر یک طلبهاى مىخواست برادرش را ببیند و حدیث بخواند، آن هم در بیابانهاى خرم آباد، باید عمامهاش را برمیداشت.
مقایسه کنیم ببینیم که راه زیادی را پیمودهایم اما باز هم باید به جلو برویم
در آیات زیادى خدا به پیغمبرش مىگوید: از من غافل نشو، «أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى» (ضحى/ 6) یادت باشد، یتیم بودى و جایى نداشتى، من به تو مأوى دادم. «وَ وَجَدَکَ عائِلًا فَأَغْنى» (ضحى/ 8) یادت هست عائلهمند و فقیر بودى، تو را غنى کردیم. «وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدى» (ضحى/ 7) یادت هست که متحیر بودى، من به تو خط دادم؟ ما باید به یاد بیاوریم که کجا بودیم. مقایسه کنیم ببینیم خیلى راه رفتیم، البته خیلى راه هم باید برویم.
اشکهای آیتالله خوانساری برای مظلومیت امام حسین(ع) در دوران ستمشاهی
در زمان ستمشاهى رضاخان، روضهخوانى ممنوع بود. پدران ما از مجالس روضهخوانى مخفى و محرمانه خاطرات جالبى تعریف مىکردند. یکى از بزرگان مىگفت: در قم زیرزمینهاى خانهها را به هم متّصل کرده بودند و مخفیانه در ساعتى خاص جمع مىشدند و روضه مىخواندند. روزى آیتاللَّه خوانسارى در راهرو یکى از زیرزمینها آنقدر گریه کرد که غش کرد و مىفرمود: چقدر امام حسین(ع) مظلوم است که ما نمىتوانیم حتّى علنى برایش اشک بریزیم!
ضعفها را قبول داریم اما باید جای تضعیف نظام عیبها را بر طرف کنیم
البته قبول داریم که در نظام ما ضعفها، عیبها، نقصها و آسیبهای اجتماعی، گرانی، تورم، بیحجابی، اعتیاد و... وجود دارد ولی من معتقدم: توجیه، حماقت است. اگر کسی عیبها را نبیند، احمق است اما تضعیف هم خیانت است. این همه جوان شهید شد تا انقلاب دست ما بیفتد، صدهاهزار شهید، جانباز و اسیر دادیم حالا بیاییم خون شهدا را تضعیف کنیم؟ رسالت و مسئولیت ما تکمیل است. یعنی بیاییم عیبها را برطرف کنیم.
رأی اکثریت بهترین راه برای خروج از بنبست است
بهترین شیوه تعیین مقامات مسئول در جوامع امروز انتخابات است ولى شکّى نیست که انتخابات راه حل است، امّا همه جا راه حق نیست. هیچ برهان و دلیل علمى و عقلى لیاقت، صلاحیّت و حقانیّتِ شخص انتخاب شده را تأیید نمىکند، گرچه در مقام عمل، رأى اکثریّت مورد نظر قرار مىگیرد و بهترین راه حل و برای خروج از بنبست است.
در دنیا جابجایی قدرت یا با کودتا، یا جانشینی، یا نظر اقلیت و یا با نظر اکثریت است. کودتا قانون جنگل است و منطق ندارد. جانشینی هم تحمیل است. امروز همین آلسعود که حکومت نسل اندر نسل در بینشان جابجا میشود به اجبار حاکم هستند. مثل اینکه من بگویم چون من پیشنماز این مسجد هستم بعد از من پسر من باید پیشنماز این مسجد باشد. چه کسی این را گفته است؟ نظر اقلیت هم ظلم و تضیع حق اکثریت است. اکثریت هم با برگزاری انتخابات است. همین کاری که در حکومت ما اتفاق میافتد و بهترین راه است.
خصوصیات ولی فقیه از منظر امام زمان(عج)
البته قانون، قانون خداست. «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّه» (انعام/ 57) خداوند پیغمبر را برگزید. پیامبر هم در غدیر خم حضرت علی(ع) را به جانشینی انتخاب کرد و بعد از او دوازده امام(ع) حجتهای خداوند در زمین هستند. در زمان غیبت هم ولى فقیه و مرجع تقلید را امام تعیین کرده است. حضرت مهدى (عج) فرمود: کسى که فقیه، عادل و بىهوس باشد در زمان غیبت من به او رجوع کنید.
باید در زندگی تابع مرجع باشیم همانطور که هنگام بیماری تابع دکتر هستیم
رابطه مردم با رهبر، رابطه تبعیّت است. به فتوا گوش بدهید. نگویید: رازش را نمیفهمم، مگر فقیه معصوم است؟ نخیر! مگر شما پیش دکتر که مىروى راز قرص را مىفهمى؟ همه مراجع ما خودشان تقلید میکنند. یعنى وقتى مریض مىشوند هرچه دکتر گفت گوش مىدهند. همینطور که مرجع ما به حرف دکتر گوش مىدهد، دکتر هم باید به حرف مرجع را گوش بدهد. اصل حجت است، نه عصمت. مگر دکتر اشتباه نمیکند؟ اما حرف دکتر برای ما حجت است.
اهمیت نماز جماعت حتی هنگام جهاد
در ادامه قرائتی به تفسیر آیاتی از سوره نساء در اهمیت نماز جماعت گفت: در سال ششم هجرى، پیامبر با گروهى از مسلمانان به سوى مکّه عزیمت کردند. در منطقه حدیبیّه، با عدهای از کفار مواجه شدند که براى جلوگیرى از ورود آن حضرت، سنگر گرفته بودند. پس از اذانِ بلال و برپایى نماز جماعت، دشمن فرصت را مناسب دید که هنگام نماز عصر یکباره حمله کند. در این حال آیهای نازل شد و از توطئه دشمن خبر داد.
در این نماز، گروه اوّل پس از پایان رکعت اوّل، برخاسته و بقیه نماز را خود تمام مىکنند و امام جماعت صبر میکند تا گروه دیگر به رکعت دوّم برسند و با سلاح، به نماز جماعت بپیوندند.
قرآن میفرماید: «وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنَّ الْکافِرِینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبِیناً» (نساء/101) و هرگاه که در زمین سفر کنید، گناهى بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید، اگر بیم دارید که کافران به شما آزار و ضرر رسانند. همانا کافران همواره دشمن آشکار شمایند.
«وَ إِذا کُنْتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا فَلْیَکُونُوا مِنْ وَرائِکُمْ وَ لْتَأْتِ طائِفَةٌ أُخْرى لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُمْ مَیْلَةً...» (اى پیامبر!) هرگاه (در سفرهاى جهادى) در میان سپاه اسلام بودى و براى آنان نماز برپا داشتى، پس گروهى از آنان با تو (به نماز) بایستند و سلاحهاى خود را همراه داشته باشند، پس چون سجده کردند (قیام نمایند و رکعت دوّم را فرادى انجام داده پس بروند و) پشت سر شما (نگهبان) باشند، و گروه دیگر که نماز نخواندهاند (از رکعت دوّم) با تو نماز بخوانند و وسایل دفاع و سلاحهاى خود را با خود داشته باشند، کافران دوست دارند که شما از سلاح و ساز و برگ خود غافل شوید تا یکباره بر شما حمله آورند...
مراد از این آیات این است که نماز، حتّى در صحنه جنگ تعطیل نمىشود و رزمنده، بىنماز نیست. در اهمیّت نماز جماعت همین بس که در جبهه جنگ با دشمن، حتّى با یک رکعت هم برپا مىشود و در هنگام پیش آمدن دو وظیفه (جهاد و نماز)، نباید یکى فداى دیگرى شود. در همه حال، هوشیارى لازم است، حتّى نماز نباید مسلمانان را از خطر دشمن غافل کند و سرباز باید سریع و چابک باشد.
توصیهای به کسبه در اهمیت نماز جماعت
حال چرا این را گفتم؟ اینجا مسجد است و احتمالاً در بین شما بازاری و کاسب و مغازهدار هم هست. خداوند در جبهه و در جنگ نماز جماعت را در بین رزمندگان تقسیم کرد، تا همه در نماز شرکت کنند. چه خوب است که شما نیز نماز جماعت را تقسیم کنید. مثلاً اگر شاگرد شما در مغازه است، نماز مغرب را بخوانید و شاگرد شما خودش را به نماز عشاء برساند. اگر شنبه شما مسجد میآیید، یکشنبه شاگردتان بیاید. و همانطور که نسل قبل، ما را مسجدی و اهل نماز بارآوردند، ما نیز همینطور باشیم.
پاسخ به شبهات
از من سؤال شد که چرا بسیاری از دستورات در قرآن نیست. مثلاً آیه خمس در خصوص غنایم جنگی است. باید این را بگویم که در قرآن شاید در جمع حدود دویست دستور دینی آمده است، ولی چندهزار دستورات دینی ما از روایات و احادیث ائمه اطهار(ع) است. قرآن میفرماید: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» آنچه را پیامبر براى شما آورده بگیرید و از آنچه شما را نهى کرده دور شوید. پیغمبر گفته است، چشم! طبق این آیه ما به تمام دستورات پیامبر و اهل بیت(ع) گوش میدهیم. گرچه در قرآن نباشد. مگر تعداد طواف در قرآن آمده است؟ مگر تعداد رکعات نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء در قرآن امده است.
ماجرایی از امیرالمؤمنین و ابوذر در باب صداقت علی(ع)
ایشان در پایان با ذکر خاطرهای از حضرت علی(ع) و ابوذر تذکری انتخاباتی بیان کرده و گفتند: ابوذر وارد مجلسى شد دید معاویه نشسته و همه مسئولین مملکتى از فامیل او هستند. خندهاى کرد، پرسیدند چرا خندیدى؟ گفت: از پیامبر(ص) شنیدم، که گفت: اى مردم! هر زمان دیدید همه مسئولان جامعه از بنىامیه هستند خاک بر سرتان. ابوذر یک پیرمرد از اصحاب پیامبر(ص) با این حدیث غوغایی برپا کرد و آبروی مسئولان را برد. او را گرفته و گفتند: باید شاهد بر این حدیث بیاورى. شاید این حدیث را بافتى تا آبروى ما را بریزى. کمى فکر کرد و گفت: شاهد من على(ع) است چون بیشترین کسى که با آن حضرت بوده ایشان است.
امیرالمؤمنین(ع) حاضر شد. از او سؤال کردند، اگر ما باشیم میگوییم از حزب ماست بگو راست میگوید. اگر امروز بود، میگفتیم باید دروغ مصلحتی بگوییم. او جزء حزب ماست. حضرت فرمود: من چنین حدیثى را از پیامبر(ص) نشنیدهام. خیلى به ظاهر بد شد، اما بعد حضرت فرمود: البته این حدیث را از پیامبر(ص) شنیدهام که: زیر این آسمان کسى راستگوتر از ابوذر نیست. این حدیث ابوذر را از مرگ نجات داد ولى على(ع) هم حزب بازى نکرد. باید هوشیار باشیم.
منبع:فارس