کد خبر : ۷۰۵۴۱
تاریخ انتشار : ۰۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۷:۵۲

راهکارامام رضادرراستای مقابله باتهاجم فرهنگي

مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ را فرهنگ می‏ نامند.
عقیق:تبادل فرهنگی ملت‏ها كه در طول تاریخ در بستری طبیعی ادامه داشته برای تازه‏ ماندن معارف و حیات فرهنگی بشر امری ضروری است و جامعه  انسانی را در مسیر سعادت واقعی به پیش می‏برد. اما آنچه امروزه مشكل‏ساز شده است «تهاجم فرهنگی» یا غلبه یك فرهنگ بر سایر فرهنگها می باشد به ویژه فرهنگ اسلامی است. بدیهی است که کار و تهاجم فرهنگی بدون بستر سازی مناسب برای رسیدن به اهداف ممکن نیست به این شکل که اگر همه لوازم تهاجم فرهنگی فراهم شود ولی شرایط و بستر مناسب وجود نداشته باشد در واقع همه تلاشهای قبلی ناکام می ماند. بر این اساس معاندین اسلام ناب از نخستین لحظات رحلت نبی مکرم اسلام حضرت محمد (ص) پیوسته در پی مخدوش نمودن و تغییر باورهای اصیل اسلامی بوده اند. يكي از رسالتهاي اصولي و ارزشمند پيامبران و جانشينان راستين شان، هدايت علمي، فكري و فرهنگي جامعه بشري است و رشد و شكوفايي خرد انسانها از برنامه هاي اساسي آنها قرار دارد كه در تمامي دوران رهبري خويشي به اين موضوع حياتي توجه داشته اند و در راه آن از هيچ كوششي فروگذار نكرده اند. امامان شيعه (ع) نيز همانند پيامبران الهي و پيامبر بزرگوار اسلام براي تكامل معنوي و عقلي و فرهنگي انسانها به تلاشهايي توان فرسا اقدام نمودند و در راه اين هدف از هر شيوه و وسيله اي استفاده كردند. در مقابل اين هدايتگري ها وكمال جويي هاي انساني، خلفاي اموي و عباسي از روزهاي آغازين دولتشان با اين مانع بزرگ روبه رو گرديدند كه با رشد فرهنگ اسلامي و افزايش فكر و فرهنگ جامعه و گسترش آگاهي و بيداري در ميان مردمان با مشكلات اساسي روبه رو خواهند شد و اگر فكر و فرهنگ در جامعه گسترش يابد و بيداري وجدان توده هاي انساني فراگير شود، دستگاههاي ستم باره و خودكامه با موانعي سرسخت روبه رو خواهند گشت و انسانهاي بيدار و راه شناخته و دشمن شناس هستند كه بر همه ي موانع پيروز مي‌گردند و در برابر همه  خودخواهان و سلطه طلبان مي‌ايستند و مانع سلطه و نفوذ آنان مي‌گردند. به اين جهت خلفاي اموي و عباسي بر آن شدند تا در مقابل فرهنگ واقعي قرآني و اسلامي براي خامي و نا آگاه نگاه داشتن مردمان بكوشند و در برابر فرهنگ زندگي ساز اسلامي، فرهنگ بدلي و صوري بسازند. براي اين مقصود از فرهنگهاي بيگانه استفاده كردند و فلسفه ‌ها و مسائل كلامي و انديشه هاي اديان و مذاهب ديگر را ترجمه كردند و در جامعه اسلامي رواج دادند و شبهات بسياري را در ذهن توده هاي مردم وارد ساختند. توده‌ ها را به سوي اين افكار سوق دادند و تشنگي روان جامعه را بدين گونه فرو نشاندند که هدف اصلي آنان، روي برتافتن مردم از فرهنگ تعاليم ناب اسلامي بود.
امام رضا (ع) كه در دوران اوج اين فرهنگ سازي دروغين و تهاجم بزرگ فرهنگي به آموزشهاي اسلامي و شيعي قرار داشت، همانند امامان ديگر به مبارزه با اين تهاجم گسترده اقدام و با مناظره وگفت و گو با بزرگان اديان و مذاهب و فيلسوفان و متكلمان در هر زمان و هر مكاني (در مدينه، مكه، بصره، كوفه، مرو و خراسان) به آموزش و گسترش انديشه هاي اسلامي و باورهاي حقيقي قرآني پرداختند و به انديشه هاي وارداتي و بيگانه پاسخ مي‌دادند، بدين گونه كه انديشمندان به نادرستي انديشه هايشان اعتراف كرده اند و اين چنين درستي آموزشهاي قرآني و انديشه هاي راستين شيعي را براي همگان آشكار مي‌كرد و روشن مي‌ساخت هركه جوياي تعاليم اسلامي است، باید آن را از مفسران واقعي و حقيقي قرآن فراگيرد.

حضرت رضا (ع) در مجموعه گفتمانهاي خود با متفكران مذاهب و مكتبها تمامي نقشه هاي خلفا را نقش بر آب كرد و جويندگان راستين علوم الهي را آگاه ساخت كه علم حقيقي را از درس آموزان مدرس وحي بياموزند. مأمون، خليفه  عباسي در مرو براي اينكه علم امام رضا (ع) را زير سوال ببرد؛ بزرگان مذاهب، اديان و دانشمندان و فيلسوفان و متكلمان بزرگ را گرد آورد تا با امام مناظره وگفت و گو كنند. به گمان اينكه امام (ع) در پاسخ آنها در خواهد ماند و از گرايش توده‌ها به ایشان كاسته خواهد گشت. حسن بن محمد نوفلي هاشمي می گويد: آنگاه كه امام رضا (ع) به مرو وارد شد، مأمون به وزير خويش، فضل بن سهل گفت تا بزرگان اديان و انديشمندان روزگار را گرد آورد تا با امام به بحث وگفت و گو بنشينند. فضل بن سهل چنين كرد و جاثليق- بزرگ مسيحيان- و رأس الجالوت- بزرگ يهود- و روساي صائبين- ستاره پرستان- و هربد اكبر- بزرگ زرتشتيان- و فيلسوفان و متكلمان را فرا خواند و در مجلسي گرد آورد. مأمون به فضل بن سهلي آفرين گفت و او را تشويق كرد و به اين عالمان و دانشمندان و فيلسوفان گفت: من شما را براي آن گرد آورده ام، تا با پسرعموي من- امام رضا (ع)- كه از مدينه بر من وارد شده است، مناظره كنيد. پس صبحگاهان همگي نزد من حاضر شويد و هيچ يك از شما سرباز نزنيد.

حسن بن محمد نوفلي گويد: ما در خدمت امام ابوالحسن الرضا (ع) بوديم، كه ناگهان ياسر خادم وارد شد وگفت: اي سيد و آقاي من، خليفه به شما سلام مي‌رساند و چنين پيام داده است كه: برادرت فدايت شود، فرهيختگان و انديشمندان و رهبران اديان و متكلمان از تمامي ملتها در اين جا گرد آمدند، اگر دوست مي‌داريد با آنان گفت و گو كنيد، صبحگاهان نزد من آيید و اگر دشوار مي‌باشد به خود سختي مدهید، ما نزد شما مي‌آييم و اين براي ما آسان است. حضرت فرمود: به مأمون بگو من خواسته تو را مي‌دانم و صبحگاهان در مجلس تو حاضر مي‌شوم. نوفلي گويد: چون ياسر خادم رفت، حضرت روي به من كرد و گفت: از اينكه مأمون اينان- دانشمندان، بزرگان مذاهب و اديان- را چنين گرد آورده است به نظرت چه مي‌رسد؟ گفتم: فدايت شوم، مي‌خواهد شما را امتحان كند و دوست دارد ميزان علم و دانش شما را بفهمد اما به خدا سوگند، روش بدي را در پيش گرفته است. امام رضا (ع) فرمود: روش او چيست؟ عرض كردم: اصحاب كلام و مجادله بر خلاف علما مي‌باشند، آنها اهل انكار هستند و اگر براي آنها دليل بياوريد كه خداوند تعالي واحد است، مي‌گويند ثابت كن و همچنين اگر بگوييد محمد (ص) رسول خداست مي‌گويند رسالت او را ثابت كن و تا آن جا چنين مي‌گويند تا شخص سرگردان شود و هر چه با حجت و دليل، گفته آنها را باطل كنيد، مغالطه مي‌كنند تا بدان جا كه شخص از گفته خود دست بردارد. پس فدايت شوم، از آنها دوري نمایید.

 در این هنگام حضرت تبسم نموده و فرمودند: اي نوفلي! آيا مي‌ترسي كه دلايل مرا باطل كنند؟ عرض كردم: نه به خدا سوگند، من هرگز چنين گماني درباره شما نمي‌برم. اميدوارم حق تعالي شما را بر آنها پيروز گرداند. امام فرمود: اي نوفلي! آيا دوست داري بداني مأمون چه وقت از عمل خويش پشيمان مي‌شود؟ عرض كردم: آري؟ امام فرمود: آنگاه كه دلايل مرا در برابر اهل تورات با توراتشان و در برابر انجيل باوران با انجيلشان و در برابر اهل زبور با زبورشان و با صائبين با منطق خودشان و با زرتشتيان با زبان فارسي و با رومي‌ها با زبان رومي و بشنود. پس آنگاه كه زبان هر گروهي را ببندم (پاسخ استواري به آنان بدهم) و نادرستي دلايل آنها را آشكار سازم و هر يك از گفته خويش دست بردارند وگفته مرا بپذيرند؛ در آن وقت مأمون آگاه مي‌شود كه آنچه در سر داشته است پوچ بوده و هرگز به مقصود خويش دست نخواهد يافت. آنگاه است كه پشيمان مي‌شود.

چون سپيده دمان فرا رسيد و همگان از اميران لشكر و بني هاشم و مردم در مجلس مأمون گرد آمدند. آنگاه حضرت وضو گرفت و شربتي آشاميد و به مجلس وارد شد و با مأمون به گفت و گو پرداخت تا آنگاه كه مأمون روي به جاثليق كرد وگفت: اي جاثليق! اين پسر عم من، علي بن موسي بن جعفر (ع) است و از فرزندان فاطمه (س) دختر پيامبر ما و علي بن ابي طالب (ع) است كه من دوست دارم با او به گفت و گو و مناظره بپردازي و با انصاف رفتار كني. پس اين مناظره‌ها وگفت و گوها ادامه يافت تا آن جا كه امام هر يك از انديشمندان و فيلسوفان و متكلمان را با برهان و دليل قانع ساخت و مطلب را براي همگان آشكار كرد و هريك از آنها گفته هاي امام را پذيرفتند و دست از دلايل و عقيده ي خويش برداشتند.
بی تردید این شیوه پیشوای هشتم در چگونگي مبارزه با تهاجم فرهنگهاي بيگانه كه با نقشه خلفاي ستمگر ترتيب داده شده بود، از جمله برترین روشها در عصر کنونی می باشد که می توان با بهره گیری از آن، تا حد بسیار زیادی به مقابله با افکار تحمیلی از سوی کشورهای اسلام ستیز اقدام نمود.


پی نوشت:

1- قمی، منتهي الأمال، ج 3: 1683.
2-شیخ صدوق، عيون اخبار الرضا (ع)، ج 1: 154.
3- مجلسی، بحارالانوار، ج 10: 299.

4-حكيمي، سيره امام رضا (ع): 20-24.

منبع:قدس

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین