۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۷ : ۰۲
حضرت رضا (ع) در مجموعه گفتمانهاي خود با متفكران مذاهب و مكتبها تمامي نقشه هاي خلفا را نقش بر آب كرد و جويندگان راستين علوم الهي را آگاه ساخت كه علم حقيقي را از درس آموزان مدرس وحي بياموزند. مأمون، خليفه عباسي در مرو براي اينكه علم امام رضا (ع) را زير سوال ببرد؛ بزرگان مذاهب، اديان و دانشمندان و فيلسوفان و متكلمان بزرگ را گرد آورد تا با امام مناظره وگفت و گو كنند. به گمان اينكه امام (ع) در پاسخ آنها در خواهد ماند و از گرايش تودهها به ایشان كاسته خواهد گشت. حسن بن محمد نوفلي هاشمي می گويد: آنگاه كه امام رضا (ع) به مرو وارد شد، مأمون به وزير خويش، فضل بن سهل گفت تا بزرگان اديان و انديشمندان روزگار را گرد آورد تا با امام به بحث وگفت و گو بنشينند. فضل بن سهل چنين كرد و جاثليق- بزرگ مسيحيان- و رأس الجالوت- بزرگ يهود- و روساي صائبين- ستاره پرستان- و هربد اكبر- بزرگ زرتشتيان- و فيلسوفان و متكلمان را فرا خواند و در مجلسي گرد آورد. مأمون به فضل بن سهلي آفرين گفت و او را تشويق كرد و به اين عالمان و دانشمندان و فيلسوفان گفت: من شما را براي آن گرد آورده ام، تا با پسرعموي من- امام رضا (ع)- كه از مدينه بر من وارد شده است، مناظره كنيد. پس صبحگاهان همگي نزد من حاضر شويد و هيچ يك از شما سرباز نزنيد.
حسن بن محمد نوفلي گويد: ما در خدمت امام ابوالحسن الرضا (ع) بوديم، كه ناگهان ياسر خادم وارد شد وگفت: اي سيد و آقاي من، خليفه به شما سلام ميرساند و چنين پيام داده است كه: برادرت فدايت شود، فرهيختگان و انديشمندان و رهبران اديان و متكلمان از تمامي ملتها در اين جا گرد آمدند، اگر دوست ميداريد با آنان گفت و گو كنيد، صبحگاهان نزد من آيید و اگر دشوار ميباشد به خود سختي مدهید، ما نزد شما ميآييم و اين براي ما آسان است. حضرت فرمود: به مأمون بگو من خواسته تو را ميدانم و صبحگاهان در مجلس تو حاضر ميشوم. نوفلي گويد: چون ياسر خادم رفت، حضرت روي به من كرد و گفت: از اينكه مأمون اينان- دانشمندان، بزرگان مذاهب و اديان- را چنين گرد آورده است به نظرت چه ميرسد؟ گفتم: فدايت شوم، ميخواهد شما را امتحان كند و دوست دارد ميزان علم و دانش شما را بفهمد اما به خدا سوگند، روش بدي را در پيش گرفته است. امام رضا (ع) فرمود: روش او چيست؟ عرض كردم: اصحاب كلام و مجادله بر خلاف علما ميباشند، آنها اهل انكار هستند و اگر براي آنها دليل بياوريد كه خداوند تعالي واحد است، ميگويند ثابت كن و همچنين اگر بگوييد محمد (ص) رسول خداست ميگويند رسالت او را ثابت كن و تا آن جا چنين ميگويند تا شخص سرگردان شود و هر چه با حجت و دليل، گفته آنها را باطل كنيد، مغالطه ميكنند تا بدان جا كه شخص از گفته خود دست بردارد. پس فدايت شوم، از آنها دوري نمایید.
در این هنگام حضرت تبسم نموده و فرمودند: اي نوفلي! آيا ميترسي كه دلايل مرا باطل كنند؟ عرض كردم: نه به خدا سوگند، من هرگز چنين گماني درباره شما نميبرم. اميدوارم حق تعالي شما را بر آنها پيروز گرداند. امام فرمود: اي نوفلي! آيا دوست داري بداني مأمون چه وقت از عمل خويش پشيمان ميشود؟ عرض كردم: آري؟ امام فرمود: آنگاه كه دلايل مرا در برابر اهل تورات با توراتشان و در برابر انجيل باوران با انجيلشان و در برابر اهل زبور با زبورشان و با صائبين با منطق خودشان و با زرتشتيان با زبان فارسي و با روميها با زبان رومي و بشنود. پس آنگاه كه زبان هر گروهي را ببندم (پاسخ استواري به آنان بدهم) و نادرستي دلايل آنها را آشكار سازم و هر يك از گفته خويش دست بردارند وگفته مرا بپذيرند؛ در آن وقت مأمون آگاه ميشود كه آنچه در سر داشته است پوچ بوده و هرگز به مقصود خويش دست نخواهد يافت. آنگاه است كه پشيمان ميشود.
چون سپيده دمان فرا رسيد و همگان از اميران لشكر و بني هاشم و
مردم در مجلس مأمون گرد آمدند. آنگاه حضرت وضو گرفت و شربتي آشاميد و به
مجلس وارد شد و با مأمون به گفت و گو پرداخت تا آنگاه كه مأمون روي به
جاثليق كرد وگفت: اي جاثليق! اين پسر عم من، علي بن موسي بن جعفر (ع) است و
از فرزندان فاطمه (س) دختر پيامبر ما و علي بن ابي طالب (ع) است كه من
دوست دارم با او به گفت و گو و مناظره بپردازي و با انصاف رفتار كني. پس
اين مناظرهها وگفت و گوها ادامه يافت تا آن جا كه امام هر يك از
انديشمندان و فيلسوفان و متكلمان را با برهان و دليل قانع ساخت و مطلب را
براي همگان آشكار كرد و هريك از آنها گفته هاي امام را پذيرفتند و دست از
دلايل و عقيده ي خويش برداشتند.
بی تردید این شیوه پیشوای هشتم در چگونگي مبارزه با تهاجم فرهنگهاي بيگانه
كه با نقشه خلفاي ستمگر ترتيب داده شده بود، از جمله برترین روشها در عصر
کنونی می باشد که می توان با بهره گیری از آن، تا حد بسیار زیادی به مقابله
با افکار تحمیلی از سوی کشورهای اسلام ستیز اقدام نمود.
پی نوشت:
1- قمی، منتهي الأمال، ج 3: 1683.
2-شیخ صدوق، عيون اخبار الرضا (ع)، ج 1: 154.
3- مجلسی، بحارالانوار، ج 10: 299.
4-حكيمي، سيره امام رضا (ع): 20-24.
منبع:قدس