چرا در قرآن تا این اندازه از جهنم و عذاب صحبت شده است؟
کفّار می گویند: چرا در قرآن تا این اندازه از جهنم و عذاب صحبت شده است؟ چرا دائم از عذاب و عقوبت و درد و رنج بحث می کند؟ آیا چنین خدایی رئوف و رحیم است؟
عقیق:پیش از پاسخ به این سوال ابتدا
باید چند نکته را مدنظر داشته باشیم: 1. جامعیت دین اسلام و خاتمیت پیامبر
گرامی اسلام چنین اقتضا می کند که برنامه های آن برای همه افراد و گروه های
اجتماعی و در همه زمان ها و مکان ها جاری و ساری باشد. 2. درست است که
تعداد زیادی از آیات قرآن درباره معاد و روز جزا است، اما همه این آیات
درباره جهنم و اهل جهنم نیست، بلکه اکثر آنها مربوط به ضرورت معاد، اثبات
معاد، آثار تربیتی ایمان به معاد، سرانجام صالحان و وصف بهشت و بهشتیان است
و3. پاداش صالحان و مجازات کافران نه تنها خلاف حکمت نیست، بلکه حکمت و
عدالت خداوند مستوجب این امر است.
خداوند در قران کریم می فرماید: «
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا
تُرْجَعُونَ؛[1] آیا گمان کرده اید که ما شما را بیهوده آفریده ایم، و به
سوی ما بازگشت نخواهید کرد.»
یعنی اگر قیامتی در کار نبود و زندگی
شما خلاصه در این چند روز دنیا می شد، حیات شما پوچ و بیهوده و بی معنی
بود. این حیات جاویدان است که به زندگی شما در این جهان مفهوم می بخشد و آن
را از عبث بودن در آورده، با حکمت خدا هماهنگ می کند.
أَمْ
نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی
الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ؛[2] آیا کسانی که
ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند، همچون مفسدان در زمین قرار می
دهیم، یا پرهیزگاران را همچون فاجران؟
در این آیه «مفسدان» در برابر
«مؤمنان صالح» قرار گرفته اند و «فاجران» در برابر «متّقین». این مقابله،
اشاره لطیفی به این حقیقت است که اگر انسان ایمان و عمل صالح نداشته باشد،
خواه ناخواه در صف مفسدان قرار می گیرد و اگر تقوی یعنی نیروی بازدارنده از
گناه نداشته باشد، در صف فُجّار خواهد بود.[3]
آیات دیگری از قرآن
کریم هم پاداش صالحان و مجازات فاسقان را بیانگر عدالت و حکمت خداوند می
دانند که برای رعایت اختصار ذکر نشدند.[4]
این ادعای کافران که در
قرآن مدام از جهنم و عذاب صحبت شده و دائم ازعذاب و عقوبت و درد و رنج بحث
می کند، پنداری بیش نیست. زیرا نادیده گرفتن عفو و بخشش خداوند از یک سو و
وعده پاداش نیکو به صالحان از سوی دیگر، نشانگر یک جانبه نگری درباره
محتویات این کتاب الهی است. کاربرد فراوان کلماتی مانند «غفور»، «رحیم»،
«توّاب» و «رحمن» و مانند آن در قرآن بیان گر این واقعیت است.
طبق
آیات قرآن راهیان دوزخ کسانی هستند، که هر کدام به گونه ای حق دیگران را
ضایع و خون مظلومان را به ناحق ریخته، یا مستضعفان را به مسلخ کشیده و آنان
را در فقر و محرومیت نگه داشته اند. گروه هایی از قبیل:
الف) کافران و منافقان.[5]
ب) طغیانگران، مستکبران و جبّاران.[6]
ج) ظالمان و بیدادگران.[7]
د) خونریزان (ریختن خون بی گناهان).[8]
هـ) مفسدان اقتصادی (رباخواران).[9]
پس گرفتار شدن آنان به جهنم که کانون قهر و غضب الهی است، نتیجه عملکرد زشت آنان در دنیاست.
علاوه
بر این بهشت که کانون انواع مواهب و نعمت های الهی است، از آن انسانهای
والا و شایسته ای است که در جهت سعادت خود و جامعه از هیچ کوششی دریغ نکرده
اند، نعمت های جسمانی و لذات روحانی و هم نشینی با پیامبران الهی و مقربان
بارگاه ربوی گوارایشان باد. برخی از گروه های بهشتی عبارتند از:
الف) صالحان و مؤمنان.[10]
ب) تقوی پیشگان.[11]
ج) نیکوکاران.[12]
د) مجاهدان و شهیدان.[13]
هـ) صابران.[14] [15]
در
نتیجه قرآن در کنار سخن از عذاب دوزخیان، از بهشت و بهشتیان و از عفو و
مغفرت الهی نیز سخن فراوان گفته است. ذکر این نکته مهم هم ضروری است که
بیان عذاب و شکنجه دوزخیان، دارای آثار تربیتی فراوانی است که عبرت گیری از
سرنوشت تبهکاران و بازگشت از مسیر باطل و تشویق شایستگان و تسلی مظلومان و
ستمدیدگان پاره ای از آنها است.
پی نوشت ها:
[1] . مومنون/ 115.
[2] . ص/ 28.
[3] . ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، قم، ناشر: مدرسة الامام علی بن ابیطالب، چاپ چهارم، سال 1374، جلد پنجم، ص251.
[4] . حجر/ 85، قیامت/ 36 تا 40، قلم/ 35-36، جاثیه/ 21 و 22.
[5] . نساء/14، توبه/ 49، نساء/ 145.
[6] . زمر/ 60، اعراف/ 36، ابراهیم/ 15 و 16.
[7] . کهف/ 29 و جن/ 15.
[8] .: مائده/ 32، و نساء/ 93.
[9] . بقره/ 275، و آل عمران/ 130 و 131.
[10] . بقره/ 82، آل عمران/ 136، نساء/ 124 و آیات دیگر.
[11] . مریم/ 63، حجرات/ 13، آل عمران/ 15 و 133 و آیات دیگر.
[12] . مائده/ 85 و زمر/ 34 و مرسلات/ 44.
[13] . توبه/ 11 و 20 و 21 و 88 و 89 وصف/ 12 و آل عمران/ 142.
[14] . دهر/ 12، رعد/ 21 تا 24 و فرقان/ 75.
[15] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج6، ص 197.
منبع:شبستان