آياحسنین(ع)، آقاي جوانان بهشت هستند؟
پيامبر(ص) فرمود: «امام حسن(ع) و امام حسين(ع)، آقاي جوانان بهشت هستند». آيا اهل سنت نيز اين روايت را از حضرتشان نقل كردهاند؟
عقیق: اين حديث: «قال رسول الله(ص): الحسن(ع) و الحسين(ع) سيدي شباب اهل الجنه». اولاً آيا حديث متواتر لفظي يا معنوي است؟ ثانياً آيا در كتب ديگر مذاهب اسلامي ثبت شده است؟پاسخدر فضيلت امام حسن(ع) و امام حسين(ع) روايات فراواني از پيامبر(ص) در منابع شيعه و اهل سنت وجود دارد كه از مشهورترين آنها اين روايت است: «الحَسَنُ و الحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»؛ حسن و حسين(ع)، سرور جوانان بهشت هستند.اين روايت از مسلّمات شيعه بوده و بسياري از منابع معتبر و كهن شيعي آنرا ذكر كردهاند.[1] علاوه بر آن، پارهاي از منابع معتبر اهل سنت نيز با عبارات گوناگون و محتواي نسبتاً يكسان به نقل اين روايت پرداختهاند.1. راوي ميگويد: بر پيامبر(ص) وارد شدم و نماز مغرب را به حضرتشان اقتدا كردم. سپس ايشان مشغول نماز شد تا زمان نماز عشاء فرا رسيد و عشاء را نيز خوانده و از مسجد بيرون رفت. من نيز به دنبال ايشان راه افتادم. او گفت: فرشتهاي بر من وارد شد كه از پروردگار اذن گرفته تا بر من سلام كرده و به من بشارت دهد كه حسن(ع) و حسين(ع)، سرور جوانان بهشت هستند».[2] و در برخي از نقلها در ادامه اين روايت آمده: «و همانا فاطمه(س) سرور زنان بهشت است».[3]2. پيامبر(ص): «حسن و حسين(ع)، آقاي تمام جوانان بهشت هستند مگر دو پسرخاله يعني عيسى بن مريم، و يحيى بن زكريا».[4]3. پيامبر(ص): «حسن(ع) و حسين(ع)، آقاي جوانان بهشت هستند و پدرشان از آن دو بهتر و برتر است».[5]4. پيامبر(ص) خطاب به فاطمه(س): «آيا راضي نيستي كه سرور زنان بهشت باشي و دو پسرت، آقاي جوانان بهشت».[6]و .... [7]بر اين اساس، مسلّماً اين روايت از تواتر معنوي برخوردار بوده و تواتر لفظي آن نيز دور از ذهن نميباشد.پی نوشت ها:[1]. شيخ صدوق، الامالي، ص 57، بيروت، اعلمي، چاپ پنجم، 1400ق؛ هلالي، سليم بن قيس، كتاب سليم بن قيس الهلالي، محقق، مصحح، انصاري زنجاني خوئيني، محمد، ج 2، ص 734، قم، نشر الهادي، چاپ اول، 1405ق؛ حميري، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 111، قم، مؤسسه آل البيت(ع)، چاپ اول، 1413ق؛ ابن شعبه حراني، حسن بن علي، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق، مصحح، غفاري، علي اكبر، ص 405، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دوم، 1404ق.[2]. تميمي دارمي، محمد بن حبان، صحيح ابن حبان، محقق، شعيب الأرنؤوط، ج 15، ص 413، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، 1414ق.[3]. أبوسعيد بصري، معجم ابن الأعرابي، محقق، عبد المحسن بن إبراهيم، ج 1، ص 218، عربستان، دار ابن الجوزي، چاپ اول، 1418ق.[4]. نسائي، أحمد بن شعيب، السنن الكبرى، محقق، شلبي، حسن عبد المنعم، مقدمه، تركي، عبدالله بن عبدالمحسن، ج 7، ص 318، بيروت، مؤسسة الرسالة،چاپ اول، 1421ق.[5]. ابن ماجة قزويني، محمد بن يزيد، سنن ابن ماجه، تحقيق، عبد الباقي، محمد فؤاد، الناشر دار إحياء الكتب العربية، ج 1، ص 44، دار إحياء الكتب العربية، بيتا؛ أبو القاسم طبراني، سليمان بن أحمد، المعجم الكبير، محقق، سلفي، حمدي بن عبد المجيد، ج 3، ص 39، قاهرة، مكتبة ابن تيمية، چاپ دوم، بيتا.[6]. أبو بكر عتكي(البزار)، مسند البزار المنشور باسم البحر الزخار، محقق، محفوظ الرحمن زين الله، عادل بن سعد، ج 3، ص 102، مدينه، مكتبة العلوم و الحكم، چاپ اول، 1988م.[7]. شيباني، أحمد بن محمد، فضائل الصحابة، محقق، وصي الله محمد عباس، ج 2، ص 771، بيروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1403ق؛ عبسي، أبوبكر بن أبي شيبة، الكتاب المصنف في الأحاديث و الآثار، محقق، كمال يوسف الحوت، ج 6، ص 378، رياض، مكتبة الرشد، چاپ اول، 1409ق؛ بغدادي، أحمد بن جعفر، جزء الألف دينار و هو الخامس من الفوائد المنتقاة و الأفراد الغرائب الحسان، محقق، بدر بن عبدالله البدر، ج 1، ص 147، كويت، دار النفائس، چاپ اول، 1414ق؛ أبو نعيم أصفهاني، أحمد بن عبدالله، حلية الأولياء و طبقات الأصفياء، ج 4، ص 140، مصر، السعادة، 1394ق؛ أبوبكر بيهقي، أحمد بن حسين، الاعتقاد و الهداية إلى سبيل الرشاد على مذهب السلف و أصحاب الحديث، محقق، أحمد عصام الكاتب، ج 1، ص 328، بيروت، دار الآفاق الجديدة، چاپ اول، 1401ق.منبع: اسلام كوئست211008