هنوز مرثيههاي مادر چهار شهيد از بقيع به گوش ميرسد
كرامت تو را بانو، ميتوان در آيينه عباست ديد وقتي كه دست رد به امان نامه هم قبيلههايش زد و فرياد كشيد، مگر ميشود پسر ام البنين امان داشته باشد و پسر فاطمه زهرا (س) زير تيغ بماند؟
عقیق: امروز بار ديگر راهي غريبستان بقيع مي شوم ، اين روزها ماموران به زائران
زياد سخت مي گيرند و طاقت ديدن گريه ها و زجه هاي شيعيان را ندارند.
از
كنار قبور ائمه بقيع كه رانده مي شوي رو به رويت چسبيده به ديوار بقيع مزار
مادر وفادارترين برادر دنيا است ، خوب مي شناسي كدام پسر علي(ع) را مي
گويم... آري اينجا مزار مادر چهار شهيد است ، مزار حضرت ام البنين ، مادر
امير علقمه.
اسمش فاطمه و از قبيله بني كلابيه بود. عقيل بردار
علي(ع) چون نسبشناس خوبي بود، او را براي خانه مولا انتخاب كرد، اما همين
كه وارد خانه مولا شد، شرط گذاشت كه علي(ع)، فاطمه صدايش نكند.
عروس
مهربانيها و خوبيها گفته بود به دختر بزرگ علي(ع) بگويند كه وي براي
مادري نيامدهاست و خود را كنيز فرزندان اميرالمومنين(ع) ميدانست و بعد از
آن بود كه سايه مهربانياش را مادرانه، بر سر فرزندان زهرا(س) گستراند.
عروس
تازه ابوطالب، روز اولي كه وارد خانه زهرا(س) شد، حسن و حسين(ع) در بستر
بيماري بودند و او همانند مادري مهربان گرد آنها ميچرخيد و تيمارشان
ميكرد.
ارادتت بانو، به خاندان پيامبر(ص) و فرزندان فاطمه زهرا(س)
آنقدر بود كه وقتي اولين پسرش كه بعدها قمر بني هاشم لقب گرفت به دنيا
آمد، او را دور سر فرزندان فاطمه(س) گرداند و به او ياد داد تا هيچگاه
حسن(ع) و حسين(ع) را بردار نخواند، چرا كه مادر آنها دختر رسول مهرباني
است ولي مادر آنها كنيز زهرا(س) است.
وقتي سه پسر ديگر به دنيا
آمدند قرار گذاشت، پدر خانه او را ام البنين يعني مادر پسران صدا كند، تا
فرزندان زهرا(س) كمتر ياد مادرشان بيفتند و گرد بيمادري را بر صورتشان حس
كنند.
ماجراي زندگياش گذشت تا اينكه سال 61 هجري تلخترين خاطرات
را برايش به همراه آورد، آنگاه كه حسين بن علي (ع) حج خود را نيمه تمام
رها كرد و راهي سرزميني شد كه به كرب و بلا معروف بود.
همان زمان
بود كه پسرانش را به صف كرد تا در لشكر حسين(ع)، سايه به سايه زينب(س) حريم
كبريايي خاندان نبوت را محافظ باشند و از آن روز به بعد بود كه پسر بزرگ
وي، ابوالفضل(ع)، شد علمدار لشكر عاشورا و ساقي گلهاي محمدي.
او به
راستي كه مادر ادب بود و شرافت را به بند كشيده بود، وقتي كه به فرزندانش
در صحراي تفديده كربلا ياد داد لحظهاي به پسر فاطمه(س) پشت نكنند و عثمان و
عبدالله و جعفر را فداي كودكان بيپناه سيدالشهداء كرد.
كرامت اين
بانو را ميتوان در آيينه عباس ديد، وقتي كه دست رد به امان نامه هم
قبيلههايش زد و فرياد كشيد، مگر ميشود پسرام البنين امان داشته باشد و
پسر فاطمه زهرا(س) زير تيغ بماند؟
ام البنين روز عاشورا برابر
فاطمه(س) سربلند و روسفيد شد، پسرانش مردانگي به خرج دادند و تا زنده بودند
نگذاشتند سپاهيان شيطان به خيمههاي حسين(ع) نزديك شوند.
راويان
كربلا ميگويند پسر ام البنين، تا آخرين لحظه مولايش را برادر صدا نكرد،
اما وقتي كه در كنار نهر علقمه دو دستش را از بدن جدا و تير به چشمانش
رها كردند و با عمود فرقش را شكافتند، عقده از دل وا كرد و آن زمان كه
سيدالشهداء(ع) سرش را به زانو گرفت او را بردار خطاب كرد.
مدينه
هنوز صداي گريهها و مرثيههاي ام البنين در بقيع را به ياد دارد وقتي كه
چهار صورت قبر براي پسرانش ساخت و به همه ميگفت كه ديگر ام البنين صدايش
نكنند.
سلام بر تو اي مادر وفا و ادب. سلام بر تو ام البنين.
"مهدي بخشي سوركي"
منبع:حج
211001