عقیق:تمدنها را به چند صورت میتوانیم مطالعه کنیم؛ گاهی اوقات تمدن محقق شده را مطالعه میکنیم؛ مثلاً فرض کنید میخواهیم تمدن سومریان یا تمدن آشوریان را مورد مطالعه قرار دهیم؛ تمدنی که از پیش محقق شده و اکنون میخواهیم دادهها، مؤلفهها، ارکان، اجزا، عناصر، دورههای تاریخی، نقاط عطف و اوج و فرودش را مورد مطالعه قرار دهیم. گاهی تمدنی را مورد مطالعه قرار میدهیم که هنوز محقق نشده، فقط احتمالاً موادش را در اختیار داریم، یا موادش را در اختیار نداریم، نقشهاش را در اختیار داریم. حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)، از آن تمدنهایی است که هنوز محقق نشده است و قصد داریم به سمت آن حرکت کنیم. برای مطالعه تمدن حضرت مهدی(عج) چند راه وجود دارد. یک راه این است که مثلاً در تجربه حکومت اسلامی خودمان نقاط عطف و پارادایمهایی را مشخص کنیم که در آن نقاط عطف تاریخی، ما در اوج بودیم. بعد مثلاً جوهر مشترک این نقاط عطف تاریخی را استیاد کنیم؛ این جوهر مشترک را بسط دهیم تا به حکومت حضرت مهدی(عج) برسیم. در مورد تمدن و حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) ما یک برتری و امتیاز داریم و آن، این است که گویا مواد نظری این تمدن را به وفور در اختیار داریم؛ آنقدر که هوس میکنیم یا حداقل به ما امکان پیشبینی و حدس نسبتاً قابل اطمینانی میدهد که به لحاظ نظری و به شکل پیشینی تمدن حضرت مهدی(عج) را طراحی کنیم. به اندازهای که ناظر به حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) روایت و نکته داریم، در هیچ تمدنی به شکل پیشینی این اندازه بحث و ماده نظری در اختیار نبوده است. از طریق یک طبقهبندی سیستمی تقریباً میتوانیم با روایات ناظر به عصر جهانی حضرت مهدی(عج)- البته در کنار الزامات عقلی این روایات- نقشه جهانی حکومت حضرت مهدی(عج) را نسبتاً طراحی کنیم. قرار دادن الزامات عقلی در کنار طرح روایی، کمک شایانی به ارایه طرح میکند. نکته دیگر اینکه در رویکردهای تمدنی در مطالعات دینپژوهی باید کلاننگر باشید. به عنوان مثال در حوزه تربیت نیروی انسانی برای تمدن جهانی حضرت مهدی(عج)، کسی که قصد یاری امام زمان(عج) را دارد و تنها قادر است با یک زبان تکلم کند، ناکارآمد است و یا به تعبیر بهتر، کارآمدی وی محدود است. ما میخواهیم یک تمدن جهانی بسازیم. نیروهای ما باید بتوانند با فرهنگهای گوناگون دنیا دیالوگ کنند و شرط اینکه تمدنها و فرهنگهای دیگر را جذب و در نهایت در تمدن خود حل کنیم، دیالوگ است. افزون بر کارآمدی نیروی انسانی، نرمافزار دینی ما هم باید کارآمد بوده و امکان دیالوگ با حوزههای دیگر تمدنی را برای ما فراهم کند. برای انجام کار بزرگ به نقشههای بزرگ، امیدهای بزرگ و صبر بزرگ نیاز داریم. درگیری با جزئیات، توان انجام کارهای بزرگ را از ما میگیرد. به عنوان مثال عالمانی که خود را درگیر اختلافات و مسایل میان شیعه و سنی میکنند، ظرفیت حضور در طرح بزرگ تمدن مهدوی را ندارند. ویژگی دیگر رویکردهای تمدنی، نگاه سیستمی است. نگرش سیستمی با نگرش جزئی و بخشی به مسایل متفاوت است. در مطالعات تمدنی ناگزیریم به مسایل نگاه سیستمی داشته باشیم. اطمینان از درستی بخشها و اجزا و سپس ترکیب آنها ضرورتاً سیستم درستی را تشکیل نمیدهد. این تحلیل که درستی کل را برابر درستی اجزا فرض کنیم، تحلیل اشتباهی است. ممکن است ما اجزای درستی داشته باشیم، اما وقتی آنها را به صورت ارگانیک و درون یک سیستم کنار هم قرار دهیم، نتیجه آن درست نباشد. به تعبیر دیگر سیستم دقیقاً مساوی اجزای خود نیست، بلکه شامل اجزا و روابط میان اجزا میباشد. سومین ویژگی رویکردهای تمدنی این است که این نوع رویکردها ناظر به عینیت زندگی انسان است. تفاوت میان فرهنگ و تمدن در این است. تمدن، بسط فرهنگ است. فرهنگ یک پدیده فردی و معنوی است. اما تمدن جمعی و مادی است. وقتی فرهنگ غلیان پیدا کند، به تمدن تبدیل میشود. کسی که رویکرد تمدنی دارد، باید اندیشه و افکارش را در راستای برآوردن نیازها و مشکلات عینی و روزمره قرار دهد. در رویکرد تمدنی، تحقیقات و پژوهشها باید ناظر به عینیت و در جهت رفع معضلات محسوس جامعه باشد. نباید میان مسایل نظری و عملی انقطاع وجود داشته باشد. یکی از علتهایی که در جامعه ما، دانشگاه و حوزه علمیه کارایی مورد نظر را ندارد، همین مسأله است. کشور ما در برخی رشتههای دانشگاهی رشد خوبی داشته است، اما در حد بسیار کمی از دستاوردهای علمی در زندگی ما تأثیر گذاشته است. به این دلیل که رابطه علم و عمل، رابطه نظر و عمل در پژوهشهای علمی منقطع و بریده است. در رویکرد تمدنی، نگاه انسان دگرگون میشود؛ مسایل غیرضروری حذف میگردد و فرهنگ و نگاه فرهنگی نیز ناظر به تمدن میشود. فرهنگ مهدوی، فرهنگ ضد گناه است. اگر دید ما ناظر به رویکرد تمدنی باشد، بسیاری از اجزای فرهنگی را ناظر به مسایل عینی و حیاتی فهم کرده و آسیبشناسی خواهیم نمود. *رئیس مؤسسه فتوح اندیشه منبع:قدس 211008