۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۵ : ۱۹
عقیق:آزاده لرستانی: نهم ربیعالاول به عنوان مناسبت مهدوی جایگاه ویژهای نزد شیعیان و دوستداران آخرین ذخیره الهی دارد، از آنجایی که روز هشتم ربیعالاول روز شهادت اباالمهدی(ع) پدر بزرگوار امام زمان(عج) است، شیفتگان حضرت به خاطر احترام این امام همام(ع) مراسم شادی و بیعت با امام حی و حاضر دوران را به روز بعد موکول کرده و تلاش دارند که هر سال با تجدید بیعت خود با اباصالح المهدی(عج) گامی به سوی تحقق ظهور بردارند، به همین منظور برای بررسی آخرین روز حیات امام حسن عسکری(ع) و روزهای ابتدایی امامت امام زمان(عج) و جایگاه نهم ربیعالاول در اندیشه شیعه نشستی را با حضور حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا نصوری معاون تبلیغ و اطلاعرسانی مرکز تخصصی مهدویت ترتیب دادیم که مشروح آن در ادامه میآید:
*بعد از شهادت امام حسن عسکری(ع)، شخصی عهدهدار امامت میشود که تنها پنج سال دارد، چگونه امکان دارد یک کودک 5 ساله به منصب امامت منصوب شود؟
-آقای قرائتی یک مثال قشنگی میزند، میگوید: یک فلش کوچک را که کلی محتوا و اطلاعات دارد وقتی به کامپیوتر وصل میکند، کلی اطلاعات به شما میدهد، موضوع امامت به بزرگی و کوچکی مربوط نمیشود، انسانی که کودک است نمیتواند امام باشد، اما امام میتواند کودک باشد، زیرا حجت خدا برای روی زمین است، اگر بخواهیم وجود امام زمان(عج) را به عنوان فرزند امام حسن عسکری(ع) ثابت کنیم، باید به سخنان و گواهی افرادی اشاره کنیم که از یاران نزدیک حضرت(ع) محسوب میشدند، به عنوان مثال احمد بن اسحاق قمی یا حکیمه خاتون دختر امام جواد(ع) و عمه امام حسن عسکری(ع) و ...، از این جهت که افراد مورد وثوق هستند، کدام یک از آنها اهل گناه بوند، کدامشان صداقت نداشتند، علی بن مهزیار اهوازی از شاگردان امام حسن عسکری(ع) است که کتابی به نام «ملاحم» دارد که متأسفانه در حمله مغول از بین رفت، مزارش در اهواز قرار دارد، وی در اثبات وجود امام زمان(ع) مطالب زیادی در کتابش آورده است.
به خاطر خفقان شدید آن روزگار امام حسن عسکری(ع) برای حفظ شیعیان از جاسوسان این ویژگیها را بر میشمرد تا شیعیان به راحتی همدیگر را تشخیص دهند
در خصوص اثبات امامت امام در کودکی باید به فضای آن زمان هم توجه شود، تاریخ عباسیان شامل چهار دوره است، دوره ابتدایی که دوره افول امویان است و عباسیان تازه میخواهند مستقر شوند، دوره دوم با حکومت متوکل وارد فاز جدیدی میشود که تحت عنوان دوران طلایی عباسیان یاد میشود که در این برهه از زمان، جنایات فجیع و دهشتناک علیه شیعیان از سوی عباسیان رخ میدهد، اگر اکنون میگوییم گروه تکفیری داعش چقدر پست و ذلیل هستند که این قدر جنایت انجام میدهند، در زمان متوکل سپاهی وی آنچنان رعب و وحشت ایجاد میکرد که الان میگویید صد رحمت به داعش، متوکل چند بار مزار مطهر امام حسین(ع) را با خاک یکسان کرد و به آن زمین مطهر آب بست.
امام حسن عسکری(ع) که در سامرا و تحتالحفظ بودند، مجبور بودند هر هفته دو روز، روزهای دوشنبه و پنجشنبه در دارالخلافه اعلام حضور کنند، اگر به جو آن روز نگاه کنید میبینید که شیعه از نظر اجتماعی جایگاهی ندارد، هر جا شیعه دارای پست و مقامی بود، آنها را اخراج میکردند، از نظر سیاسی هم جایگاهی برای امامان و شیعیان نبود، از نظر فکری هم وضعیت جامعه متلهب بود، تفکرات غلات بیداد میکرد، آدمها نگاه شخصی برای خود داشتند، حتی کسانی که یک روزی از سوی امام(ع) وکیل بودند یا حکم داشتند، خیانت میکردند و برخی اوقات از مال امام دزدی میکردند، شخصی که تا چند وقت پیش وکیل امام در منطقهای بود، هنگامی که قرار بود وکالت خود را به فرموده امام به شخص دیگری واگذار کند، اموال را تحویل وکیل جدید نمیداد، بالاخره پول انسان را وسوسه میکند، یک وسوسه شیطانی! برخی دیگر با تطمیع و تهدید اطراف امام(ع) را خالی میکردند، در فضای اینچنینی امام دست به اقداماتی زد.
اینکه امام حسن عسکری(ع) ویژگیهای مؤمن را 5 چیز بر میشمرد، در واقع نمودی از شرایط آن روزگار است: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ وَ زِیَارَةُ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ بِالْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»؛ علامتهای مؤمن(شیعه) پنج چیز است: خواندن 51 رکعت نماز در شبانه روز، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، پیشانی را در سجده بر خاک نهادن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در نماز.
به نظر بنده این روایت فقط برای دوران امام حسن عسکری(ع) است نه الان، یعنی اگر الان انگشتر را در دست چپ بگذاریم دیگر مؤمن نیستیم، اگر سلام نماز را بلند نگویم مؤمن نیستم یا اگر اربعین کربلا نرویم مؤمن نیستم، از آنجایی که به خاطر خفقان شدید آن روزگار امام حسن عسکری(ع) برای حفظ شیعیان از جاسوسان این ویژگیها را بر میشمرد تا شیعیان به راحتی همدیگر را تشخیص دهند و به یکدیگر اعتماد کنند.
از زمان امام صادق(ع) سازمان وکالت شکل گرفت، محمدرضا جباری در کتاب «وکالت و نقش آن در عصر ائمه(ع)» به تفصیل به این موضوع اشاره میکند، امام عسکری(ع) هم به این شیوه با شیعیان ارتباط برقرار کرده است.
نکته دیگر درباره اثبات امامت حضرت ولیعصر(عج) این است که پیامبر گرامی اسلام(ص) در روایتی تک تک نام ائمه بعد از خود را ذکر میکنند و میفرمایند: «هُمْ خُلَفَائِی یَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ فِی التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ سَمِیِّی وَ کَنِیِّی حُجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ بَقِیَّتُهُ فِی عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الَّذِی یَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى یَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاکَ الَّذِی یَغِیبُ عَنْ شِیعَتِهِ غَیْبَةً لَا یَثْبُتُ عَلَى الْقَوْلِ فِی إِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِیمَانِ»، بنابراین نمیشود پیامبر(ص)، امام علی(ع) یا امام حسن(ع) را قبول داشت اما امام مهدی(عج) را قبول نداشت، یعنی در بعد نقلی و روایی و اشاراتی که داده شده، حجت بن حسن العسکری آخرین امام است.
نکته دیگر اینکه برخی اوقات برنامههای خود را بر اساس آن نگاههای تعقل و تفکر خود بررسی کنیم، چون کودک چند ساله ما خیلی از مسائل عاجز است، فکر میکنیم دیگران هم عاجز هستند، مثلاً سؤالاتی که خیلی افراد میپرسند اینکه که آیا امام زمان(عج) ازدواج کرده است؟! من میگویم بر فرض حضرت ازدواج کرده است چه مشکلی است یا اگر ازدواج نکرده باشند چه مشکلی را حل میکند، آنهایی که معتقد هستند حضرت ازدواج کرده است، میگویند ازدواج سنت نبوی است، بنابراین مگر میشود حضرت ازدواج نکرده باشند، خب! شاید حضرت(عج) برای زمان ظهور گذاشتند، عدهای دیگر میگویند مگر میشود این همه سال امام(ع) بدون همسر بماند، چرا چنین مقایسهای را میکند! چون با خوش میسنجد.
این 84 فرقه طی 69 سال کاهش یافت، این امر نشان میدهد که حضرت(عج) خیلی به تفکرات شیعه جهت دادند
یا اگر گفته باشد که امامت به سن است، آن زمان که خلیفه اول را که از نظر سنی با پیامبر(ص) برابر بود، چه اتفاقی افتاد، این نیست که ما مبنای خود را به سن امام قرار دهیم، حتی برای اینکه امام جواد را مغلوب کنند، دانشمندان مسیحی و علمای را آورده بودند تا با امام جوان مناظره کنند، یک عالم مسلمان یک سؤال درباره حج از امام جواد(ع) کرد، حضرت که فروعات را مطرح کرد، شخص سؤالکننده مات و مبهوت شد، یعنی امامت به سن و سال نیست.
*آیا رشد جسمانی امام زمان(عج) روال عادی داشته است یا نه؟
- دلیلی نداریم، مثلاً نسبت به حضرت زهرا(س) میگفتند 9 ساله بودند، بعد گفتند مگر میشود ایشان در طول زندگی کوتاهشان چهار تا بچه به دنیا بیاورند، برخی میگویند رشد اعراب سریع بوده است، اما نمیدانیم و دلیلی هم نداریم، به خاطر همین یک عده سن حضرت زهرا را 9 سال نگفتند و بیشتر از این مطرح میکنند، در صورتی که ملاک و معیاری نیست و ما هم دلیلی نداریم. امام زمان(عج) با وجود سن کمی که داشتند، چون در سلسله مراتب اسامی ائمه ذکر شده است و به تبع ما میپذیریم، نکته دیگر اینکه این گونه نیست هر کودکی امام شود، امام میتواند کودک باشد، با همان کودکی میپذیریم.
*به اوضاع سیاسی دوران ابتدایی امامت حضرت حجت(عج) اشاره میکنید؟
-وقتی امام زمان(عج) به امامت رسیدند، بعد از شهادت امام حسن عسکری(ع) 84 فرقه ایجاد شد، یک فرقه واقفیه که میگفتند: ما توقف میکنیم به امام حسن عسکری تا امر بر ما روشن شود که ایشان پسر داشته یا نداشتهاند، این 84 فرقه در فاصله سال 260 هجری تا 329 هجری-آغاز غیبت کبری-، طی 69 سال کاهش یافت، این امر نشان میدهد که حضرت(عج) خیلی به تفکرات شیعه جهت دادند، مثلاً شخصیتی مانند عثمان بن سعید که از بزرگان طراز اول شیعه و نائب اول امام زمان(عج) است مطیع محض حضرت(عج) است، همین طور سایر نواب.
*به زمانی برگردیم که گروهی از شیعیان قصد اقامه نماز بر پیکر مطهر امام حسن عسکری(ع) دارند، جعفر برادر امام تصمیم میگیرد بر پیکر امام(ع) نماز بخواند، آنگاه یک کودک 5 ساله که تا کنون تنها عده کمی او را رویت کردند، حاضر میشود و خاطب به جعفر میگوید: عمو جان من بر شما سزاوارترم بر اقامه نماز بر پدرم، خب! چگونه جعفر به راحتی میپذیرد و این ادعا را قبول میکند!؟
مراسم تدفین و تغسیل بدن امام حسن عسکری(ع) مانند رسول خدا(ص) بود و در خانه اتفاق افتاد
- آدمهایی مانند جعفر مدعی هستند، البته بعدها گفته شد جعفر توبه کرد و جعفر کذاب، جعفر تواب نامیده شد، اینها آدمهایی بودند، اگر امام زمان(عج) را میدیدند، باز دنبال اهداف خودشان بودند، اصلاً چرا جعفر آمد و خواست نماز بخواند، برای اینکه بگوید امامت برای من است، از اینجا به بعد، من امام هستم! وقتی این امر اتفاق میافتد، از آنجایی که امام باید بر بدن امام نماز بخواند نه کسی دیگر، امام زمان(عج) جعفر را از حضور خودش مطلع میکند، جعفر اگر این را میپذیرفت، پس خودش را نفی میکرد، اگر نمیپذیرفت باید خودش میخواند، در حالی که هیچ کدام از ویژگیهای امامت را نداشت.
از سوی دیگر انسانهایی دیگری که در این مراسم حضور داشتند، شخصیتهای کوچکی نبودند، بزرگان، علما و شیعیان منطقه جبال و قم هم حضور داشتند که برخی از این افراد، حضرت مهدی(عج) را دیده بودند، شخصی مانند ابوالادیان که قبل از شهادت امام عسکری(ع) از حضرت درباره امام بعدی میپرسد و حضرت، فرزندشان را به او نشان میدهند.
*خب! در این فضا اگر بزرگان شیعه که مورد وثوق امام عسکری(ع) بودند، اعلام میکردند امام زمان(عج) را میشناسند، مشکلی برای آنها از سوی دستگاه عباسی به وجود نمیآمئد، با توجه به کثرت جاسوسان در محل زندگی امام؟!
- نه جمع، جمع خصوصی بوده است، در مراسم تدفین امام همه نمیتوانستند شرکت کنند، دیدن و رؤیت امام برای آدمهای خاص بوده است، مراسم تدفین و تغسیل بدن امام حسن عسکری(ع) مانند رسول خدا(ص) بود و در خانه اتفاق افتاد، مراسم تشییع انجام نشد، این گونه نبود که اعلام عمومی کنند و همه بیایند، زیرا امام حسن عسکری(ع) میان عناصر دربار، پزشکان، وزرا، کسبه بازار و ... بسیار مرید داشت، بنابراین اگر خبر میدادند، همه میآمدند و دیگر حکومت نمیتوانست شرایط را کنترل کنند.
*پس جعفر چگونه از شهادت برادرش خبردار شد؟
- بالاخره از اعضای بیت بود.
*یعنی اهل بیت نسبت به جعفر مدارا میکردند؟
- آیتالله سبحانی نظرشان این است که به جعفر، جعفر کذاب نگویید، اشتباهی مرتکب شده است و برگشته است، جعفر بیشتر منافع مادی برایش مهم بوده است، اگر یک مقداری امکانات در اختیار کسی باشد، شاید این گونه رفتار کند، همین زبیر کسی بود که وقتی به خانه امیرالمؤمنین حمله کردند، از امام علی دفاع کرد، جزو قاریان معروف بود، اما بعدها چه مسیری را پیمود، بنابراین اگر بخواهیم تحلیل کنیم، باید خودمان را جای آن شخص بگذاریم، باید وارد گود شد، امام صادق(ع) میفرمود: انسانها را به نماز و روزه امتحان نمیکنند، به صدق امانت میآزمایند، مثلاً مؤمن چقدر امانتدار است، چقدر راستگو است، گاهی امانت شامل امانت مالی و تربیتی هم میشود، وقتی شاگردی در دست من امانت است، چقدر به آن محتوا میدهم یا فرزندانی که در خانه داریم، چقدر نسبت به این امانت توجه داریم، اینها مهم است، در زمینه جعفر و امثال اینها باید ببینیم، واقعاً در آن زمان چه اتفاقی افتاده است.
*امام زمان(عج) در مدت 69 سال غیبت صغری چه اقداماتی را انجام دادند؟
- امام عسکری(ع) صبح هشتم ربیع به شهادت رسیدند، وقتی به شهادت رسیدند، طبیعی است که همان زمان امام مهدی(عج) به امامت برسند و منصوب شوند، منتها ما میخواهیم نهم ربیع را به عنوان آغاز امامت امام زمان (عج) تابلو کنیم، چون شهادت امام است، نمیتوانیم نگاه شادمانی داشته باشیم، روز بعد از آن را گرامی میداریم، باید توجه کنیم که این عمل فقط منحصر به امام زمان(عج) است، نهم ربیع مناسبت نیست، بلکه یک فرصت است تا مسائل مهدویت را طرح میکنیم و از امام زمان(عج) بگوییم.
شخصیتهایی مانند حکیمه، نواب اول عثمان بن سعید و وکلای امام در نقاط مختلف دنیا به تبیین اثبات وجود امام زمان(عج) پرداختند
غیبت صغری خیلیها اعتقاد دارند از زمان ولادت امام زمان(عج) اتفاق افتاده است، یعنی پنج سال ابتدایی را جزو غیبت صغری میدانند، درست هم هست، بالاخره همان زمان، امام(عج) در معرض دید مردم نبود، منتها از زمان 260 تا 329 امام زمان(عج) افرادی را به عنوان نواب خاص انتخاب کردند-نواب عام که در زمان غیبت کبری داریم، مستقیم از طرف امام زمان انتخاب نمیشوند، بلکه علمایی هستند که میتوانند پاسخگوی همان مأموریتهایی که امام زمان(عج) به نواب خاص داده بودند، باشند، برای اینکه در غیبت کبری یک اتحادی میان نواب عام اتفاق بیفتد، یک فردی به نام ولی فقها یا بزرگ فقها که تحت عنوان تئوری ولی فقیه مطرح میشود، انتخاب میشود- در این برهه از زمان دوستداران امام(عج) در حیرت بودند که تکلیف آنها چه میشود.
امام در ابتدا باید حضور خودشان را بر شیعیان ثابت کنند، از طرفی یک عده بودند که میگفتند اصلاً امام بعدی وجود ندارد و یک مسیر انحرافی به وجود آوردند، بنابراین یک بعد اثباتی وجود امام بود که شخصیتهایی مانند حکیمه، نواب اول عثمان بن سعید و وکلای امام در نقاط مختلف دنیا در چند موقعیت استراتژیک-حجاز(مکه و مدینه، یمن)، عراق (بغداد – نعمانیه)، ری، خوزستان، سجستان، قزوین، آذربایجان و .... که شیعیان حضور داشتند، به تبیین این مسأله پرداختند، نواب خاص بحث وجوهات مالی، نذورات و موقوفات مردم را پیگیری میکردند.
کار دومی که صورت گرفت، بحث نگرش فکری مردم بود که این نگرش فکری در مقابل نگرش فکری عباسیان توانست غلبه پیدا کند، در این دوران شاهد نگارش چهار کتاب اصلی اهل سنت هم بودیم که نشان میدهد بستر فکری و رقابت اندیشهای توسعه پیدا کرده است، حتی خیلی از مؤرخان به میدان آمدند، تاریخ یعقوبی و طبری در این زمان نوشته شد، خیلی از علما در این فضا حضور یافتند که همه اینها نتیجه تلاشهای امام عسکری(ع) در آمادهسازی بستر ورود شیعه به دوران غیبت بود.
*از زمان امام هادی(ع) این اتفاق صورت نگرفت؟
-چرا! اما اقدامات امام هادی(ع) خیلی معدودتر از امام حسن عسکری(ع) بود، چون در مدینه بود، امام هادی(ع) تئوری اندیشه شیعه را مطرح کردند، زیارت غدیریه و زیارت جامعه کبیره که برای اثبات شیعه و امامت است که 150 مناقب امام را ذکر کرده است، زیرات جامعه کبیره بیشترین زیارتی است که استناد به آیات قرآن میکند، اما امام حسن عسکری(ع) بیشتر مردم را ارجاع به علما و کتب شیعه میدادند و میگفتند چرا به فلان کتاب مراجعه نمیکنید، چرا به فلان عالم مراجعه نمیکنید تا به این ترتیب به مردم یاد دهند که میتوان پاسخ سؤالات را در نبود حضور امام به روش دیگری دریافت کرد.
در این مدت 69 سال نگاههای فکری رشد میکند، شخصیتهایی مانند شیخ کلینی بابی به هنوان «باب الحجه» را در اصول کافی خود میآورد که این کتاب در زمان غیبت صغری نوشته شده است که در زمینه اثبات وجود امام زمان است، در غیبت صغری بعد فکری شیعه بسیار پررنگ میشود و رشد میکند.
وقتی که شلمغانی از راه صحیح منحرف شد، توقیعی از طرف امام زمان(عج) بر لعن و برائت از شلمغانی آمد
در بعد اجتماعی هم اکثر شخصیتهایی که حضرت(عج) به عنوان نائب خاص انتخاب میکنند، کسانی هستند که اصلاً حساسیتی روی آنها نبود، روغن فروش یا آدمهای عادی بودند، چون هر فرد معروفی که انتخاب میشد و حکومت روی آن حساس بود، جریان هدایت امام زمان(عج) به هم میریخت، البته بگوییم جریان نواب خاص به همین راحتی نبود، حسادت برخی جریانهای انحرافی که در این زمان میان شیعیان اتفاق افتاد، گاهی مانع بزرگی محسوب میشود، به طور مثال یکی دیگر از وظایف نواب خاص امام زمان(عج) مبارزه و رسوا کردن کسانی بودند که ادعای نیابت امام(عج) را میکردند و حرفهای غلوآمیز درباره ائمه اطهار میزدند. یکی از آنها ابی الغراقر معروف به شلمغانی بود، او تا جایی مورد اعتماد بود که حسین بن روح هنگام پنهان شدن از مقتدر عباسی او را به جای خود به عنوان وکیل گذاشت، ولی آنچه که باعث انحراف او شد حسادت او به مقام و جایگاه حسین بن روح بود، او با حرفهای غلو آمیز باعث ارتداد خود از دستگاه وکالت شد.
وقتی که شلمغانی از راه صحیح منحرف شد، توقیعی از طرف امام زمان(عج) بر لعن و برائت از شلمغانی آمد، به این مفهوم که «او از کسانی است که از اسلام جدا شده و مرتد شده و ادعا میکند چیزی را که باعث کفر به خدا میشود، به درستی که ما برائت میجویم به سوی خدا و رسولش از او و لعن خدا بر او باد و بر کسانی که او را همراهی می کنند و سخنان او را به دیگران می رسانند»، این توقیع زمانی به دست حسین بن روح صادر شد که او زندانی بود و این توقیع توسط یکی از اصحابش به نام علی بن همام توزیع شد و شیعیان از آن اطلاع یافتند و همگی بر لعن و تبری او اتفاق کردند.
یا نامهای که امام به نائب چهارم میدهد خودش یک پروژه است: 6 روز دیگر از دنیا میروی، نائب تعیین نکن، از زمان ظهور صحبت میکنند، همچنین کسی که ادعا کند با من ارتباط دارد را تکذیب کنید و او دروغ میگوید، نشان میدهد در غیبت صغری ارتباط هم از طرف امام بود با مردم و هم از طرف مردم با امام بود، ولی اینجا حضرت(عج) خاطرنشان میکنند که ارتباط از طرف مردم با ما قطع میشود، زیرا در دوران غیبت کبری اصل بر عدم رؤیت امام زمان(عج) است، اگر دیداری هم بوده از طرف امام زمان(عج) بوده است.
«یا علی بن محمد السمری اعظم الله اجر اخوانک فیک، فانک میّت ما بینک و بین سته ایام، فاجمع امرک و لا توص الی احد فیقوم مقامک بعد وفاتک قد وقعت الغیبه التامه فلا ظهور الا بعد اذن الله – تعالی ذکره- و ذلک بعد طو الامه و قسوه القلوب و امتلاء الارض جوراً و سیأتی لشیعتی من یدعی المشاهده الا فمن ادعی المشاهده قبل الخروج السفیانی و الصیحه فهو کذاب مفتری، و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم»؛ خداوند به برادرانت در نبودن تو پاداش بزرگ عطا فرماید، تو تا شش روز دیگر رحلت خواهی کرد، کارهایت را جمع و جور کن و هیچ کس را جانشین خود نکن، اکنون زمان غیبت کبری فرا رسیده و ظهور من تنها با اجازه خداوند خواهد بود و آن پس از مدت طولانی و زمانی خواهد بود که دلهای مردم در نهایت قساوت و زمانی که زمین پر از ستم خواهد شد، کسانی پیش شیعیان ما، مدعی ارتباط و دیدار با من خواهند شد، آگاه باشید هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی چنین ادعایی کند دروغگویی بیش نیست.
*در روز نهم ربیعالاول چه کارهایی را میتوان انجام داد؟
- در روز نهم ربیع باید یک نگاه اثباتی و یک نگاه سلبی داشته باشیم، نگاه اثباتی این است که این روز را به عنوان یک فرصت بدانیم که بتوانیم مباحث مهدویت را بیان کنیم، باز هر چه از امام مهدی(عج) بگوییم کم نگفتیم، ولی نگاه سلبی را خیلی باید دقت کند، یک عده روز 9 ربیع را روز قتل خلیفه دوم میدانند که اصلاً این روز نیست، بلکه ماه ذیالحجه است و با توجه به فرمایشی که حضرت آقا در زمینه وحدت میان مسلمانان داشتند، یک عده، روی چه دلیلی این روز را روز قتل خلیفه دوم میدانند، نشان میدهند تعمد دارند، یک عده میخواهند این تابلویی که برای حضرت(عج) بلند شده است و زمین بزنند، شیعه انگلیسی واقعاً روی چه حجتی این مسائل را مطرح میکند، یک مقداری احساس میکنم انگیزهها، غرضورزیها و جهل و نادانیها در این برهه خیلی زیاد میشود و متأسفانه آفت میزند.
در حالی که روز نهم ربیع، باید روز آغاز دکترین وحدت میان همه مردم باشد، یک بار در دانشگاهی در کشور مالزی گفتم شما بوداییها اعتقاد به میتریه، یهودی به موعود، مسیحی به مسیح به عنوان موعود اعتقاد دارد، پس منجی یک نقطه وحدت میان همه مردم است، الان متأسفانه بینالملل را رها کردیم، در حالی که مهدویت یک نقطه وحدت میان ما هست و باید محور وحدت قرار گیرد، منتها یک عده نمیخواهند، چرا برخی از دارودسته تشیع انگلیسی این هفته را هفته برائت نامیدند، برای چی؟ روی چه سندی؟! نشان میدهد که این گروه با جریان امام مشکل دارند.
1-پس این روز را فرصت بدانیم و جشن بگیریم، آموزش و پرورش زنگ عهد و بیعت با امام زمان(عج) را بنوازد، دانشگاه زنگ عهده و بیعت بزند، برای هزار تا کار میتینگ انجام میدهیم. یک روز را با نام روز بیعت با امام دوران خودمان داشته باشیم، هر چند در این روز مراسمها پراکنده برگزار میشود، اما هنوز فراگیر نشده است، رسانهها اعم از تصویری، شنیداری و مکتوب بحث عهد و بیعت را مطرح کنند.
برخی میگویند چه کار کنیم تا امام زمان(عج) به ما توجه کند، خب! عهد ببندیم که روزی یک صفحه قرآن برای حضرت بخوانیم، وقتی با یک صفحه قرآن شروع کنیم، سال بعد میشود 2 صفحه، یا عهد ببندد تا سال بعد نمازش را اول وقت بخواند، یا عهد ببند یکی از گناهانی که عادت دارد را ترک کند، اینها مواردی است که زندگیها را متحول میکند.
2-مقام معظم رهبری نکته بسیار قشنگی فرمودند که: «دنبال اثبات فرهنگ مهدویت نروید، بلکه دنبال تعمیق فرهنگ مهدویت بروید، بهترین روشی که تعمیق میدهد، استفاده از هنر است»، خب بیایید هنرمندان را دعوت کنید که در حوزه مهدویت مثلاً درباره نواب اربعه فیلم یا تئاتری تولید کنند، در حالی که هالیوود خیلی درباره آخرالزمان فیلم تولید کرده است.
در روز نهم ربیع «لبیک یا مهدی» در فضای کشور طنینانداز شود، همچنین اوقاف بقعههای متبرکه را در اختیار مهدی یاوران قرار دهد
3-ورود مراجع به این قضیه است، مراجع برای اینکه مردم یارانه بگیرند یا نگیرند مردم را دعوت کردند، این مورد را هم به مردم بگویند، نمیشود که همه مطالب را حضرت آقا بگویند، وقتی تیم چند تا شد، آن گاه آیا دشمن میتواند کاری کند، بنابراین ایجاد حساسیت کنیم تا مراجع هم به میدان بیایند و پیام بدهند، زیرا آنان به عنوان مرزبانان و بزرگان دینی جایگاه ویژهای دارند.
4-همچنین قشر نخبه و فرهیخته اعم از حوزه و دانشگاه هم ورود پیدا کنند، همایشها و برنامههای متعدد در پاسخ به شبهاتی در این رابطه برگزار کنند، بحث کرسیهای آزاداندیشی را در نهم ربیع در دانشگاه پیگیری کنیم تا ذهن دانشجو درگیر شود.
5-در کار ترویجی هم باید وارد شد، مردم را تشویق کنیم که خیابانها را چراغانی کنند و در مهدیهها جشن برگزار شود، «لبیک یا مهدی» در فضای کشور طنینانداز شود، اوقاف بقعههای متبرکه را در اختیار مهدی یاوران قرار دهد، یا مثلاً اتوبوسرانی و مترو هم وارد گود شوند و همه به نوعی یک تابلویی را برای حضرت مهدی(عج) بلند کنند، اگر این کار فراگیر شود، حسنش این است که آمادگی عمومی ایجاد میشود، بنابراین نهم ربیع فرصت بسیار خوبی است.
باید توجه کنیم اگر ما بسترهایی را برای ابراز ارادت مردم به ساحت امام زمان(عج) را فراهم نکنیم، آنگاه فکر میکنند با لعن و دشنام به دشمنان اهل بیت میتوانند این کار را بکنند، حتی شادیها هم یک الگو میخواهد، الان برخی شاعران الفاظهای رکیک به کار میبرند تا دل مردم را شاد کنند، باید در این مسیر جهتدهی کرد، بهترین کار این است این روز را به اسم عهد و بیعت با امام زمان یا روز مهرورزی با امام زمان(عج) تابلو کنیم.