عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۶۷۸۱۹
تاریخ انتشار : ۰۲ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۶:۳۸
حدود شانزده سالم بود، در سفری که به جمکران با تعدادی از دوستان داشتم؛ چند کیلومتر مانده به جمکران، از خودرو پیاده شدیم و با پای پیاده و برهنه به سمت جمکران رفتیم. از آن روز به بعد به طور جدی شعر سرودن را شروع کردم
عقیق:سرگذشت زندگی اهل بیت، مصائب متحمل بر ایشان، ویژگی ها، خصوصیات و احادیث آن بزرگان که از طریق کتب و روایات، نسل به نسل و سینه به سینه در اختیار ما قرار گرفته است، وجود مداحان را در این روزگار جهت نشر روایات و بیداری و آگاهی مسلمین لازم و ضروری کرده است.
این روزها مداحی اهل بیت رنگ و بوی دیگری گرفته است. دوستداران این خاندان مرد و زن، پیر و جوان، هر کس به سبک و سیاقی ارادت خود را به ایشان نشان می دهد. کودکان نیز در کنار بزرگان با این سبک ارادت ورزی به معصومین خو گرفته و بزرگ شده اند و اکنون جوانان رشیدی هستند که وارد این عرصه شده اند. خیلی از ذاکرین و مداحان اهل بیت؛ گفته اند که علی زمانیان در اوج جوانی در سن ۲۶ سالگی، دیوان ها شعر در وجودش شعله می کشد که با هر نهیبی اشعار برآمده از درونش نمایان می شود. در گپ خودمانی، در آستان نیوز با علی زمانیان و اشعارش بیشتر آشنا شویم.

● کودکی یک مداح و شاعر اهل بیت چگونه می‌گذرد؟
- خب باید بگویم من در جوار امام رضا (ع)، کودکی ام حسینی گذشت. بعد از امام حسین (ع) زیر سایه پدر بزرگوارم و به لطف ایشان در جلسات مذهبی شرکت کرده و با جلسات هیئات آشنا شدم.

● در خانواده شما کسی شاعر یا اهل شعر بوده است؟
- به معنای حرفه ای نه. پدرم بیشتر به سبک های قدیمی خراسانی با فضای نوحه خوانی آشنا هستند؛ نوحه ها و سینه زنی های ایشان سنتی بوده و تا بحال شعرها و دلنوشته هایی هم در همین سبک ها سروده اند.

● از چه زمانی سرودن شعر را شروع کردید؟
- از دوران دبستان علاقه داشتم. در جلسات پدرم و یا دیگر جلسات که شرکت می کردم پدرم و دوستان ذاکر ایشان شعر می خواندند و من لذت می بردم. با همان زبان کودکی درست یا نادرست؛ کلماتی را با قافیه و یا بی قافیه کنار هم می گذاشتم و می خواندم و بعضی قسمت ها را که به خاطر نمی آوردم به طریقی درست می کردم. حدود ۱۶ سالم بود، در سفری که به جمکران با تعدادی از دوستان داشتم؛ چند کیلومتر مانده به جمکران، از خودرو پیاده شدیم و با پای پیاده و برهنه به سمت جمکران رفتیم. از آن روز به بعد به طور جدی شعر سرودن را شروع کردم؛ کاری ندارم چقدر شبیه شعر بود اما به جهت آن سفر و برکت وجود امام زمان (عج ) به عنوان شاعر وارد این عرصه شدم.

● اولین شعری که آن زمان و در همان سبک به ذهنتان رسید و سرودید، چه بود؟
- راستش یادم نمی آید.

● با اینکه شما شعر های مذهبی دارید آیا تاکنون کتاب شعر هم منتشر کرده اید؟
- خیلی از دوستانم، بخصوص دوستان می خواستند ذاکرم از سروده هایم استفاده کنند، اما هنوز از نظر خودم وقتش نرسیده و شرایطش ایجاد نشده بود. با بزرگترها هم که مشورت کرده ام حس کردم که هنوز باید دست نگه دارم. انشا ا... به برکت امام رضا (ع) اگر آقا کمک کنند بعد از ماه صفر انشاءا... مجموعه ای از یک سری آثارم را گردآوری نموده و چاپ می کنم.

● یکی از معروف ترین شعرهای شما «اصلاً حسین جنس غمش فرق می کند» است. می خواهم از همین شعر شما و قافیه اش استفاده کنم و بدانم شعر سرودن برای اهل بیت چه فرقی دارد؟
- شعر سرودن برای اهل بیت و ذکر اهل بیت چیزی جز عنایت نیست. عنایتی که امام رضا ( ع ) به دعبل داشتند؛ عنایتی که اهل بیت به شعرا داشتند. مدح اهل بیت خطوط قرمزی دارد و با اینکه سختی های خود را به دنبال دارد اما همه عنایت است. من خود عنایت را در شعر سرودن حس کردم؛ در برخی اوقات و اماکن شاید ساعت ها وقت گذاشته و تلاش می کنم اما یک بیت هم جاری نمی شود. اما بعضی اوقات مثل عزاداری های محرم؛ فاطمیه یا بعد از زیارت امام رضا و یا رفتن به کربلا ؛ عنایت اهل بیت باعث سرودن شعر می شود.

● کمی در مورد «اصلا حسین جنس غمش فرق می کند» بگویید...
- این شعر شناسنامه من شده است. خیلی ها زمانیان را با این شعر می شناسند. خیلی از دوستان در جاهای مختلف درباره وقت صرف شده برای سرودن شعر و طرح ذهنی ام از من سوال می کنند. حدود یک ماه قبل محرم نشسته بودم، در حال شعر گفتن بودم و به نظر خودم شعرهای خوب و ادبی می گفتم؛ تصمیم گرفتم شعری با مضمون محرم و برای هیئت بگویم تا دوستانم استفاده کنند. شبی در عرض چند ساعت این شعر جاری شد. وقتی اهل بیت بخواهند هر چیزی ممکن خواهد شد.

● برای شما پیش آمده که در ایام خاص مثل محرم و صفر و فاطمیه، شعری برای خواندن نداشته باشید؟
- بیشترین مشکل ما همین است. بله، پیش آمده است که تا لحظه آخر واقعا چیزی نداشتم، تلاش کردم ولی نشد. ذهنم درگیر شده بود و نمی توانستم شعر بگویم ولی در لحظه آخر به عنایت آقا امام رضا (ع) دریچه ای به رویم باز شد و نوحه ای به سبک و زمینه خاصی به ذهنم خطور کرد.

● وقتی به شما شاعر اهل بیت یا مداح و ذاکر اهل بیت گفته می شود، کار شما سخت و سنگین نمی شود؟
- بله خیلی سخت می شود. زمانی که فردی به عنوان ذاکر اهل بیت شناخته شود، خطوط قرمز، کار او را در ذکر اهل بیت سخت می کند. از ما به عنوان نوکر اهل بیت توقع خیلی کارها وجود ندارد. خود این لفظ بار سنگینی است. من اندازه این القاب نیستم. شاعر اهل بیت مقام بالایی است. ذاکر اهل بیت دعبل، کمیت و شهریار هستند.. شاعری را وسیله ای برای نوکری امام حسین، امام رضا و اهل بیت می دانم.

● شعر سرودن برای امام رضا که همشهری شما هم است، چه حال و هوایی دارد؟
- هر کس درون خود در رابطه با معصومین حال و هوای خاصی دارد، ما که با امام رضا همجواریم حس و حال عجیبی داریم که نمی شود آن را انتقال داد. به گفته خوانندگان شعرهایم، اشعاری که برای امام رضا سروده امحال و هوای دیگری داشته است. هر چه دارم و ندارم از برکت وجود حرم امام رضا (ع) است. افتخار می کنم که کنار امام رضا هستم وقتی دل تنگ می شوم جایی بهتر از حرم امام رضا من را تسکین نمی دهد.

● اگر امام رضا (ع) بیایند به شما بگویند از من حاجتی بخواه تا آن را بر آورده کنم، غیر از حاجات خصوصی از آقا چه خواسته ای دارید؟
- از لحاظ معرفتی ظهور آقا امام زمان (عج) و از لحاظ اُخروی شفاعت اهل بیت در شب اول قبر و روز قیامت، جز این چیز دیگری بخواهم ضرر کرده ام.

● و در پایان، از سروده هایتان درباره امام رضا (ع) بخوانید؟
- چه می شد از شب تنهایی من نور رد می شد / مسیر خانه ام از کوچه سرشور رد می شد
چه میشد بودم آن روزی که مولایم ز نیشابور رد میشد
به اینها زیر باران فکر می کردم خیابان در خیابان فکر می کردم
دلم رفت و دلم برگشت دلم رفت و دلم برگشت
دلم با هر قدم برگشت در این حال وهوا ناگاه سرم سمت حرم برگشت
به من باب الجواد آغوش بازش را نشان می داد گنبد روی پنجره فولاد دستش را تکان می داد
حرم لبریز از زائرها ، مسافرها ، مجاورها یکی در حال رفت و یکی در حال برگشت است
رسیدم گوشه ایوان، دقیقا ساعت ۸ است
گروهی آذری ها و گروهی از شمالیها یکی از پای قالی و یکی از شالی ها
یکی در آفتاب داغ شالی کار میکرد
وحالا هر کدام آرام زبان وا کردهدر این ازدحام
ببین این دست پینه بسته آقا ببین این شانه های خسته را آقا
به بی خوابی دو چشم خویش را مجبور کردم من به زحمتپول مشهد آمدن را جور کردم من
نشستم تا بگیرم دامن ایوان طلائی را به سمتت باز کردم دست خالی گدایی را
بده آقا جواب پیرمردی روستایی را
حرم لبریز زائرها ، مسافرها ، مجاورها
یکی بغض میان راه را میگفت یکی هم خستگی راه را میگفت
جوانی در میان گریه هاش آمدم ای شاه را میگفت یکی درد دلش را با امام مهربان میگفت
یکی بالای گلدسته اذان میگفت صدا پیچید در صحن و حرم
گویادرو دیوار با انثاریان میگفت اللهم صل علی علی ابن موسی الرضاالمرتضی

منبع:پایگاه اطلاع رسانی آستان قدس

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین