۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۴ : ۱۳
فاطمه فقط فاطمه نیست
حقیقت
این است که نمیتوان در شأن او اکتفا کرد به اینکه «فاطمه، فاطمه است»؛
چراکه فاطمه فقط فاطمه نیست، او منصوره است و زهرا میباشد، او همان کسی
است که «بتول» لقب گرفت و از زبان پیامبر به امابیها شهرت پیدا کرد. حضرت
زهرا (س) سرور بانوان دو جهان است او همان است که: «فطم شیعتنا عن معرفتها»
و چه کسی میتواند فاطمه زهرا(س) را بشناسد؟ که هر کس او را شناخت لیلة
القدر را درک کرده است. «و ما ادریک ما لیله القدر» که تو چه میدانی که
لیلة القدر چیست؟
حضرت فاطمه سلام الله علیها جزئی از نور پیامبر است
وجود
نورانی فاطمه زهرا(س) قطعهای از نور پیامبراکرم(ص) می باشد؛ چراکه «فاطمه
بضعه منی و من اذاها فقد اذانی» هر کسی او را اذیت کند پیامبر را اذیت
کرده است. از این رو آزاردهنده او مصداق آیه شریفه: «إِنَّ الَّذینَ
یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ
الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً»(احزاب 57) خواهد بود.
هر
چیزی که مصداق اذیت و آزار حضرت فاطمهزهرا(س) شود، به حکم این آیه شریفه
آزاردهنده و ملعون خدا و رسول خواهد بود. از جمله اذیتها و آزارهایی که
خداوند در قرآن نام برده می توان به چند آیه اشاره کرد: «یا أَیُّهَا
الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ
لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ
تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ» (2حجرات) و نیز درباره
آن حضرت خداوند دستور فرموده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا
تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُم... »(3 احزاب)؛
بلند کر دن صدا بر صدای پیامبر موجب حبط و نابودی تمام اعمال می شود و
ورود به خانه های پیامبر جایز نیست الا با اجازه آن حضرت و....
آتش بر خانه فاطمه سلام الله علیها آتش بر خانه وحی است
تمام
این نکات درباره حضرت صدیقه کبری (س) نیز جاری و ساری است. حال که بلند
کردن صدا باعث حبط عمل است و ورود در خانه حضرت بدون اذن آن حضرت اذیت و
آزار پیامبر است؛ چگونه است حال کسی که بر پشت در خانه حضرت هیزم جمع آوری
میکند و آتش میآورد و با جمعی از مزدوران تهدید به سوزاندن خانه حضرت
زهرا (س) میکند. آیا کسی که آتش بر در خانه وحی می زند هیچ گاه به وحی
ایمان آورده است؟ یا کوچک ترین احترامی و ارزشی را برای پیامبر معتقد است؟
بلکه سخن در این است که وجود او مالامال از بغض و کینه به پیامبر است.
حضرت زهرا سلام الله علیها نور هدایت خداوند است
تصمیم
گرفتن در جایی که انسان حق را نشناسد، کاری بس دشوار و بلکه غیرممکن است.
شیطان همواره به دنبال مخفی کردن حق برای اغوای آدمیان میباشد. بزرگترین
ترفند او حق نما کردن باطل است و کسی که باطل را به مردم نشان میدهد در
حقیقت نعمت هدایت را جرعه جرعه به ایشان نوشانده است و حضرت صدیقه طاهره
(س) با جرعه جرعه نوشیدن مصائب و دشواری های سخت، جرعه جرعه هدایت را به
انسانها نوشاند تا در قیامت، کسی علیه خداوند حجتی نداشته باشد.
آری
فاطمه با اعتراضش و با فریاد بلندی که به علت انحراف امت کشید، راه هدایت
را روشن ساخت. آری ایشان ردای حقی که ابلیس زمان برای تلبیس بر تن کرده بود
را از تن او بیرون کشید، تا همه ابلیس را آن طور که هست بشناسند. تا همه
بفهمند این شخصی که ریاکارانه دم از خیر و صلاح امت پیامبر می زند، هیچ گاه
به نبوت اعتقادی نداشته که اگر اعتقاد داشت تهدید به احراق بیت وحی برای
چه بود؟
تحریف برای تبرئه جنایتکار
متعصبانی
که این نکات را به خوبی فهمیدهاند و راه را به اشتباه رفتهاند و قلم
ایشان در اختیار جبهه نفاق قرار گرفته است، نمی توانند وقایع و مصائب فاطمی
را شفاف برای نسلهای آینده و امروز منتقل سازند، از این رو ایشان (به
پشتوانه عقاید متعصبانه برخی مذاهب اسلامی)، تنها به ثبت حوادثی پرداخته
اند که انگشت اتهام خواننده را به سمت نظام خلافت برنگرداند و باور خواننده
را به سوی حقانیت عملکردهای امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س) متمایل
نسازد.
در این مسیر یا با حذف بسیاری از حوادث و مصائب فاطمی
همانند حوادث مربوط به ضرب و جرح حضرت زهرا(ع) روبرو میشویم یا با نوعی
خاص از تحریف. در برخی از حوادث، نقل مورخین متعصب بسیار کمتر و ناچیزتر از
وقایعی بوده است که در تاریخ و واقعیت رخ داده است، مانند حوادث احتراق
بیت فاطمه(س) که به صورت تقلیل یافته(یعنی تهدید به احتراق) نقل گردیده
است.
هر چند که برای شستن لکه ننگی از دامن غاصبین دست به کتمان و
تحریف زده اند، اما باز همان مقدار اندکی را که نقل کردهاند، برهان
حقانیت تفکر شیعی را استوار میسازد؛ برهانی که نتیجه آن عدم صلاحیت غاصبین
برای خلافت و عدم اعتقاد ایشان به وحی و در نهایت زیر پا گذاشتن بسیاری از
آیات قرآن که در شأن آل رسول الله (ع) می باشد، از این رو به برخی از
منابع اهل عامه برای بررسی مصائب فاطمی و به طور خاص «تهدید به احتراق بیت
وحی» رجوع می کنیم.
بررسی تهدید به احتراق خانه وحی در منابع عامه
یکی
از راویان این هتک حرمت بزرگ، ابن قتیبه، دینوری می گوید: «خلیفه اول
درباره گروهی که از بیعت با او خودداری کرده و پیرامون علی گرد آمده بودند،
پرسید و خلیفه دوم را پیش آنان فرستاد. خلیفه دوم به خانه علی آمد و آنان
را آواز داد ولی آنان بیرون نیامدند، پس او هیزم خواست و گفت: سوگند به آن
که جان من در دست اوست، اگر بیرون نیایید، خانه را با هر که در آن است به
آتش خواهم کشید. به او گفتند: اگر فاطمه در آنجا باشد چه؟ گفت: حتی اگر او
در آنجا باشد. پس همه جز علی بیرون آمدند و بیعت کردند.»(1)
ثبت و
ضبط «تهدید خلیفه دوم مبنی بر به آتش کشیدن خانه فاطمه(ع)» تنها به کتاب
«الإمامة و السیاسه» اختصاص نداشته و تصریحات حاکی از صحت وقوع این ماجرا
را در سایر منابع معتبر مکتب خلفا نیز می توان مشاهده نمود، از این رو جای
هیچ شکّی در «تهدید خلیفه دوم مبنی بر، به آتش کشیدن خانه فاطمه(س)» وجود
ندارد و وقوع این ماجرا، از حوادث قطعی و تردیدناپذیر در تاریخ اسلام می
باشد. جالبتر آن که این تصریحات، در منابع و مآخذی مندرج شده که جای هیچ
گونه تردیدی در انتساب آنها به نویسندگانشان وجود ندارد.(2)
تهدید به سوزاندن خانه وحی یعنی انکار وحی
با
توجه به اینکه در این نقل تنها به تهدید به آتش زدن خانه وحی اشاره شده
است و تصریح به زبانه کشیدن آتش از خانه فاطمه زهرا(س) نشده است، از این رو
برخی همین نکته را بهانه قرار داده اند و سعی در تبرئه عامل این جنایت می
کنند؛ در این مورد باید به این نکته توجه تام داشت که اگر همان حداقلی که
مورخین متعصب نقل کرده اند را ملاک قرار دهیم، نااهل بودن کسی که خانه وحی
را تهدید به احتراق می کند، واضح می شود.
با همین مقدار کمی که
از منابع مخالف به دست ما رسیده است، هتک حرمت دختر گرامی پیامبر اسلام که
یکی از مصادیق منحصر آیه تطهیر و یکی از مصادیق اتم آیه مودت می باشد،
اثبات می شود؛ به عبارتی سادهتر تهدیدکننده حضرت زهرا (س) که می گوید اگر
چه حضرت فاطمه (س) در خانه باشد خانه را به آتش میکشم، نمیتواند بویی از
ایمان و اعتقاد به قرآن برده باشد، اما با این وجود به دنبال یافتن قرائنی
برای سوزاندن در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها کتب اهل عامه را ورق می
زنیم.
قرائن آتش زدن درب خانه فاطمه علیهاالسّلام
1-«بَلاذری(3)،
متوفّای 224» می نویسد: «اولی سراغ علی فرستاد تا از وی بیعت بگیرد، ولی
او بیعت ننمود، لذا دومی(4)، فتیله(5)بدست آمد.» (6)
2-«ابو الفداء(7)، متوفّای 732 »می نویسد: «دومی با پاره ای از آتش پیش آمد تا خانه را به آتش کشد.» (8)
همچنین در نقل «ابن عبد ربّه، متوفّای 328» می خوانیم: «او با پاره ای از آتش پیش آمد تا خانه را بر سر اهلش به آتش کشد.»(9).
نشانههایی از اسناد آتش زدن درب خانه فاطمه علیهاالسّلام
«ابن
ابی الحدید معتزلی، متوفّای 656»(10) می نویسد: «امّا واقعه آتش افروزی...
آن را تنها شیعیان نقل کرده اند؛ هر چند که گروهی از «اهل حدیث» نیز
همانند آن را روایت کرده اند.»(11)
در ادامه دیدگاه ابن ابی
الحدید معتزلی، به نوشته یکی از فقها و متکلّمین نامدار امامیّه اشاره می
کنیم: «ذوالمجدَیْن، جناب سیّد مرتضی عَلَم الهُدیقدّسسرّه، متوفّای 436»
در پاسخ به «قاضی عبد الجبّار، متوفّای 415» می نویسد: روشن نمودیم که خبر
آتش افروزی را جماعتی از راویان غیر شیعه ـ که نزد اهل سنّت متّهم نیستند ـ
نیز نقل کرده اند.»(12)
پینوشت:
1. به نقل از: الإمامة و السیاسه، ج 1، ص 12 .
2. برخی
از این منابع عبارتاند از:1-«أنساب الأشراف» (تألیف: بَلاذری، متوفّای
279)، ج 1 ، ص 586 ، رقم 1184 ، چاپ مصر.2 ـ«تاریخ الاُمم و الملوک»
(تألیف: طبری، متوفّای 310)، ج 2 ، ص 443 ، چاپ بیروت.3 ـ«العقد الفرید»
(تألیف: ابن عبد ربّه، متوفّای 328)، ج 5 ، ص 13 ـ 14 ، چاپ بیروت، 1404 ق
(= ج 3 ، ص 64 ، چاپ مصر، 1353 ق.)
3. : «ذهبی، متوفّای 748» درباره او
مینویسد: او، حافظِ احادیث بسیار، آگاه به تاریخ و فردی دانشمند بود.
(تذکرة الحفّاظ، ج 3، ص 892)
4. در وصف نحوه «آمدن عمر» میخوانیم: عمر
سوی خانه علی آمد تا خانه را با اهلش بسوزاند.ر.ک: «روضة المناظر» (تألیف:
ابن شحنه، متوفّای 882)، چاپ در حاشیه کتاب «الکامل» (تألیف: ابن اثیر،
متوفّای 630)، ج 11، ص 113، چاپ الأفندی، 1301 ق=) ج 7، ص 164).
5. فتیله به ریسمان تابیدهای گویند که برای برافروختن آتش، آن را شعلهور میسازند.
6. أنساب الأشراف، ج 1، ص 586.
7. «ذهبی،
متوفّای 748» درباره او مینویسد:.المؤیّد ]عماد الدین، ابو الفداء،
اسماعیل بن علی[ فردی کریم، فاضل و دانای به احکام بود. (سیر أعلام
النبلاء، ج 23، ص 274)
8. المختصر فی أخبار البشر، ج 1، ص 156 .
9. العقد الفرید، ج 5، ص 13
10. ـ
«ذهبی، متوفّای 748» به معتزلی بودن «ابن ابی الحدید» تصریح کرده و
مینویسد:فَإنَّ الْعِزَّ مُعْتَزِلیٌّ.عزّالدین ]عبد الحمید بن هبة الله،
مشهور به ابن ابی الحدید[ معتزلی بود.(سیر أعلام النبلاء، ج 23، ص 274)
11. شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 21 .
12. الشافی فی الإمامه، ج 4، ص 119 .
منبع:خبرگزاری دانشجو
211001