۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۰ : ۰۰
پس از شهادت امام کاظم(ع) به دلایل متعددی جایگاه امامت به خطر افتاد. امام موسی کاظم(ع) به عنوان امام هفتم شیعیان سال ها در زندان هارون عباسی گرفتار بود و ارتباطی با پیروان خود نداشت. ارتباط امام با شیعیان توسط تعدادی از شیعیان خاص آن حضرت و به صورت مستقیم صورت می گرفت و همین امر خود باعث ایجاد شبهاتی در مورد جانشین آن حضرت شد. همچنین شهادت امام موسی بن جعفر(ع) در زندان، باعث شد عده ای گمان کنند که ایشان به شهادت نرسیده و ایشان همان مهدی موعود هستند. برخی افراد سودجو از این فرصت استفاده کرده و افراد ساده دل را به دور خود گرد آوردند و فرقه هایی انحرافی را ایجاد کردند. همه این عوامل باعث ایجاد سرگشتگی در امر امامت میان شیعیان شد و در نتیجه جایگاه امامت را خطرات بزرگی تهدید می کرد. بنابراین امام رضا(ع) در وهله اول باید از این جایگاه مهم دینی و مذهبی دفاع می کرد.
حضرت علی بن موسی الرضا(ع) که از طرف خداوند به عنوان امام هشتم و جانشین امام موسی بن جعفر(ع) انتخاب شده بود، برای حفظ امامت خود از انحرافات فرقه ای به دو شهر مهم دینی و علمی آن دوران، یعنی بصره و کوفه سفر کرد. بصره و کوفه در آن دوران به دلیل وضعیت خاص جمعیتی خود کانون تولد انواع فرقه ها و گرایش های سیاسی و دینی بود. بسیاری از مکتب های کلامی و فقهی از این دو شهر شکل گرفته و پیروان خود را تربیت کرده اند. بصره و کوفه در کنار اهمیت سیاسی که در دوران عباسی داشتند، جایگاه علمی مهمی هم داشته و دانشمندان بسیاری در مساجد آن شهر به فعالیت علمی می پرداختند. به همین دلیل این دو شهر می توانست کانون مناسبی برای نشر عقاید اصیل اسلام و معرفی اسلام ناب محمدی(ص) به مردم باشد. با تربیت شاگردان در این دو شهر و فرستادن آنها به دیگر شهرهای قلمرو بزرگ اسلامی، پیام امامت را به تمام جهان اسلام ارسال می شد. امام رضا(ع) در این دو شهر حضور یافت و با تشکیل حلقه های درس و تربیت شاگردان به تبیین جایگاه امام خود پرداخت.
دوران حضور امام رضا(ع) در حلقه های درس کوفه و بصره و تربیت شاگردان، همزمان با خلافت هارون الرشید بود. هارون که می خواست خود را از اتهام قتل امام موسی بن جعفر(ع) به عنوان یکی از فرزندان رسول خدا(ص) مبرا کند، به فعالیت های امام رضا(ع) ایراد نمی گرفت و حضرت را در ارتباط با شیعیان تا حدی آزاد گذاشت. از طرفی آشوب های سیاسی در این دوران شدت گرفته و باعث شده بود فعالیت علمی و مذهبی امام رضا(ع) اولویت هارون نبود. این خلیفه عباسی بسیاری مسائل و مشکلات مهمتر داشت و نمی توانست وقت خود را صرف فعالیت علمی امام رضا(ع) کند. همین امر فرصتی برای فعالیت فرهنگی و علمی امام علی بن موسی(ع) و نشر معارف دینی در میان مردم ایجاد کرد که حضرت از این فرصت به بهترین شکل استفاده کرد.
باید توجه داشته باشیم که دوران امام رضا(ع) همزمان با دوره ترجمه بود. در این دوره ترجمه کتاب های مختلف از دانشگاه های روم، ایران و هند باعث ورود افکار نو در میان مسلمانان می شد که خود نوآوری ها و بدعت هایی در دین وارد می کرد. متکلمین فعال شده بودند و آراء جدیدی را مطرح می کردند. تشتت آرا یکی از ویژگی های این دوره است. امام رضا(ع) در این دوران آشوب فکری و فرهنگی وظیفه ای بس سنگین بر دوش داشت. نمی توانیم بگوییم فعالیت امام رضا(ع) باعث از بین رفتن همه فرقه های انحرافی و ایجاد یکپارچگی در عقاید مردم شد؛ اما در جهت دهی افکار دانشمندان و متکلمان این دوره قطعا تأثیرگذار بوده و نقش بسزایی در شکل گیری کلام شیعی داشته اند.
مأمون به عنوان یکی از خلفای زیرک و البته دانشمند عباسی مطرح است و به همین دلیل رفتار این خلیفه عباسی با امام رضا(ع) و پس از به شهادت رساندن آن حضرت با فرزند بزرگوار ایشان، امام جواد(ع) با بیشتر خلفای پیش از خود متفاوت بود. حتی خلیفگان پس از مأمون نیز نتوانستند چنین رفتاری با ائمه اطهار(ع) داشته باشند. مأمون با علم به اینکه امام رضا(ع) عالم ترین فرد در میان بنی هاشم و علویان است، خواست از علم ایشان هم برای تثبیت جایگاه خود به عنوان خلیفه مسلمانان در میان غیرمسلمانان قلمرو اسلامی، و هم برای تخریب شخصیت امام(ع) در میان اهل سنت استفاده کند.
مسئله ولایت عهدی و تعیین امام رضا(ع) به عنوان جانشین خلافت عباسی، تصمیم و نقشه ای زیرکانه برای کنترل شیعیان از یک سو، و زیرنظر گرفتن امام رضا(ع) از سوی دیگر بود. بنابراین مأمون از ولایتعهدی امام رضا(ع) از چندوجه استفاده کرد. از حضرت علی بن موسی(ع) خواست تا در مناظره با بزرگان ادیان دیگر مناظره کند.
نتیجه این مناظره هرچه بود به نفع مأمون تمام می شد. اگر امام رضا(ع) پیروز این مناظرات می بود، اسلام نزد دیگر ادیان و مذاهب به اثبات می رسید و همین امر موجب تثبیت حکومت اسلامی در میان مردمی که هنوز به اسلام نگرویده بودند، می شد. اگر امام رضا(ع) نمی توانست از میدان این نبردهای علمی پیروز و موفقخارج شود، باعث سرشکستگی شیعیان می شد و مأمون می توانست از این فرصت برای منزوی کردن شیعیان استفاده کند.
مقابله امام رضا(ع) با این توطئه مأمون، شامل یک رفتار بسیار زیرکانه و البته ساده بود. امام رضا(ع) در مناظرات از علم لدنی خود بهره برد و توانست به بهترین شکل ممکن از دین و مذهب تشیع دفاع کند. اثر این امر را از محبوبیت روزافزون حضرت در میان مردم می توان درک کرد. مأمون از امام رضا(ع) خواست تا نماز عید فطر را اقامه کند و پس از آنکه مردم به صورت حداکثری از این امر استقبال کردند، مشاهده کرد که امام رضا(ع) در میان مردم محبوبیت زیادی پیدا کرده است و در نتیجه ایشان را از اقامه نماز بازگرداند.
مأمون در مسئله ولایتعهدی دو هدف عمده را دنبال می کرد؛ با توجه به محبوبیتی که امام رضا(ع) در میان مردم به ویژه ایرانیان داشت، می خواست به واسطه امام(ع) برای خود محبوبیت ایجاد کند. هدف دیگر مأمون از وارد کردن امام رضا(ع) به عرصه سیاست، کاستن از محبوبیت و قداست ایشان بود. در حقیقت گروهی از مردم با تصور اینکه عرصه سیاست جایی برای حضور افرادی که جایگاه معنوی دارند، نیست، ورود امام به سیاست را ایرادی بر ایشان می دانستند و مأمون انتظار داشت که با این کار از محبوبیت حضرت رضا(ع) در میان مردم بکاهد. اما امام رضا(ع) معنویت را وارد دنیای سیاست کرد و به مردم نشان داد که یک سیاستمدار هم می تواند امور دینی و مذهبی را رعایت کند و سیاست را معنوی کرد. در حقیقت امام رضا(ع) شعار دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست را در آن دوران معنی کرد.
در کل می توان گفت، امام رضا(ع) به عنوان عالم آل محمد(ص) با بهره گیری از شیوه های عالمانه و دقیق، هم در میان عامه مردم، چه شیعه و سنی جایگاه امامت را ارتقا بخشید و نگاه مردم به ائمه اطهار(ع) و شیعیان تغییر داد و هم توانست دسیسه های مأمون و دستگاه خلافت را بی اثر کند.
پی نوشت:
هفته نامه آرمان دانش استان کرمان
منبع:فردا