۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۲ : ۱۲
عقیق: علی
علیه السلام پس از به خاک سپاری یار دیرینه و همراه روزگار خوشیها و تلخیهای
خود، در کنار تربت آن عزیز، با رسول خدا چنین درد دل کرد:
»السلام علیک یا رسول الله
عنی . والسلام علیک عن ابنتک و زائرتک والبائتة فی الثری ببقعتک والمختار الله لها
سرعة اللحاق بک . قل یا رسول الله عن صفیتک صبری وعفا عن سیدة نساء العالمین تجلدی
. الا ان لی فی التاسی بسنتک فی فرقتک موضع تعز فلقد وسدتک فی ملحودة قبرک وماضت
نفسک بین نحری وصدری . بلی وفی کتاب الله [لی] انعم القبول «انا لله وانا الیه
راجعون» قد استرجعت الودیعة واخذت الرهینة واخلست الزهراء فما اقبح الخضراء
والغبراء، اما حزنی فسرمد واما لیلی فمسهد . وهم لا یبرح من قلبی او یختار الله لی
دارک التی انت فیها مقیم . کمد مقیح و هم مهیج . سرعان ما فرق بیننا والی الله
اشکو وستنبئک ابنتک بتظافر امتک علی هضمها . فاحفها السؤال والستخبرها الحال . فکم
من غلیل معتلجبصدرها لم تجد الی بثه سبیلا . وستقول ویحکم الله وهو خیر الحاکمین
. سلام مودع لا قال ولا سئم . فان انصرف فلا عن ملالة وان اقم فلا عن سوء ظن بما
وعد الله الصابرین . واها واها والصبر ایمن واجمل .
ولولا غلبة المستولین لجعلت المقام واللبث لزاما معکوفا ولاعولت اعوال الثکلی علی جلیل الرزیة . فبعین الله تدفن ابنتک سرا وتهضم حقها وتمنع ارثها ولم یتباعد العهد ولم یخلف منک الذکر والی الله یا رسول الله المشتکی وفیک یا رسول الله احسن العزاء .صلی الله علیک و علیها السلام والرضوان؛
ای پیغمبر خدا! از من و از دخترت که به دیدن تو آمده و در کنار تو زیر خاک خفته است، بر تو درود باد! همان که خداوند سرعت ملحق شدنش به تو را اختیار کرد . ای رسول خدا! پس از دختر برگزیده ات شکیبایی من به پایان رسیده و خویشتن داری من به خاطر سیده زنان جهان از دست رفته است . اما برای من پیروی از سنت تو [که همان صبر باشد] در جدایی تو موجب تسلیت است . [ای پیامبر خدا!] تو را به دست خود در دل خاک سپردم! و تو بر روی سینه من جان دادی! آری، قرآن خبر داده است که همه از خدائیم و به سوی او باز میگردیم . اکنون امانت به صاحبش رسید، و آنچه در گرو بود گرفته شد و زهرا از دست رفت .[پس از او] آسمان و زمین زشت می نماید و هیچگاه اندوه دلم نمی گشاید و شبم بی خواب است و غم از دلم نمیرود، تا خدا مرا در جوار تو ساکن گرداند .
[مرگ زهرا] ضربتی بود که دل
را خسته و غصه را پیوسته گردانید، چه زود جمع ما به پریشانی کشیده شد . شکایت [خود
را] به خدا میبرم و دخترت خواهد گفت که امتت پس از تو با وی چه ستمها کردند .
آنچه خواهی از او بپرس و احوال را از او جویا شو . تا سر دل بر تو گشاید و خونی که
خورده است بیرون آید . او به زودی خواهد گفت و خدا که بهترین داور است [میان او و
ستمکاران داوری] نماید .
[سلامی که به تو میدهم] سلام
وداع کننده است نه از روی ملالت و کسالت . اگر میورم ملول [و خسته جان] نیستم و
اگر میمانم به وعده خدا بد گمان نیستم، به خاطر وعده ای که خداوند به شکیبایان
داده است . در انتظار پاداش میمانم که شکیبایی نیکوتر است .
اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود برای همیشه در
کنار قبرت می ماندم و در این مصیبت بزرگ چون فرزند مرده جوی اشک از دیدگانم
میراندم .
خدا گواه است که دخترت پنهانی به خاک میرود و
در حالی که هنوز روزی چند از مرگ تو نگذشته، و نام تو از زبانها نرفته، حق او
برده میشود و از میراث او منع میشود .
ای رسول خدا! شکایت را به سوی خدا میبرم و دل
را به یاد تو خوش میدارم، که درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه.«