هیئت باید بصیرت زا و معرفت افزا باشد
حجت الاسلام شهاب، کارشناس مسائل مذهبی گفت: مقام معظم رهبری فرمودند هیئت مطلوب باید دو شاخصه داشته باشد؛ معرفتافزایی و بصیرتافزایی، هیئتی که اساسش بر این اصول بنا شده باشد با گناه سنخیتی ندارد.
عقیق: حجت السلام عبدالحمید شهاب از منبریهای شناخته شده تهران است که در مورد مسائل معطوف به عزاداری سیدالشهدا(ع) مانند بازتعریف و بازشناسی موضوع هیئت و عزاداری، بحث تبری و سب و لعن، گریه سیاسی و مهمترین تهدیداتی که در حوزه هیئات مذهبی با آن مواجه هستیم؛ با وی به گفتگو نشستیم.*به نظر میرسد با توجه به شرایطی که در هیأتهای ما وجود دارد نیاز است یک بازشناسی و بازتعریف در حوزه هیأت انجام شود تا رسالتها و کارکردهای اصلی آن به خصوص در حوزه عزاداریها مورد توجه قرار گیرد. لطفا نگاه اهل بیت را نیز در این زمینه بیان فرمایید.برای اینکه یک تعریف صحیح از هیأت و نقش آن در اهداف مکتب حسینی را بیان کنیم میتوان از این سخن امام رضا(ع) بهره بگیریم که فرمودند: «مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحیَی فیه أمْرُنا، لم یَمُتْ قَلبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ القُلُوبُ» شما مجالس ما اهل بیت را احیا کنید، آنهم احیای امر ما، که وقتی سوال شد منظور از احیای امر چیست فرمودند اقوال و افعال ماست یعنی سیره و سنت ما را احیا کنید، قلبتان احیا میشود. قبل از آنی که آن روزی برسد که قلبها همه مرده است و در آلودگی است.پس هیأت باید سبب احیای قلوب شود تا معارف دین پذیرش شود. مقام معظم رهبری فرمودند بهترین دانشگاه تربیتی اهل بیت(ع) همین هیأتها و روضههاست. یعنی در همین هیأتها نقش تربیت و محکمسازی قلوب مومنین آشکار میشود. بنابراین هیأت باید به دنبال احیا امر اهل بیت باشد تا قلب را از مردگی خارج کند. پس اولین حرکت بهینهسازی جو هیأتها برای احیای قلوب است. وقتی حیات قلب حاصل شود قطعاً حیات عمل نیز حاصل خواهد شد. وقتی معارف اهل بیت شنیده شود و اهلیت عمل به آن داده شود، آرام آرام ذهن از جمود خود و قلب از قسوت خود خارج میشود و لطافت و طراوت پیدا میکند و این طراوت را به دیگران منتقل میکند. لذا عناصر موجود در هیئت میتوانند این نقش احیای قلوب را در پذیرش فرهنگ اهل بیت ایفا کنند.*روایاتی که ضرورت و اهمیت مجالس اهل بیت را برای ما تبیین می کنند بیان بفرمایید.دعبل خزاعی میگوید در ایام محرم خدمت امام رضا(ع) رسیدم: «فَرَأَیْتُهُ جَالِساً جِلْسَهَ الْحَزِینِ الْکَئِیبِ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ حَوْلِهِ» و خدمت امام رضا(ع) نشستم در حالی که شدت حزن کاری کرده بود که نفس حضرت شکسته شکسته میآمد و حالت هق هق داشت. «فَلَمَّا رَآنِی مُقْبِلًا قَالَ مَرْحَباً بِکَ یَا دِعْبِلُ مَرْحَباً بِنَاصِرِنَا بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ ثُمَّ إِنَّهُ وَسَّعَ لِی فِی مَجْلِسِهِ وَ أَجْلَسَنِی إِلَى جَانِبِهِ» مجلس را طوری ترتیب دادند که مرا کنار خود نشاندند. اولا این نشان میدهد سیره امامان ما این بوده است که مجالس حسینی مجالس حزن است. یعنی فرهنگ محرم، فرهنگ حزن و بکاء است. این حزن و بکاء تولید معرفت میکند و به تعبیری این پیام را دارد که مجالس حسینی، مجالسی است برای این که مردم بفهمند ما در مقام دوستی اهل بیت احساس رأفت قلوب داریم و هرگز در مصیبتشان شاد نیستیم. پس این خود یک ضرورت است و تشکیل مجلس حسینی معرفت زا است.امام به دعبل میفرماید: «مَرْحَباً بِنَاصِرِنَا» یعنی همین که در مجلس ما شرکت کنی، به هر شکلی، با سینهزدن، با حنجره یا با صدا، ما را یاری و نصرت میکنی. در زیارت جامعه میخوانیم «و نصرتی معده لکم» که آماده بودن شیعه برای نصرت اهل بیت بیان شده است. یاری عملی در جبهه فرهنگی، مبارزه با استکبار، ظلمستیزی برگرفته از فرهنگ امام حسین(ع) است.لذا یکی از اهداف تشکیل مجالس حسینی همین نصرتطلبی است که اعلام میکنیم ما «ناصراً بالحسین» هستیم. حال گاهی بصورت معرفتی و گاهی با ریختن اشک این یاری صورت میگیرد. حال بعضی از اندیشههای سکولار این امر را کهنه میخوانند که اینطور نیست و هر لحظه آن طراوت است. به تعبیری این نصرت یک نصرت معنوی است. بنابراین تشکیل این جلسات تأثیر معنوی و معرفتی با شئون و شقوق مختلف خود را خواهد گذاشت.*هیئتها باید چه نتیجه و اثری داشته باشند؟مقام معظم رهبری فرمودند هیأت مطلوب باید دو شاخصه داشته باشد یکی معرفتافزایی و دیگری بصیرتافزایی.بنابراین هیأت مطلوبی که شالوده و اساسش بر این اصول بنا شده باشد با گناه سنخیتی ندارد. یعنی هیأت مطلوب اهل بیت با زشتی و گناه جمع نخواهد شد. اگر هیأت آن دو ویژگی را داشته باشد گناه هم کمرنگ و حذف خواهد شد. ما معتقدیم که هیأتهای ما قدرت تطهیر دارند چون ما داریم بندگی خدا را میکنیم، عبد وقتی در مسیر عبودیت قدم گذاشت اول تجلی این بندگی از ناحیه رب به حکم فیض رحمانی طهارت است. طهارت هم با نجاست قابلیت جمع ندارد.شخص «حر» اهل خطا و یزیدی مسلک بود ولی وقتی در بستر بصیرت و تحت شعاع هدایت اهل بیت قرار گرفت یک بصیرت اخلاقی از خودش نشان داد. عیب را شناخت و خودش را اصلاح کرد و جانش را در راه خدا داد. پس اگر روی این دو عنصر کار کنیم به هیأت مطلوب خواهیم رسید.*ادبیاتی در منظومه فکری حضرت امام و حضرت آقا وجود دارد مبنی بر اینکه ملت ما ملت گریه سیاسی است. یا اینکه امام فرمودند تا پای این مکتب سینهزن وجود نداشته باشد، این مکتب حفظ نخواهد شد. مقام معظم رهبری فرمودند هیأت سکولار نداریم. با توجه به این کلیدواژهها و ادبیاتی که در سخنان امام و مقام معظم رهبری دیده میشود، بفرمایید که مراد از این دیدگاه چیست؟ گریه سیاسی چه معنایی دارد؟امام در اوایل انقلاب فرمودند سیدالشهدا تکلیف ما را مشخص کرده است. کار سیدالشهدا سیاسی بود. بالاترین سیاستمداران عالم خلقت، ائمه(ع) هستند. «هم ساسه العباد» این جواب کسانی است که میگویند معارف و اندیشه اسلام و اهل بیت از سیاست دور است. نه اینگونه نیست. با شاخصه امامت این قضیه قابل حل است. کار امام حسین(ع) سیاسی بود. کار امام در مقام امامت بود. حال ما عنصری اثرگذار در داخل هیأت هستیم، به عنوان خطیب، ذاکر یا جلسهگردان. اگر ما اهداف امام حسین(ع) را به طرز صحیح تبیین کنیم به تعبیر امام کار سیاسی کردهایم. جلسه را از سکولار بودن خارج کردهایم. گریه ما به یک گریه سیاسی تبدیل میشود چون اندیشه یک اندیشه سیاسی است. همچنین نمیگذاریم دشمن از این مسیر به اهدافش برسد یعنی ضعف تدبیر را در امام و ماموم ببیند.در اوایل انقلاب هم شعارهایی که در هیأتها داده میشد شعارهای ظلمستیزی بود. اینکه نهضت یک نهضت حسینی و رهبر خمینی است. پای این نهضت هم گریه میکردند چون در این راه شهید داده بودند. پس نمیشود گفت این گریه سیاسی نیست. کار سیاسی در مجالس اهل بیت به معنای آلودگی سیاسی نیست بلکه تدبیر و اندیشه بصیرتمند امام معصوم است که به مردم القا میشود. اگر این اندیشه پیاده شود هیأت از حالت سکولار بیرون خواهد آمد و گریه هم گریه سیاسی توام با شعور خواهد بود. دشمن هم از این مساله میترسد و دنبال راهی برای تخریب آن میگردد. پس دو عامل معرفتافزایی و بصیرتزایی دو داروی اثربخش برای هیأتها هستند.*در کشورهای عراق و پاکستان کمتر این اندیشه دیده میشود اما در کشوری مانند لبنان بیشتر این موضوع را مشاهده میکنیم. دلیل آن چیست؟لبنانیها به اندیشه انقلابی ما متصل بودند. انقلاب ما برگرفته از انقلاب حسینبنعلی است. در تمام انقلابهای دنیا یک منفعت دنیایی تامینکننده بوده است. در نتیجه گاهی به عرش و گاهی به فرش رسیدهاند. اما اندیشه انقلابی امام حسین(ع) این بوده است که وقتی از مدینه خارج شدند میفرمایند: «إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا» به خاطر جاه و مقام و پست و پول و دنیا قبر جدم را ترک نمیکنم بلکه برای مبارزه با ظلم میروم.کشورهایی مانند لبنان توانستند در کنار اندیشه انقلاب اسلامی که برگرفته از انقلاب حسینی بود قرار گیرند. در تمام فرمایشات رهبری و امام، چه در دوران جنگ و بعد از آن که تهاجم فرهنگی علیه فرهنگ شیعی بالاتر رفت، دیده میشود که هر گونه حزن و اندوه در مجالس امام حسین(ع) نباید صرفا جنبه احساسی داشته باشد. گرچه احساس بخشی از دین و مذهب ماست اما در کنار این احساس، آن تعقل و اندیشه و باوری باید وجود داشته باشد که بتواند کمر ظلم را بشکند.از برکات انقلاب اسلامی این بود که توانست این فرهنگ را به کشورهای منطقه بفرستد. حال هنر کشورهایی مانند لبنان این بود که راحت این مساله را پذیرفتند و فهمیدند که این الگوها برایشان نجاتبخش است. یمنیها هم اکنون با همین اندیشه و القا همین تئوری به مبارزه ادامه میدهند. خروجی مجالس ما نباید محدود به چند حسینیه داخلی باشد، بلکه باید این اندیشه را صادر کنیم. ما ارسالاتی داشتهایم ولی باید به بهترین نحو ادامه پیدا کند.*به نظر شما هیأتها و جلسات عزاداری باید چه نیازی را از انقلاب اسلامی برآورده کنند؟ به نظر میرسد با توجه به نیازهای انقلاب در منطقه و داخل کشور، هیأتهای مذهبی میتوانند نقش موثرتری ایفا کنند؟دقیقا آن یاری و نصرتی که اهل بیت در فرهنگ عاشورا به ما یاد دادهاند. آن روز هم فرمودند که با عفت خود و دین خود و اقتدار در دینمداری و ادراک حقیقت دین و تنها نگذاشتن امام زمان و مسئولیت پذیری ما را نصرت کنید که همان نصرت معنوی ماست. تا اگر در این راه جانی از دست داده شد مردم از گمراهی نجات پیدا کنند. در زیارت اربعین آمده است: «بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه» در واقعه کربلا جمعیتی برای جهل زدایی به سوی یک حقیقت حرکت میکند. آنوقت کسی که بنیانگذار یک انقلاب برای یک تحول است تنها نمیماند. دیگر اسیر اندیشههای پوچ و پوشالی و صرفا کنار صندوق خانههای فتوا نشستن نیست. ته صندوقخانه فتوا دادن که هنر نیست. باید این قدرت وجود داشته باشد که جوانی بسازد که از قبه دختر امیرالمؤمنین در بلاد شام دفاع کند. شاید حاکمیت سیاسی آن کشور تأیید نشده باشد ولی چه چیزی این جوان را تحریک میکند که از این کشور به دیگر کشورها برود. اگر آن روز دختر امیرالمؤمنین تنها ماند، امروز دفاع از آن قبه نور برگرفته از همان اندیشه است. انقلاب ما بصیرت و معرفت تولید کرد. نباید از این مواضع دور شویم. دور شدن ما باعث تنها ماندن امام، عدم مسئولیتپذیری نسبت به ولی عصر و عدم تابعیت از حکم خواهد شد.همچنین باید به این نکته اشاره کنم که در هیأتها شور و شعور باید توام باشند. هیچ پرندهای با یک بال قدرت پرواز ندارد. قطعا جوانی که به هیأت میآید برای اوجگیری در شعائر حسینی نیاز به شور و شعور حسینی به طور همزمان دارد. شور بدون شعور و یا شعور بدون شور مانع پرواز به سوی کمالات میشود. اگر انقلاب اسلامی مجهز به شور و شعور نبود نتیجهای نمیگرفت. در زمان انقلاب مردم شعار میدادند: «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه». در این شعارها هم شور دیده میشود هم شعور هم حماسه.*رهبر انقلاب تاکید زیادی بر اختلافافکنی در جهان اسلام داشتند و مردم را از دامن زدن به اختلافات و تعصبهای مذهبی برحذر داشتند و تاکید زیادی به اصل وحدت در جهان اسلام میکنند. از طرف دیگر فرعی در مذهب تشیع به نام تبری داریم. جمع بین دو موضوع تبری و وحدت با توجه به اشارات مقام معظم رهبری به چه گونه است؟من به عنوان مقدمه عرض کنم امام حسن عسگری به علیبن اسحاق قمی فرمودند: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه حديثنا» وقتی از امام سوال شد راویان حدیث چه کسانی هستند؟ امام فرمودند: الفقها الاُمه. ملاک و شاخص ما عمل و سیره رهبر انقلاب است. این را من صرفا از حیث ارادت سیاسی عرض نمیکنم بلکه واقعیت امر این است که عمل و سیره ایشان سیره ائمه است چون خودش شاگرد مکتب ائمه است و در سر سفره مکتب ائمه تحصیل کرده است. حُسن ایشان این است که در کنار اجتهاد از قدرت تدبیر، تطبیق و تعدیل که از شئون ذات حاکم اسلامی است برخوردارند. در نتیجه عقلاً و شرعاً باید ملاک و شاخص را عمل و سیره ایشان قرار دهیم. ایشان با کسی تعارف ندارند. بحث برائت فقط با محوریت حضرت زهرا(س) مطرح میشود. شخص ایشان با یک ظرافت، احیاگر شعائر فاطمیاند. از قول امام کاظم(ع) میفرمایند: «انها صدیقهٌ شهیده» لذا در این گونه جلسات نوع رفتار ایشان باعث اختلاف افکنی نشده است. این بیان برای رجوع عقلا است که گفته اند العاقل یکفی بالاشاره. حتی دشمنان قسم خورده این مذهب، آل سعود، وهابیت و ... نتوانستند شبههای در این موضوع وارد کنند. بلکه سیره و رفتار و منش ایشان پیام بزرگی را رسانده است که «انی اُبرءُ من اعداء آل محمد» من از تمام دشمنان آل محمد(ص) بیزارم. پس در عزای مادرم که شهید راه برائت از دشمنان اهل بیت و دفاع از حریم امامت بود ایستادهام.پس صرف اجتهاد ملاک نیست. اجتهاد توأم با بصیرت و ظرافت نیاز است که به لطف و دعای امام زمان برای آن فرد حاصل میشود. تاریخ شیعه از این عناصر کم ندیده است و در عصر ما رهبر ما ضمن اینکه یک شخصیت سیاسی کاریزما است، در بعد اجتهاد نیز این بعد کاریزماتیک در رفتار ایشان کاملا دیده میشود. بنده سیره ایشان را در دهه گذشته نگاه میکردم و دیدم در بحث شعائر حسینی و فاطمی یک الگوی کامل در مساله برائت هستند. هیأتها باید از این مساله الگو بگیرند. برائت به معنی اختلافافکنی نیست بلکه برائت به معنای بیزاری جستن از دشمنان اصلی اسلام است. همان هایی که جز تفرقهافکنی هیچ آرمانی ندارند مانند صهیونیسم، آمریکا، اسرائیل، انگلیس، داعش و آل سعود که اینها نطفههای دست آنها هستند.هر کسی در هر جایگاهی ولو جایگاه مرجعیت و به اصطلاح، فقه شیعی، به نام برائت بخواهد اختلافافکنی کند یقین بدانید در جهت اهداف دشمنان شیعه یعنی آل سعود است. ما را نیز به سوی این اندیشه حرکت میدهد. توجه داشته باشیم که فرهنگ برائت یک حرکت ظلمستیز و رساندن پیام مردم مظلوم است. حضرت فاطمه(س) بری از دشمنان علی بود ولی وقتی امیرالمؤمنین را در خانه مهاجرین و انصار برد و به آنها تذکر داد که قرآن ناطق در خانه نشسته است. فرمود حقیقت جاهلی که میبینید مجازاً در مسند قرار گرفته است و حرفش را در قالب خطبه زیبای فدک بیان کرد. فرمود امامت ماست که نظم عمومی ایجاد میکند و تحت ولایت ما افتراق ایجاد نمیشود. پس امام ظرایفی را میبیند که دیگران آن را نمیبینند. احترام مراجع باید حفظ شود و جسارت و بیاحترامی نباید صورت پذیرد ولی اگر مرجعی آن تدبیر و شجاعت و اقتدار را نداشت، عملش خطاست و اختلافافکنی میکند. متأسفانه عدهای جریان تندرو و منحرف آب به آسیاب دشمن میریزند.*برخی جریانهای انحرافی تبری و برائت را مترادف با لعن و فحاشی و برانگیختن احساسات و عواطف مذاهب مختلف اسلام میدانند. چگونه باید در مورد این موضوع عمل کرد و تبری اصیل چگونه است؟مومن از لغو به دور است. «وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ». حال سیره اهل بیت چگونه بوده است؟ «انّ أمرنا صعب و مستصعب» اهل بیت بعضی وقتها گفتهاند حرف ما را نزنید و سکوت کنید. «ان التقیة دینی و دین آبائی» این بیان علی بن موسی الرضاست. اگر میخواهید دشمن دشمنان اهل بیت باشید دلتان از آنها متنفر باشد. به طور مثال در یک حسینیه که در مرزهای کشور تشکیل شده است و شیعیان در آن در اقلیتاند، این هنر نیست که من بگویم امام معصوم فرمودند هیچ عمل صالحی مقبول نیست مگر به ولایت ما و ولایت ما مقبول نخواهد شد مگر به برائت دشمنان آل محمد. یعنی اهل بیت ما ضرورتهای زمانی و مکانی را به هنگام حکم کردن در نظر نگرفتند؟ خودشان که تبیین و تفسیر مبانی را از حیث مکتب به مقتضیات زمان و مکان تشریح کردند. حتی در بهرهمندی از فیوضات امام یک اندیشه طبقهبندی شده مشاهده میکنیم. مخاطب طبقهبندی شده است چون ظرفیت سلمان با ظرفیت مقداد در یقین به ولایت همسان نیست.در روایتی از حضرت علی(ع) خطاب به اباذر داریم که فرمودند: «والله لو علم ابوذر ما فی قلب سلمان لقتله» اگر ابوذر میدانست در قلب سلمان چه میگذرد او را میکشت. سلمان درجه ده از ایمان است و مقداد درجه نه. بین آنها یک پله فاصله است اما یک پله در حد فاصله نوری. لذا اهل بیت مبانی را همه جا تبیین نکردند و ضرورتهای مکانی و زمانی را در نظر گرفتند. ظرفیتهای مخاطبین را ادراک کردند. ولی متأسفانه امروز جبههگیری اندیشه اجتهادی یک مرجع خودخوانده کنار اندیشه اجتهادی رهبر انقلاب به گونهای است که گویی او همه چیز را میفهمد و ایشان نمیفهمد و این یعنی ظهور اختلاف که متأسفانه از روی جهل طرف مقابل است. یعنی صاحب علم یعنی رهبر انقلاب با وقار و سکینه و تأثیرگذار و اندیشهساز حرکتش را انجام میدهد ولی متأسفانه آن مرجع خودخوانده و ساحل موجخیز و تلاطمدار در حال ضربه زدن است.*به نظر شما اساسیترین و مهمترین اتفاقاتی که در هیأتها رخ میدهد و یک تهدید برای جلسات ما محسوب میشوند چه هستند؟همانطور که گفتیم بزرگترین تهدید این است که هیأت به سمت شور بدون شعور برود. اگر کار به اینجا کشیده شود دیگر نمیتوان از هیأت نتیجهای گرفت و تنها اسیر مجموعهای از رفتارهای ظاهری میشود. آن سینهزنی و شور در هیأت جایز است اما اگر بیرون هیأت نگاه به نامحرم ادامه داشته باشد و اهلیت این را نداشت که در محل کار از حرام دوری کند، در نتیجه هیأت هیچ اثر وضعی نخواهد داشت و تهدید بزرگی هم ایجاد کرده است. دشمن هم به دنبال این است که ما را اسیر شور کند و از شعور دور سازد. ما باید این توازن را فراهم کنیم، یعنی در کنار شور حسینی شعور و اندیشه و بصیرت هم بالا رود.*ملاک و معیار اینکه یک عمل را جزو شعائر حسینی بدانیم چه چیزی است؟ چطور میتوانیم بین یک شعیره و انحراف تمایز قائل شویم؟به این نکته دقت داشته باشید که شعائر مصداق دو اصل تولی و تبری هستند که اینها در فروع مکتب هستند. فروع نیز مساله دارد مانند نماز. یعنی وقتی از نماز صحبت میکنیم مسائل آن شامل مقدمات، مستحبات، مکروهات و مبطلات نماز میشود. تولی و تبری که اساسیترین رکن شعائر هستند، مقدمات، واجبات، مستحبات و مکروهاتی دارند. این احکام از طرف فقها صادر شده است و بنده فقط خطیب هستم. وقتی یک فقیه شجاع، مدبر و در مقام ولایت مطلقه فقیه، فتوا به عدم جواز عمل ولو در شریعه حسینی میدهد، وظیفه مقلد تقلید است. در مقام تقلید اولین وظیفه تبعیت از حکم است. اگر کسی در عصر غیبت تبعیت از حکم فقیه جامعالشرایط نداشته باشد در عصر ظهور نیز در مقابل حضرت صاحب الزمان خواهد ایستاد.*شاید نشود با بعضی از بچههای هیأت از موضع ولایت فقیه بحث کرد و نیاز باشد با یک ادبیات استدلالی دیگر گفتگو کرد. نظر شما چیست؟نخیر مگر اصل ولایت تغییر کرده است؟ متأسفانه چون گاهی اوقات ولایت فقیه بوی سیاسی به خود میگیرد و نقش حاکمیت اسلامی به خود میگیرد، این را درست تبیین نمیکنیم. ما احکامی داریم که بدیهی شارع هستند مانند نماز، حج، زکات که فقیه آن را تبیین میکند. یک سری احکام داریم که ضروریات شارع هستند. در ضروریات شارع، فقیه وظیفه دارد که بر اساس مقتضیات زمان و مکان، حفظ صدر تا ذیل جامعه اسلامی، شاناً بما هو شان، تعدیل را صورت دهد. وقتی آقا حکم عدم جواز به قمهزنی میدهند، و میگویند این عمل بر اساس مبانی محکم ولایت که برگرفته از ولایت الله است به حقیقت مکتب ضرر میزند، باید از آن اجتناب شود.به طور مثال وقتی شما سرما میخورید و به دکتر عمومی مراجعه میکنید نمیتوانید به او بگویید این آنتیبیوتیک را بده یا آن یکی را نده. در بحث ولایت هم همین موضوع مطرح است. ولی فقیه حاکم است و شئون شریعت را در اختیار دارد و به مقدمات، بدیهیات و ضروریات شارع آگاه است و یقینا بر اساس آن چیزی که به صلاح جامعه مسلمین باشد حکم میکند و اگر العیاذ بالله ذرهای منفعت شخصی برای خودش وجود داشته باشد خود خدا از ریشه قطعش خواهد کرد. بنابراین من معتقدم با تبیین اندیشه ولایت فقیه میشود عنصریت استدلالی رفتار ولایت فقیه را در تبیین و تشریح این موضوع در جامعه دید و آن را تثبیت کرد.*ضمن تعریف مواسات بفرمایید که با توجه به اینکه برخی از عزاداریهای جدید را حمل بر مواسات میکنند و به نظر میرسد تعریف غلطی از مواسات ایجاد شده باشد چه توضیحی در این مورد وجود دارد؟اولا نوع عزاداریها مقتضیات قوم و قبایل خاص را دارد. فرهنگ عزاداری برای هر قوم و قبیلهای متفاوت است و دلیلی ندارد اجرای نوع عزاداری خاص را به عنوان زیربنای عزاداری شیعه معرفی کنیم. یعنی نباید سرشکافتن، جرح و لطم، راه رفتن بر روی خار و... را اصل بدانیم.بعضیها میگویند اهل بیت پیامبر این کارها را کردهاند و این گونه عزاداری کردهاند. ما هم این روایات را دیدهایم اما به این مسئله باید توجه کرد که امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند: «لا يقاس بآل محمّد من هذه الاُمّة أحد» احدی از امت را با ما اهل بیت مقایسه نکنید که ضرر خواهید کرد. یا در جای دیگر میفرمایند: میدانم مرد یاری ما نیستید، «لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک وَ لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سُدادٍ» آیا نیاز است سرشکافتن در جامعه اسلامی صورت پذیرد؟ این اعمال حاشیه است و متن چیز دیگری است. نصرت امام زمان(ع) به عنوان صاحب عزا عفت شیعه است. ورع یا درد دین داشتن است. سداد یا پایمردی در اعتقادات است که عماری بسازد که در سن ۹۲ سالگی در حالی که جهاد از او ساقط است سینهاش را در جلوی نیزه قرار میدهد تا علی تنها نماند. ما این جور افراد را می خواهیم. در کربلا مثل حنظلهها و مثل نافع ابن هلالها را میخواهیم، جوان تیراندازی که وقتی مقابل امام خود میایستد دل امام خود را شاد میکند و میفرماید: «لا کرهنا لقاء ربنا و إنا علی نیاتنا و بصائرنا، نوالی من والاک و نعادی من عاداک»*به صورت دقیق بفرمایید اینکه عزاداریهای نوپدید را به اهل بیت نسبت میدهند در مورد چه موضوعاتی است؟مثلا میگویند با سنگ به صورت میزنیم چون اهل بیت این کار را انجام میدادند. البته این موضوع ریشه روایی ندارد و جعل روایت است. اگر هم حضرت زینب(س) مثلا سر به چوبه محمل زده است، این کار مختص دختر علی بوده است. هر عملی برای هر ظرفیتی نیست. از چه شخصی انتظار این کار کشیده میشده است؟ چرا به این مساله توجه نمیکنند که امام سجاد(ع) فرمودند: عمهام در حالی وارد دروازه کوفه شد که صورتش را با آستین عربی پوشانده بود. در اوج مضطر بودن عدول از موازین نکرد. این معنی دین است. با حفظ حجاب امام را نصرت میداد. هر عملی ظرفیتی میخواهد. اگر اهل بیت کاری کردند هیچ وقت از موازین عدول نکردند. این باید شالوده کار ما قرار گیرد.*چه ملاکهایی در آسیبشناسی عاشورا باید مورد توجه قرار گیرد؟ متأسفانه دیده میشود بعضی به عنوان آسیبشناسی اصل قضیه را از یاد میبرند.عاشورا آسیب ندارد بلکه من ذاکر یا خطیب آن را ایجاد میکنم. انحرافات را ما ایجاد میکنیم. وقتی شئونات اهل بیت را در سخنان، اشعار و خطبات رعایت نکنم به آسیب زدن دامن میزنم. پیغمبر فرمودند هرگاه نام حسین برده میشود قلب آگاه و آماده اشک از چشمش جاری میشود. اما متأسفانه مسائلی وارد عزاداری میشود و اصل قضیه فراموش میشود.*چطور میشود این مسائل را نقد کرد که ضربهای به شعائر وارد نشود؟باید ادبیات صحیح ارائه دهیم. بعنوان نمونه عرض میکنم امام سجاد(ع) فرمودند: تمام شهدا به مقام عمویم عباس غبطه میخورند و آرزو میکنند مقام او را داشته باشند در حالی که مشاهده میکنیم شعار انتخابی برای یک تجمع مذهبی که اثرگذار است این است که میگویند: «کلنا عباسک» همه ما عباس تو هستیم یا زینب. مشخص است این هیأت دچار انحراف معنوی شده است.برای یاری اهل بیت و مبارزه با انحرافات نیاز است چند تذکر عرض کنم. اول اینکه تذکرات ما باید جنبه ارشادی داشته باشد و با قول لین باشد که وظیفه اهل علم و خطبا است. تذکرات ایجابی باشد نه سلبی. محکم در مقابل بدعتها بایستیم. رسول اکرم فرمودند: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَعَلَى الْعَالِمِ أَنْ يُظْهِرَ عَلِمَهُ» وقتی دیدی در جامعه بدعت بالا میگیرد وظیفه شرعی عنصر اثرگذار جامعه این است که با علمش بدعتها را از بین ببرد. امام صادق(ع) میفرمایند: با افرادی که بدعت میگذارند همنشینی نکن چون انحراف ایجاد میشود. باید هدف اصلی اهل بیت که مبارزه با جهل بود در جامعه معرفی شود و آن موقع دیده میشود مردم از ضلالت و گمراهی نجات پیدا میکنند. منبع:مهر211008