۰۱ آذر ۱۴۰۳ ۲۰ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۴ : ۱۸
*روایت آخرین دیدار
آخرین دیدارمان 20 روز پیش ساعت 5 بعد از ظهر بود. از فرودگاه امام خمینی(ره) به سمت سوریه پرواز داشت. خودم به فرودگاه بردمش و در مسیر خیلی صحبت کردیم. میگفت این آخرین سفر من است و مطمئنم که دیگر بر نمیگردم، گفتم از کجا میدانی؟ گفت: دور و بریهایم خیلی برایم خواب دیدهاند. چند شب پیش هم خواب دیدم اول اسیر شدم و سپس به شهادت رسیدم، از این رو مطمئنم این سفر، سفر آخر است.
*علاقه خاصی به شهید حسین فهمیده داشت
دو سالی بود که خیلی با این شهید عزیز ایاغ شده بودم، همسایه بودیم و رفیق، علاقه خاصی به شهید حسین فهمیده داشت و منبری هئیت شهید فهمیده بود. در کانون شهید فهمیده بسیار رفت و آمد داشت. هر بار مراسمی بود حتما خودش را به این هئیت میرساند. منزلش را به صفادشت انتقال داده بود و نزدیک 15 کیلومتر از محل مراسم فاصله داشت یک شب خودم او را به خانهاش بردم خیلی تاریک بود گفتم شیخ چطور این وقت شب این راه را میروی؟ آنقدر تاریک است که آدم خوف میکند. شهید تمام زاده گفت: یک شب حدود یک ساعت اینجا ایستادم تا ماشین گیرم بیاید.
*افغانستانی ها مظلوم ترین رزمندگان در سوریه هستند
علاقه شدید داشت که به سوریه برود در آن مدتی که ایران بود هوای رزمندگان افغانی که اعزام میشدند را داشت. برای آنها کارهای موثری انجام داد. میگفت این عزیزان شیعه هستند و برای دفاع از تشیع، اسلام و حرم حضرت زینب(س) به سوریه میروند و در ایران خیلی مظلوم واقع شدهاند، آنها اگر به افغانستان بروند به خاطر اینکه در محور مقاومت میجنگند از نظر دولت افغانستان تروریست هستند و سریعا اعدام میشوند، در ایران هم به دلایل اینکه بحثهای حقوقیشان تکمیل نیست به لحاظ قانونی دچار مشکلاتی هستند و خیلی مظلوم واقع شدهاند. به عبارتی کشور سوریه وطن سوم آنها محسوب میشود.
*وقتی فهمیدند شیخ افغانستانی نیست عذرش را خواستند
به نظرم یکی دیگر از ویژگیهای شهید تمام زاده کارهای فرهنگی و برجستگیهای علمی اوست که باید تلاش شود تا کارهای علمی، پژوهشی این شهید بزرگوار در بحث فرقههای گوناگون دیده شود.
او توسط شهید ابوحامد که در لشگر فاطمیون فرمانده بود به سوریه رفت. البته وقتی فهمیدند ایرانی است عذرش را خواستند و به کشور بازگشت تا اینکه ابوحامد کارهای اداری شهید تمام زاده را انجام داد و به طور رسمی به این لشگر پیوست.