۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۱ : ۱۶
سؤال: آيا موسيقي هاي عرفاني يا اشعار عارفانه مي تواند ما را به خدا نزديك تر كند؟.
پاسخ:
* بينش انسان به بد و خوب يکسان است
انسان داراي بينش و گرايش است. از نظر بينش و علم، بسياري افراد امکان ترقي دارند؛ يعني اين استعداد در ما وجود دارد که خوب و بد را بفهميم. اين استعداد با درس و بحث شکوفاتر مي شود. همه ما در مسئله فهم خوب و بد، در يک مرز مشترک قرار داريم؛ يعني هم بدها را به خوبي تشخيص مي دهيم و هم خوب ها را.
* گرایش انسان به بد و خوب یکسان نیست
اما در حوزه گرايش، ما انسان ها در برابر بد و خوب گرايش يکساني نداريم، ما به کارهاي خوب گرايش کامل داريم و به کارهاي بد هيچ گرايشي نداريم؛ پس بينش ما به بد و خوب يکسان است؛ اما گرايش ما به آن ها اينگونه نيست؛ براي مثال؛ ما غذاي خوب و بد يا سودمند و زيان بار را به صورت يکسان تشخيص مي دهيم و تشخيص ما درباره هر دو يکسان است؛ اما گرايش دستگاه گوارش ما به هر دو يکسان نيست؛ دستگاه گوارش غذاي خوب را به راحتي هضم مي کند؛ اما غذاي مسموم را تحمل نکرده، با تهوع پس مي زند. اين رفتار در روح انسان هم وجود دارد.
روح، اخلاق خوب و بد، عدل و ظلم، امانت و خيانت، و صدق و کذب را به صورت يکسان تشخيص مي دهد؛ اما به همه اين ها گرايش يکسان ندارد؛ يعني به عدل، امانت و صدق گرايش دارد؛ به همين دليل، وقتي کودکي براي نخستين بار دروغ مي گويد، بدنش مي لرزد؛ ولي هنگام راست گويي با شجاعت حرف مي زند.
براي تنظيم دستگاه بينش و دانش (عقل نظري)، بايد راه هاي برهاني، نظير فلسفه، حکمت، کلام و عرفان را بپيماييم و براي تنظيم گرايش (عقل عملی)، بايد کارهاي عملي را پي بگيريم.
«عقل عملي» همه تصميم گيري هاي گرايشي انسان را بر عهده دارد و کارهايي نظير عزم، اراده، محبت، اخلاق، نيت و... را مديريت مي کند. اگر اين مدير به درستي تربيت شود، در برابر فتواهاي عقل نظري خضوع مي کند؛ يعني براي انجام هر کار از عقل نظري فتوا مي گيرد؛ ولي اگر اين مدير به درستي تربيت نشود، خودسري کرده، از مرکز فرهنگي خود که عقل نظري و دانش است، استفتا نمي کند و به عکس از زيرمجموعه خود که شهوت و غضب است، نظر مي خواهد و بر اساس ميل آن ها عمل مي کند. بدين ترتيب، عقل عملي ديگر مدير نيست، بلکه شيطان است. براي آن که اين مدير هدايت شود، راه هاي فراواني وجود دارد.
يکي از راه هاي هدايت، چنان که در دعاي شريف کميل آمده است: «وسلاحه البکاء»، اشک، آه و گريه است که اسلحه دروني مؤمن است.
ما بايد بکوشيم از نواختن به خواندن اشعار منتقل شويم، چون نواختن، نرمش و اشک کاذب به وجود مي آورد.
بنابراين، اگر باطن مؤمن به سلاح اشک و ناله مسلح باشد، در مقابل خواسته هاي غضب و شهوت مي ايستد و از آن ها پيروي نمي کند، در غير اين صورت، طبق ميل خشم و شهوت تصميم مي گيرد. برخي مي گويند: من هر کار بخواهم انجام مي دهم و به کسي کاري ندارم؛ يعني اين انسان از مرکز فرهنگي روح پيروي نمي کند و در پي ارضاي خواسته هاي شهوت و غضب است. اگر عقل عملي کسي با دعا، مناجات و گريه سر و کار داشته باشد، نرمش صادق مي يابد و از عقل نظر پيروي مي کند و بر خلاف رضاي خدا کاري انجام نمي دهد. خواندن و گفتن شعرها يا نثرهاي دلپذير، در نرمي عقل عملي بسيار مؤثر است.
* موسيقي عرفاني اگر اشکي هم به همراه بياورد، اشک کاذب است
همان طور که خندۀ صادق و کاذب وجود دارد، گريۀ صادق و کاذب هم وجود دارد: گاه انسان با يک طنز ادبي ظريف مي خندد که خنده اي صادق است. گاهي هم با قلقلک مي خندد که کاذب و بي ارزش است. گريه هم اين گونه است: گاه انسان براي مظلوميت امام حسين (ع) گريه مي کند. گاهي هم با مارش عزا، بي آن که متوفی را بشناسد، اشک مي ريزد که اشکي کاذب است.
موسيقي ممکن است چنين خطري داشته باشد؛ يعني اشکي کاذب به همراه بياورد و ما خيال کنيم که در عقل عملي ما نرمش ايجاد کرده است. اين مشکل موسيقي هاي به اصطلاح عرفاني است. ساير موسيقي ها هم مسلّماً مخرّب و مخدّرند و موجب نافرماني عقل عملي از عقل نظري مي شوند و انسان را در دام گناه مي افکنند.
مرحوم الهي قمشه اي مي فرمود: من شعري درباره نَيازُردن مور سرودم که برخي آن را از شعر جناب فردوسي ظريف تر مي دانند.
فردوسي گفته است:
ميازار موري که دانه کش است که جان دارد و جان شيرين خوش است
و مرحوم الهي قمشه اي مي گویند:
هرکس که دلي دارد يک مور نيآزارد کان مور هم از دلبر، دارد اثري بر دل
سپس گفتند: زماني به خراسان رفته بودم و در آن جا با انجمن ادبي خراسان ملاقاتي داشتم؛ در آن ديدار دو غزل از خود به آن ها تقديم کردم تا در اين باره که کدام غزل از جواني و کدام يک در پيري سروده شده، داوري کنند و آن ها کاملاً وارونه داوري کردند. گفتند: پس چرا شور و عشق در سروده ايام پيري شما بيشتر است. گفتم: بايد به همين صورت باشد. شاعر هرچه پيرتر شود، عاشق تر مي شود. در جواني شور و عشقي خام دارد و در پيري مي فهمد که معشوق حقيقي کيست.
انسان هرچه بالاتر مي رود، حرف هايش عاشقانه تر و شورانگيزتر مي شود. آنگاه همان طور که در قدم نخست نواختن را رها کرد، در گام بعدي خواندن را هم کنار مي نهد. البته خواندن، اگر غنا نباشد، از بهترين نعمت ها است. اگر مي خواهيد در بهشت از صوت خوش داود (ع) (قاري بهشت) بهره مند شويد، بايد از گوش خود مواظبت کنيد تا هر چيزي را نشنود. در اين صورت، در گام سوم به جايي مي رسيد که وقتي اشعار يا مطالب اخلاقي عرفاني را مطالعه مي کنيد، اشک از ديدگانتان جاري مي شود.
پی نوشت:
پايگاه اطلاع رساني بنياد بين المللي علوم وحياني
منبع:حوزه