کد خبر : ۶۵۲۸۸
تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۳۹۴ - ۰۷:۱۶
بازخوانی نامه تاریخی آیت ا... نمر به حاکم منطقه قطیف عربستان

دادخواست عزت و کرامت

ما در پی چیزی نبوده و نیستیم و نخواهیم بود که امنیت کشور، مردم و ارکان دولت را تهدید کند یا پایه های آن را بلرزاند و اساسش را سست کند. خوب است بدانید تمام مطالبات ما به تحقق امنیت و تثبیت حکومت منجر خواهد شد.
عقیق:شاید آیت ا… شیخ نمر باقر آل النمر، مشهورترین زندانی سیاسی در عربستان سعودی باشد؛ عالم شجاعی که بی باکانه در برابر بیش از ۷ دهه ظلم، ستم و تبعیض رژیم سعودی، نسبت به پیروان سایر مذاهب اسلامی و به ویژه، شیعیان، ایستاد و خواستار احقاق حقوق برادران دینی خود شد. به زعم سران رژیم سعودی، که تنها مبلغ وهابیت و اندیشه های متحجرانه و غیرانسانی آن هستند، پیروان سایر مذاهب اسلامی، شهروندان درجه دومی محسوب می شوند که باید از بسیاری از حقوق خود محروم باشند.

بدیهی است که واکنش این رژیم به اعتراض شجاعانه عالمی همچون آیت ا… نمر، نسبت دادن اتهامات واهی و در نهایت صدور حکم اعدام برای اوست. با وجود این، حتی اگر آیت ا… نمر شربت شهادت را همچون پیشوایان مظلومش بنوشد، راه او، فکر او و خواسته های برحقش، خروشی دوباره را در میان مردم تحت ستم عربستان، رقم خواهد زد. آیت ا… نمر خواستار تحقق چه چیزی است؟ او می خواهد چه چیزی را تغییر دهد؟ در فضای خفقان و سانسوری که رژیم سعودی در عربستان حاکم کرده است، البته، شنیدن صدای مردی که ساز مخالف می زند و در برابر ستم حاکم فریاد بر می آورد، چندان ساده نیست. بنابراین، واضح است که رسانه هایی چون بی بی سی و الجزیره به دلیل همسویی با سیاست های رژیم سعودی، با واگویه کردن اتهامات این رژیم علیه آیت ا… نمر، در پی تخریب شخصیت او باشند؛ اما بازخوانی خواسته ها و اعتراضات آیت ا… نمر، ابرهای تردید را کنار می زند و خورشید حقیقت را برای دوستداران آن، آشکار می کند. آن چه در پی می آید، ترجمه بخش هایی از دادخواستی(عریضه ای) است که آیت ا… نمر، در سال ۱۳۸۶هـ.ش، یعنی پنج سال قبل از بازداشت، به حاکم رژیم سعودی در منطقه قطیف نوشته است. این دادخواست، تنها منعکس کننده خواسته های آیت ا… نمر و شیعیان مظلوم و محروم عربستان نیست، بلکه آیینه تمام نمایی است که شرایط ناگوار شیعیان و پیروان سایر مذاهب اسلامی را که حاضر به پذیرش تبعیض نیستند، آشکار می کند.

عریضه عزت و کرامت

به نام خداوند بخشنده مهربان

دوست دارم پیش از آن که وارد بحث مورد نظر شوم، مطالبی را به عنوان مقدمه، تبیین کنم. نخست آن که، در این نوشتار بدون تعارف و تقیه و با صراحت، به بیان حقایق خواهم پرداخت. چراکه تنها زمانی می توان به تقیه تمسّک جُست که احتمال ضرر آشکار و آزار و اذیت توأم با ستم در میان باشد و من در چنین وضعی قرار ندارم. من مضطر نیستم! بنابراین لزومی ندارد که از «تقیه» که تشریع آن تنها برای دفع ضرر آشکار و در حالت اضطرار است، استفاده کنم. دوم این که، خوب شنیدن و سراپا گوش بودن، در بسیاری از مواقع، بهتر از سخن دانی و سخنوری است؛ این مسئله از اسباب مهم ریاست و مدیریت است، خواه مدیریت بر جامعه ای بزرگ باشد یا بر خانواده ای کوچک. یکی از معضلاتی که باعث سوءمدیریت می شود، عدم توجه حاکم به محتوای فکری محکوم است؛ اینکه به سخنان و بیانات او از فراز کرسی ریاست توجهی نکند و آن چه شنیدنی است، نشنود. سوم این که، صراحت و حق گویی، ممکن است در ابتدای کار برای شنونده چندان خوشایند نباشد، اما شیرینی و تأثیرگذاری آن، برای کسی که می کوشد راهی مناسب به سوی آینده بیابد و با خیالی آسوده زمام امور را در دست داشته باشد، خیلی زود آشکار خواهد شد.

همزیستی مسالمت آمیز، آموزه مذهبی ماست

امیدوارم بتوانم آن چه را در سینه دارم در کمال صداقت و صراحت بازگو کنم و کلماتم بر شما تأثیری مناسب داشته باشد. باید بدانید که تفکر شیعه، مبتنی بر عدم پذیرش بیداد و آزار و اذیت است. نیک می دانیم که در حال حاضر، بهتر آن است که در پی زندگی توأم با صلح و سلامت، با پیروان تمام ادیان و مذاهب باشیم؛ نظم و قانون را در جامعه حاکم کنیم و اندیشه خود را برپایه صلح و سلامت بپرورانیم. این شیوه همزیستی مسالمت آمیز در میان شیعیان، میراث گرانقدر حیدر کرّار، امیرمؤمنان(ع) است، آن جا که می فرماید:«هان! به خدا سوگند [فلانی] جامه خلافت را در پوشید و می دانست خلافت جز مرا نشاید، که آسیاسنگ تنها گِرد استوانه به گردش درآید. کوه بلند را مانم که سیلاب از ستیغ من ریزان است و مرغ از پریدن به قله ام گریزان. [با این حال چون چنین دیدم] دامن از خلافت درچیدم و پهلو از آن پیچیدم و ژرف بیندیشیدم که چه باید کرد و از این دو کدام شاید؟ با دستِ تنها بستیزم یا صبر پیش گیرم و از ستیز بپرهیزم؟ که جهانی تیره است و بلا بر همگان چیره؛ بلایی که پیران در آن فرسوده شوند و خردسالان پیر و دیندار تا دیدار پروردگار در رنج، اسیر. چون نیک سنجیدم، شکیبایی را خردمندانه تر دیدم و به صبر گراییدم، حالی که دیده از خار غم خسته بود و آوا در گلو شکسته، میراثم ربوده این و آن.» آن حضرت سخنی فرمود که ما شیعیان هنوز طنینش را در جان خویش حس می کنیم:«[رنج را تحمل می کنم] مادامی که جز من، بر سایر مسلمانان ستمی روا نشود.»بعد از این مقدمه، سخنم را با کلام خداوند متعال آغاز می کنم که در قرآن می فرماید:« یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بالْحَقِّ وَ لا تَتَّبعِ الْهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بما نَسُوا یَوْمَ الْحِساب؛ ای داوود، ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین] گردانیدیم؛ پس میان مردم به حقّ داوری کن، و زنهار از هوس پیروی مکن که تو را از راه خدا به درکند. در حقیقت کسانی که از راه خدا به در می‌روند، به [سزای] آنکه روز حساب را فراموش کرده‌اند عذابی سخت خواهند داشت.»(ص-۲۸)

ما تنها در پی عدالتیم

ما در پی چیزی نبوده و نیستیم و نخواهیم بود که امنیت کشور، مردم و ارکان دولت را تهدید کند یا پایه های آن را بلرزاند و اساسش را سست کند. خوب است بدانید تمام مطالبات ما به تحقق امنیت و تثبیت حکومت منجر خواهد شد، چراکه ما چیزی جز حق و عدالت طلب نمی کنیم. ما خواهان همان چیزی هستیم که خداوند، حق بندگانش دانسته است و پیامبران الهی برای برپا داشتنش مبعوث شده اند تا بر اساس آن، میان مردم حکم کنند. این همان حقی است که حیات بزرگوارانه و زندگی توام با کرامتی را که خداوند به نوع بشر عنایت فرموده، رقم خواهد زد. هیچ کس حق ندارد و مجاز نیست دیگران را از این حق مهم باز دارد و محروم کند. حتی خود انسان نیز نمی تواند درباره خویشتنِ خویش نیز از این حق درگذرد و به نام این که صاحب حق است، خود را از آن محروم کند؛ این حق، حقی حیاتی است که کسی را، مطلقاً در آن اجازه تصرفی نیست … حکومت عادلانه، حقی است که خداوند درباره بندگانش مقرر فرموده و پیامبر خود، داوود(ع) را به آن فرمان داده است. این همان حقی است که پروردگار متعال، به برترین بندگان و پیامبرانش، حضرت محمد مصطفی(ص) دستور اجرای آن را داد و درباره اش فرمود:« فَلِذلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدلَ بَیْنَکُم؛ بنابراین به دعوت پرداز، و همان گونه که مأموری ایستادگی کن و از هوس های آنان پیروی مکن و بگو: به هر کتابی که خدا نازل کرده است ایمان آوردم و مأمور شدم که میان شما عدالت کنم» و نیز خداوند می فرماید:« إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمیعاً بَصیراً؛ خدا به شما فرمان می‌دهد که سپرده‌ها را به صاحبان آنها ردّ کنید؛ و چون میان مردم داوری می‌کنید، به عدالت داوری کنید. در حقیقت، نیکو چیزی است که خدا شما را به آن پند می‌دهد. خدا شنوای بیناست.»(نسا-۴)

مهم ترین مسئولیت حاکمیت

از مهم ترین مسئولیت هایی که یک حاکم باید برای برپا داشتن آن قیام کند، اقامه عدل و قسط است. عدل به معنای از میان برداشتن ستم حاکم نسبت به مردم و قسط عبارت است از مبارزه و جلوگیری از ستم مردم در حق یکدیگر. با اقامه عدل و قسط، انسان همه حقوق خود را به دست خواهد آورد و صاحب حیات کریمانه ای در تمام ابعاد زندگی، اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اعتقادی، شخصی و … خواهد شد … بنابراین، باید دانست که واجب ترین کار حاکم، توجه به دو موضوع است: نخست این که عدالتِ حکومتی را برپا دارد و خود بر کسی ستم نکند و دوم این که، با عدالت میان مردم حکم کند و میان آن ها قسط برپا دارد تا فردی از افراد جامعه بر دیگری ستم روا نکند … برپا داشتن عدل از سوی حاکم، ستونی محکم برای حفظ حاکمیت و بنا و استحکام حکومت است.

نیازهای ضروری جامعه امروز ما

از محتوای آن چه گفتم، به طور مختصر می توان عدالت و آزادی لازم برای جامعه را در موارد زیر دسته بندی کرد:

نخست: عدالت و آزادی در عقیده و بالابردن آستانه تحمل در مقابل افکار و دیدگاه های دیگران (آزادی عقیده)

دوم: عدالت و آزادی در انتخاب شغل، ارتقای شغلی و کسب موفقیت در مشاغل سازمانی و دولتی (آزادی و عدالت شغلی)

سوم: عدالت و آزادی بهره مندی از ثروت هایی که پروردگار متعال این سرزمین مبارک را از آن ها برخوردار کرده است(آزادی و عدالت اقتصادی)

چهارم: آزادی و عدالت در اختیار کردن رأی، نظر و گرایش سیاسی و مشارکت در امور سیاسی (آزادی و عدالت سیاسی)

پنجم: آزادی و عدالت در امور اجتماعی و شخصی (آزادی و عدالت اجتماعی)

ششم: رعایت عدالت و قسط برای همه در احکام قضایی و مجازات ها(عدالت قضایی)

در پایان از خداوند بزرگ می خواهم قلب و زبان ما را پاک و میان ما صلح، دوستی و الفت ایجاد کند؛ دشمنانمان را سرافکنده و ما را در جهت اعتلای کلمه خالص توحید یاری کند.

و درود خداوند بر محمد(ص) و خاندان پاکش باد.

نمر باقر النمر

۳/۷/۱۴۲۸ هجری قمری (۲۷ تیرماه ۱۳۸۶)

ترجمه: جواد نوائیان رودسری

منبع:حوزه


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین