کد خبر : ۶۵۰۷۰
تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۱
پای درس اخلاق آیت‌الله ضیاءآبادی

وظیفه‌ای که بر دوش گروه تبلیغاتی امام حسین سنگینی میکرد

حاکمان اموی، آل‌امیه را اهل‌بیت پیامبر معرفی کرده و گفته بودند مراد از اهل بیت، ذی‌القربی و اولی‌الامر که در قرآن آمده و اطاعت‌شان واجب است خاندان بنی‌امیه‌اند! از این رو باید بنیان مستحکم چهل ساله از بین می‌‌رفت.
عقیق: آیت‌الله سیدمحمد ضیاءآبادی از اساتید برجسته اخلاق در شهر تهران است. در ادامه پای سخنان این مفسر قرآن کریم می‌نشینیم:

آری؛ امام حسین علیه‌السلام می‌خواست با کشته شدنش کفر و بی‌ایمانی حاکمان بنی‌امیه را برای امت اسلام آشکار کند و به آنها بفهماند که «اسلام بنی‌امیه» ضد «اسلام محمدی» است و آنها هدفی جز ریشه‌کن کردن اسلام ندارند.

پیامبراکرم(ص) امام حسین علیه‌السلام را از کودکی با رفتار و گفتارش آنچنان بزرگ و باعظمت معرفی کرده و گفته بود: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً؛ حسین از من است و من از حسینم، خدا دوست دارد کسی را که حسین را دوست بدارد».

لذا مردم معتقد شده بودند محبت به حسین(ع) محبت به رسول‌الله(ص) و دشمنی با حسین علیه‌السلام دشمنی با رسول‌الله(ص) است و قاتلان حسین، قاتلان رسول‌الله(ص) به حساب می‌آیند و خدا هم فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِینًا؛ خداوند آزاردهندگان به خدا و رسولش را در دنیا و آخرت لعنت می‌کند و به آنها وعده‌ عذاب خوارکننده می‌دهد».

بدیهی است کسانی که در دنیا و آخرت ملعون خدا هستند شایستگی حکومت بر امت اسلامی را ندارند. آری؛ امام حسین علیه‌السلام شرایط را طوری دید که جز با کشته شدن خودش بهدست بنی‌امیه هیچ راهی برای اثبات کفر آنها وجود ندارد! اگر فرضاً تمام بنی‌هاشم هم قیام کنند و تمام اهل مدینه هم با آنها همراهی نمایند و یزید را هم از تخت حکومت پایین بکشند یا همه کشته شوند باز هدف اصلی که اثبات کفر بنی‌امیه است تأمین نمی‌شود.

تنها کشته شدن شخص امام حسین علیه‌السلام (که در نظر امت اسلام به منزله‌ شخص رسول‌الله (ص) اثبات‌کننده‌ کفر آل‌ابی‌سفیان است و لذا ضمن خطابه‌هایش می‌فرمود: «انا احق من غیر؛ من سزاوارترین کس هستم که برای تغییر دادن و دگرگون ساختن وضع موجود اقدام به قیام کنم و احدی جز من نمی‌تواند این کار را بر عهده بگیرد و با دادن خون قلبش حقیقت اسلام را به جهانیان اعلام نماید. در زیارت اربعینش می‌خوانیم: «بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه؛ خدایا! حسین خون دلش را در راه تو داد تا بندگانت را از بی‌خبری نسبت به دین نجات دهد و آنها را از حیرت گمراهی برهاند».

اولین کار امام حسین(ع) این بود که خود را برای کشته شدن به دست حاکمان اموی آماده سازد؛ کار دیگرش این بود که واقعه‌ هائله‌(هول‌انگیز) شهادت را به گوش همه‌ امت اسلامی در تمام شهرهای آن روز (با نبود وسایل ارتباط جمعی و رسانه‌های عمومی از تلفن، تلگراف،رادیو، تلویزیون، مجله و روزنامه) برساند.

این حادثه در روز دهم محرم سال شصت و یک در بیابان کربلا دور از آبادی‌ها واقع شد و جز لشکریان ابن زیاد احدی از جریان آگاه نشد و مردم نفهمیدند چه شد و چرا واقع شد! اجساد کشته‌ها را هم زیر سم اسب‌ها لگدمال کردند و خیمه‌ها را آتش زدند و تمام آثار را از بین بردند و زنان و کودکان بی‌پناه را به عنوان اسیران خارج از دین و مذهب به سمت کوفه و شام حرکت دادند تا رعب و وحشت بیشتری در مردم ایجاد کنند و احدی جرأت نفس کشیدن در مقابل دستگاه حاکم نداشته باشد تا تمام زحمات امام حسین علیه‌السلام بی‌ثمر شود و هدف از قیام و شهادت که آگاه ساختن امت از کفر و ضد اسلام بودن دستگاه حاکم بود تأمین نشود.

اینجاست که می‌بینیم امام حسین(ع) با الهام، نقشه‌ شیطانی آنها را نقش بر آب کرد و برنامه‌ قیام خود را طوری تنظیم نمود که پس از وقوع شهادت، دشمن با دست خودش یک گروه مبلغ توانا (که هریک بهتر از ده‌ها رسانه‌ عمومی از عهده‌ نشر حقایق برمی‌آمدند) حرکت بدهد و در سراسر شهرها بچرخاند.

امام سید ساجدین علیه‌السلام شدیداً بیمار بود و توانایی نداشت که خودش را روی مرکب نگه دارد؛ از این رو پاهایش را از زیر شکم شتر بسته بودند. زینب کبری(س) و ام کلثوم خواهران امام حسین، سکینه و فاطمه‌ صغری دختران و رباب همسر امام حسین(ع) هریک سخنوری قهار و موقع‌شناس بودند که همراه دشمن به اسارت رفتند و وظیفه داشتند دو کار مهم انجام بدهند، اول اینکه خود را به عنوان اهل‌بیت رسول خدا معرفی کنند و دیگر اینکه حاکمان اموی و آل‌ابی‌سفیان را به عنوان کافران ضد خدا و رسول به مردم شام ـ که آن روز مرکز حکومت در یک مملکت بسیار پهناور اسلامی بود ـ بشناسانند.

منطقه‌ شام از همان روز اول که در زمان عمر تحت سیطره‌ حکومت اسلامی در آمد به دست حاکمان اموی اداره می‌شد. ابتدا یزید بن ابی‌سفیان و بعد برادرش معاویة بن ابی‌سفیان از طرف عمر استاندار آنجا بودند. در تمام مدت چهل سال این دو دشمن سر سخت اهل‌بیت تا می‌توانستند علیه امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام و آل‌اطهارش تبلیغ نمودند تا آنجا که مردم شام اصلاً علی و آل‌علی را مسلمان نمی‌دانستند. وقتی شنیدند علی(ع) در مسجد کشته شده است تعجب کردند که علی چه کار در مسجد داشته است و از آن سو آل‌امیه را اهل‌بیت پیامبر معرفی کرده و گفته بودند مراد از «اهل بیت» و «ذی‌القربی» و «اولی‌الامر» که در قرآن آمده و اطاعت‌شان واجب و مودتشان اجر رسالت است خاندان بنی‌امیه‌اند! اینک در شام، وظیفه‌ این گروه تبلیغی امام حسین(ع) انجام این دو کار سنگین است که باید طوری عمل کنند که این بنیان مستحکم و چهل ساله را ویران نمایند و بنیانی از نو به وجود بیاورند. آل علی را «اهل‌بیت» و «ذی‌القربی» و «اولی الامر» قرآن را معرفی کنند و آل ابی‌سفیان را ضد خدا و دشمن اسلام و قرآن نشان بدهند. این هر دو کار را به خوبی انجام دادند و جداً شام مرکز حکومت را منقلب کردند.

طبیعی است که انقلاب از مرکز حکومت به سایر شهرها نیز منتقل می‌شود. البته منظور از این انقلاب، انقلاب در حکومت نیست بلکه منظور انقلاب اعتقادی و اصلاح دین مردم است تا بفهمند آل‌امیه امام مفترض الطاعه‌ امت نیستند و اصلاً دستگاه حاکم فعلی، ضددین است و این یک کار بسیار اساسی و حیات‌بخش در عالم اسلام و مسلمین بود.


منبع:فارس


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین