۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۶ : ۰۲
وقتی خبر شهادت را شنیدم به منزل شهید رفتم که همزمان دکتر احمدی نژاد و سردار گرجیزاده فرمانده سپاه امنیت هم تشریف داشتند. مادر شهید می گفت عبدالله خیلی علاقه مند بود به سوریه برود و حقیقتا من راضی نبودم و میگفتم دو تا دختر کوچک داری و باید اینها را سر و سامان بدهی.
اما عبدالله خیلی مصر بود که برود، یک روز آمد و گفت مادر جان شما پنج پسر داری بالاخره باید زکات و خمس این بچه ها را بدهی. سوال من از شما این است که فردای محشر اگر حضرت زهرا (س) از شما بپرسد شما که چند پسر داشتی چرا یکی را برای دفاع از حرم دخترم نفرستادی چه جوابی داری؟ با همین جملات و حرفها دل من را به دست آورد و رضایتم را جلب کرد.
همسر شهید باقری میگفت همسرم برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) خیلی مشتاق بود و اصلا نمیشد جلویش را بگیریم. شوق عجیبی داشت تا در کنار خادمان و مدافعان حرم خدمت کند.
من با شهید باقری از ابتدای تاسیس یگان رهایی گروگان همکار شدیم و سپس در ریاست جمهوری به همکاری خود ادامه دادیم، همانطور که میدانید کار حفاظت پر مشغله و دارای حساسیتهای خاصی است، شهید باقری در بین کار به محض اینکه اذان میگفت، شهید باقری حتما نمازش را اول وقت به جا می آورد و در طی 10 سالی که با او همکار بودم، بارها توجه و پافشاری او برای نماز اول وقت را دیدم.
شهید باقری جوان پر نشاط، فعال، اهل بگو و بخند بود و محافظان قدیمی به خاطر همین نشاط و برخورد نیکویش خیلی دوستش داشتند، توانایی جسمی، قد رشید، و خیلی قدرتمند بود و از بارزترین ویژگیهایش فیزیک خاصش بود و همیشه در سفرها و برنامه هایی ریئس جمهور این ویژگی شهید باقری مورد توجه عکاسان و رسانه قرار میگرفت.
منبع:فارس