۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۸ : ۲۲
*سوال :
آزمون به خاطر كسب آگاهى صورت مى پذيرد، خدا كه از درون و برون، و گذشته و آينده انسان آگاه است چه نيازى به امتجان بندگان دارد؟
پاسخ: آزمايش هاى الهى، يك سنت همگانى است كه به فرد و يا گروه خاصى اختصاص ندارد; بلكه تمام افراد، به تناسب امكانات و استعدادهاى خود، در معرض امتحان قرار مى گيرند.
قرآن به همگانى بودن آزمايش هاى الهى تصريح نموده و مى فرمايد:
( أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الجَنَّةَ وَلَمّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ البَأْساءُوَالضَّرّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَريبٌ ).( [1])
«آيا گمان كرديد كه وارد بهشت مى شويد بدون اين كه حوادثى چون رويدادهاى گذشتگان به شما برسد، به آنان دشوارى و ناراحتى رسيد و پيامبر و افراد با ايمان گفتند يارى خدا كجا است؟(به آنان گفته شد) يارى خدا نزديك است».
البته اين جمله «يارى خدا كجا است» نه به معنى اعتراض است، بلكه يك نوع دعا و درخواست كمك از خدا مى باشد.
مهم ترين مسئله، آگاهى از انگيزه هاى امتحان است و يكى از آن ها اين است كه توانايى ها و شايستگى هاى نهفته در افراد، در سايه امتحان، نمود پيدا مى كند و از اين طريق، افراد به كمال مطلوب خود نزديك تر مى شوند. واگر امتحان و آزمايش در كار نبود، كمالات نهفته در درون افراد به صورت گنج پنهان باقى مى ماند و خود را نشان نمى داد.
تشريح اين مطلب كه امتحان براى گروه هايى، مايه ى تكامل و نردبان ترقى است نياز به مقدمه اى دارد كه ذيلاً بيان مى گردد:
* تربيت و پرورش استعدادهاى نهفته
بشر بر اثر كوتاهى و نارسايى دانش خود، در رفع هر گونه ابهامى ناچار است از در آزمايش وارد شود در صورتى كه همين حالت براى خدا محال است; ولى امتحان او انگيزه ديگرى دارد كه مى توان از آن به فعليت رسيدن قوه ها، تربيت و پرورش استعدادها نام برد. نيروهاى درونى انسان بسان همه منابع، بدون وسايل مخصوص، ظهور و بروز ننموده و از مرحله استعداد به مرحله فعليت نمى رسد. وسيله اى كه مى تواند اين شايستگى ها را ظاهر سازد، همان امتحان و آزمايش است.
همگى مى دانيم فلزات در كوره آتش، آبديده تر و تواناتر مى شوند وبر عمر فلز افزوده و به آن توان و ويژگى خاصّى مى بخشد.
يكى از وسايل امتحان خدا، همان سختى ها و كمبود ميوه ها و ارزاق است وانسان در آغاز كار با خود مى انديشد كه هدف از اين كمبودها و دشوارى ها و به تعبير قرآن ( البأساء والضرّاء )چيست؟ ولى پس از انديشه در مثال ياد شده «آهن در دل كوره» در مى يابد كه اين نوع مسايل، شخصيت ساز واستقامت آفرين است.بسان درختى كه در دل بيابان هاى سوزان و بادهاى داغ قرار مى گيرد. به طور مسلم چنين درختى در مقابل ناملايمات مقاومت خاصى پيدا مى كند در حالى كه درخت لب جويبار از مقاومت اندكى برخوردار است و در برابر تشنگى و خشك سالى و بادهاى ويرانگر، مقاومت و توانايى زيادى ندارد.
انسان مورد امتحان قرار گرفته و فشار ديده، آن چنان راه زندگى را مى آموزد كه مشكلات براى او به صورت امر عادى در مى آيد و براى ادامه ى زندگى، فكر و انديشه خود را به كار مى اندازد و براى رهايى خود، چاره اى مى انديشد و كمالى را كه قبلاً به صورت زمينه در دل او وجود داشت به فعليت كامل مى رساند.
البته انكار نمى كنيم كه امتحان براى همه ى افراد مفيد و سودمند نيست و همگان پيروزمندانه از آن بيرون نمى آيند; بلكه مى گوييم امتحان در زمينه هاى مساعد، مايه بالا رفتن كمالات و معرف روحيات نهفته انسان مى گردد.
قرآن به اين انگيزه در اين آيه ياد مى كند:
( ...وَلِيَبْتَلِى اللّهُ ما فى صُدُورِكُم و لِيُمَحِّصَ ما فى قُلوبكُمْ وَ اللّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ ) .( [2])
«خداوند آنچه را كه در سينه هاى شما است بيازمايد، و آنچه در روحيات شما قرار دارد پاك سازد، خداوند از آن چه كه در سينه ها است آگاه است».
جمله ( وَ اللّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور ) مى گويد ، هدف خدا از امتحان تشخيص واقعيات نيست; بلكه هدف، تربيت و آشكار ساختن زمينه هايى است كه در كانون وجود انسان ها قرار دارد و به اين حقيقت در لغت عرب «تمحيص » مى گويند.
امير مؤمنان در سخنان كوتاه خود يادآور مى شود كه، هرگز نبايد ازخدا خواست تا ما را به امتحان نبرد; زيرا جهان آفرينش، جهان آزمون است. بلكه بايد از خدا خواست كه ما را دچار امتحان هايى نسازد كه از عهده آن برنياييم. آن گاه امام انگيزه آزمايش الهى را به اين شكل بيان مى كند و آن اين كه: هدف آشكار ساختن صفات خوب و بدى است كه به انسان شخصيت مى بخشد; مثلاً در برخى از مردم حساسيت هاى خاصى نسبت به بعضى از حوادث است و در افرادى زمينه ناراحتى به برخى از مسايل مانند داشتن دختر و كمبود مال نهفته است; در حالى كه در برخى ديگر نه تنها چنين زمينه اى وجود ندارد; بلكه يك نوع رضايت مندى وخرسندى به تقديرهاى الهى است. هرگاه اين دو گروه به آزمون برده نشوند، اين زمينه ها آشكار نمى شود و توان ها به فعليت تبديل نمى شود; در نتيجه گروهى از همين مسير، تربيت كامل انسانى پيدا نمى كنند.( [3])
تو گويى امتحان الهى نقش باغبانى را انجام مى دهد; آن گاه كه باغبان دانه مستعدى را در سرزمينى مى كارد، دانه با استفاده از مواهب طبيعى شروع به رشد مى كند و با انبوهى از مشكلات روبه رو مى گردد و با طوفان هاى سخت و سرماى كشنده و گرماى سوزان آن قدر پيكار مى كند تا سرانجام شاخه گلى با ميوه شيرينى را كه به صورت زمينه در دل آن دانه وجود داشت، ظاهر مى سازد. و اگر اين دانه در كوران اين حوادث قرار نمى گرفت، هرگز چنين كمالى را از خود نشان نمى داد و قوه و توان آن ميوه نمى شد.
* مقياس پاداش ها و كيفرها
شكى نيست تنها داشتن صفات درونى، مقياس پاداش و كيفر نيست; بلكه تا صفات خوب و بد انسان ظاهر نشود، هرگز نمى توان كسى را به دليل داشتن برخى صفات درونى، به عذاب دچار ساخت يا پاداش داد و اين صفات از طريق افعال و برداشت هاى انسان آشكار مى گردد و ظهور آن بدون اين كه انسان در بوته امتحان قرار بگيرد امكان پذير نيست. و اين خود يكى از انگيزه هاى امتحان خدا است كه در سخنان امير مؤمنان بدان اشاره شده است، «وإن كانِ سبحانَهُ أعلمُ بِهِم مِنْ أنفسهم و لكن لتظهر الأفعال التي بها يستحقّ الثّواب و العقاب( [4]); خداوند انسان را بهتر از خود او مى شناسد; ولى براى اين كه افعالى كه ملاك پاداش و كيفر است آشكار گردد، آنان را در بوته امتحان قرا مى دهد».
*جداسازى نيكان و بدان
سومين انگيزه براى آزمايش هاى الهى جداسازى خوب از بد است ; زيرا در جامعه اى كه همه ى گروه ها خود را انقلابى قلمداد كرده و به ظاهر از آن دفاع مى كنند; در حالى كه گروهى از آنان منافق و ضد انقلاب هستند، بهترين وسيله براى شناساندن افراد درست از نادرست و مؤمن از منافق، آزمايش هاى الهى است. در غير اين صورت همه گروه ها با نقاب انقلابى در يك صف قرار گرفته و از يكديگر تمييز داده نمى شوند. قرآن در اين مورد مى فرمايد:
( ما كانَ اللّهُ لِيَذَرَ المُؤْمِنينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّى يَمِيزَ الخَبيثَ مِنَ الطَّـيِّبِ ... ).( [5])
«هرگز خداوند مؤمنان را بر آنچه كه هستند وانمى گذارد تا ناپاك را از پاك جدا سازد».
و در آيه ديگر مى فرمايد:
( ليَميزَ اللّه الخَبيثَ مِنَ الطَّـيِّبِ وَيَجْعَل الخَبيثَ بعضَهُ عَلى بَعْض فَيرْكُمَهُ جَميعاً فيَجْعَلُهُ فى جَهَنَّمَ أُولئِكَ هُمُ الخاسِرُونَ ). ( [6])
«تا ناپاك را از پاك جدا سازد و ناپاكان را روى هم قرار دهد، و همه را گرد آورده در دوزخ قرار دهد، آنان زيان كارانند».( [7])
[1] . بقره/214.
[2] . آل عمران/154.
[3] . نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 93.
[4] . همان.
[5] . آل عمران/179.
[6] . انفال/37.
[7] . منشور جاويد، ج1، ص 261ـ 269.