عقیق:تو به گلگشت عشق آمده بودي. آمده بودي تا رازدانه هاي نياز را به پيشگاه معبود ازلي و ابدي ات بازگويي. آمده بودي تا سرودهاي دلكش نيايش را به دامان آسمان نياز بريزي. آمده بودي تا در ميعاد دوباره از حضرت حق ملتمسانه حيات "معنوي" دوباره تمنا داري. آمده بودي تا دوباره ميلاد دل را تجربه كني و لحظات زندگي را زلال سازي. اما افسوس كه عشرت طلبي غاصبان سرزمين وحي تو را - اي بهترين - از ميهماني فرشتگان بازستاند. دريغا كه دنياطلبان نخواستند تو به كسوت فرشتگان در سرزمين وحي "بال پركشيدن " را به تن آراسته سازي! افسوس كه نخواستند و نگذاشتند در پيماني با معبود خود، لحظات و دقايق پس از حلول در شوقستان عشق را بازيابي و در آن بال گيري. نه اين چه جاي حسرت است و دريغ؟! تو در جوار حرم يار رفتي به آسمان هاي دور و آبي تر! عشرت طلبان، تو را فرشته تر نخواستند اما به خواست حضرت دوست؛ از فرشته ها برتر شدي زيرا مرگ تو شهادت گونه بود! افسوس نه براي توست كه براي ماست، مايي كه از توي "ناب عشق"، عقب مانديم و تو... به زيبا وجهي و به دل آراترين حالت و فريبا شيوه اي؛ پرنده شدي! منبع:حج 211008