۱۷ مهر ۱۴۰۳ ۵ ربیع الثانی ۱۴۴۶ - ۰۶ : ۰۴
مجید مجیدی خاطرهای زیبا و شنیدنی از اولین بیننده فیلمش تعریف کرد، اکرانی که کسب رضایت تماشاگر فیلم برایش آرزو بود و این اکران یکی پر استرسترین لحظات زندگیاش بوده است.
عقیق:اولین کسی که فیلم محمد(ص) را دید حضرت آقا بودند، به هر حال ایشان بانی و ایدهدهنده فیلم بودند. در طول سال هم مرتب گزارشها را به ایشان میدادیم و در جریان ساخت و ساز کار بودند و حتی روزهای آخر فیلم هم بازدیدی از شهرک داشتند، بازدیدی که قرار بود 2 ساعته باشد ولی 6 ساعت طول کشید و ایشان با یک ذوقی تمام شهرک را بازدید کردند. بازدید ایشان در قالب فیلمی در حال تهیه است که بعدها نمایش داده میشود.فیلم قبل از نهایی شدن حدود 3 ساعت و 20 دقیقه بود، در بهمن ماه قبل از انجام دادن کارهای ویژه نهایی روی فیلم، فیلم را آماده کردیم که حضرت آقا ببینند و اگر اصلاحاتی و نظراتی که لازم است را بگویند، تا انجام دهیم.
به گزارش حلقه وصل، بعد از نماز مغرب و عشاء بود که برای نمایش به حسینیه امام خمینی(ره) رفتیم. در آنجا دوستان گفتند 3ساعت و 20 دقیقه زمان طولانیای است و به خصوص که از عمل جراحی ایشان زمان زیادی نگذشته بود و دوران نقاهت را میگذراندند. قرار شد که با حضرت آقا مطرح کنیم که وسط فیلم یک زمان استراحتی بگذاریم که ایشان استراحت کنند.
مجید مجیدی در پنجمین همایش هیئتهای محوری و برگزیده کشور خاطره زیبای اولین اکران فیلم محمد(ص) را بیان کرد، که به جرأت میتوان گفت در مدتی که این خاطره نقل میشد، سکوت زیبایی که نشان از شوق شنیدن بود بر سالن همایش حکمفرما شد. در ادامه این خاطره را به زبان مجیدی میخوانید.
در بالای حسینیه یک سالن 30 -40 نفر تجهیز شده بود که فیلم نمایش داده شود. در مسیر حرکت به سمت محل نمایش گزارشهای تکمیلی را به حضرت آقا دادم و گفتم فیلم همچین زمانی دارد و اگر شما اجازه بدهید وسط فیلم توقفی باشد تا شما استراحتی بکنید. آقا در جواب فرمودند: حالا ببینیم چه میشود.
در اینجا بگویم این پیشنهاد را به این خاطر دادم که تجربه فیلم دیدن حضرت آقا را داشتم، چه حضوری و چه اینکه از دوستان شنیده بودم؛ مثلا ایشان بچههای آسمان را در دو نوبت دیده بودند.
آقا با همه اهلبیتشان برای تماشای فیلم آمده بودند و خانمها پشت پردهای که آماده شده بود، نشستند، من هم دقیقا کنار حضرت آقا نشستم، طبق روال مرسوم کنار آقا هم یک میز عسلی کوچک بود که روی آن یک لیوان آب قرار داشت.
فیلم شروع شد و آقا در شروع فیلم یک کلمه فرمودند: چه شروع زیبایی؛ همین را گفتند و بعد هیچی. فیلم جلو رفت و نیمی از فیلم گذشت و دیدم حضرت آقا هیچ حرکتی نمیکنند و من هم که حاصل 7 -8 سال تلاشهایم را خدمت ایشان آورده بودم، فشار زیادی رویم بود، که بالاخره نظر ایشان چیست.
حضرت آقا اصلا تکان نمیخوردند و من هم نمیتوانستم برگردم و چهره ایشان را ببینم، چون درست کنار ایشان بودم و اگر میخواستم صورت ایشان را ببینم، باید کامل برمیگشتم. خیلی ترسیده بودم و گفتم الان برگردم و ببینم که آقا حواسشون به فیلم نیست و یا خوابشون برده که دیگه هیچی. همینطور صلوات میفرستادم تا در یک موقعیت مناسب ببینم چه میشود.
نمیتونستم برگردم و پشت سرم را هم نگاه کنم، برگردم بگم چی! همه اعضای دفتر پشت سرم نشسته بودند.
نیمههای فیلم گذشته بود، دیدم که حضرت آقا دستشون را حرکت دادند، دست که حرکت کرد من برگشتم و دیدم که برای ایشان قرص آوردند و حضرت آقا برای گرفتن قرص دستشون را دراز کردهاند. صحنه دلچسبی که دیدم این بود که ایشان چشم از پرده برنداشتند و همینطور به پرده زل زده بودند و بدون اینکه نگاهشون را برگردانند، قرص را گذاشتند داخل دهان و لیوان آب را هم نگاه نکرده برداشتند و میل کردند؛ معمولا کسی که بخواد آب بخورد به طور طبیعی نگاه به آب میکند.
با دیدین این صحنه که کوچکترین حرکتی در نگاه ایشان نبود، دلم قرص شد و در دلم گفتم خدا پدر آن کسی را که برای آقا قرص آورد، بیامرزد.
فیلم تمام شد، ایشان حتی تیتراژ فیلم که 7 دقیقه بود را تا آخر دیدند. چراغها که روشن شد، برگشتم دیدم که چهره آقا میدرخشد و چشمهای ایشان یک درخشش خاصی داشت و من آقا را تا به حال اینقدر خوشحال ندیده بودم. بعد از اتمام فیلم ایشان گفتند، آفرین، آفرین، احسنت، ماشاءالله و بعد سمت من نگاه کردند و گفتند: آقای مجیدی همین الان - ساعت 11 شب بود – اگر یکبار دیگر فیلم را پخش کنند، مینشینم و میبینم.
ایشان بعد از فیلم تعابیر زیبایی گفتند و خیلی جالب است بدانید اینهمه نقد که به فیلم شده است – نقدهای مثبت را میگویم - هیچکدام از این زاویه که حضرت آقا گفتند، به فیلم نپرداختهاند.
ایشان گفتند که من خیلی فیلم نمیبینم ولی رمان زیاد میخوانم، در رمان نویسنده وقتی که به خلق یک صحنه درام و صحنه بزرگی میرسد و وقتی نمیتواند درست بیان کند، صحنه را دور میزند و از کنارش عبور میکند و در دل خود ماجرا نمیرود. ایشان گفتند دیدم در فیلم رفتید در وسط ماجرا و معرکه و حتی فراتر از این هم رفتید.
یکی از صحنههای مورد توجه ایشان صحنه طواف پرستوها بر گرد کعبه بود؛ در هیج جای سوره فیل گفته نشده که ابابیل در ابتدا میآیند و کعبه را طواف میکنند، اولین بار که حج مشرف شده بودم، برای تشرف به مسجدالحرام، طبق برنامهای که مرسوم هست، سرم را پایین انداختم و سجده کردم و بعد از سجده که سرم را بالا آوردم، کعبه را دیدم در حالیکه جمع کثیری از پرستوها در آسمان در طواف کعبه بودند، این تصویر در ذهن من بود و این صحنه در فیلم از آنجا آمد.
ایشان نکات بسیار تکنیکی را فرمودند و الحمدالله اکران خیلی خوبی بود. به برکت نام حضرت محمد(ص) بار سنگینی که روی دوشم بود برداشته شد.
به گزارش حلقه وصل، بعد از نماز مغرب و عشاء بود که برای نمایش به حسینیه امام خمینی(ره) رفتیم. در آنجا دوستان گفتند 3ساعت و 20 دقیقه زمان طولانیای است و به خصوص که از عمل جراحی ایشان زمان زیادی نگذشته بود و دوران نقاهت را میگذراندند. قرار شد که با حضرت آقا مطرح کنیم که وسط فیلم یک زمان استراحتی بگذاریم که ایشان استراحت کنند.
مجید مجیدی در پنجمین همایش هیئتهای محوری و برگزیده کشور خاطره زیبای اولین اکران فیلم محمد(ص) را بیان کرد، که به جرأت میتوان گفت در مدتی که این خاطره نقل میشد، سکوت زیبایی که نشان از شوق شنیدن بود بر سالن همایش حکمفرما شد. در ادامه این خاطره را به زبان مجیدی میخوانید.
در بالای حسینیه یک سالن 30 -40 نفر تجهیز شده بود که فیلم نمایش داده شود. در مسیر حرکت به سمت محل نمایش گزارشهای تکمیلی را به حضرت آقا دادم و گفتم فیلم همچین زمانی دارد و اگر شما اجازه بدهید وسط فیلم توقفی باشد تا شما استراحتی بکنید. آقا در جواب فرمودند: حالا ببینیم چه میشود.
در اینجا بگویم این پیشنهاد را به این خاطر دادم که تجربه فیلم دیدن حضرت آقا را داشتم، چه حضوری و چه اینکه از دوستان شنیده بودم؛ مثلا ایشان بچههای آسمان را در دو نوبت دیده بودند.
آقا با همه اهلبیتشان برای تماشای فیلم آمده بودند و خانمها پشت پردهای که آماده شده بود، نشستند، من هم دقیقا کنار حضرت آقا نشستم، طبق روال مرسوم کنار آقا هم یک میز عسلی کوچک بود که روی آن یک لیوان آب قرار داشت.
فیلم شروع شد و آقا در شروع فیلم یک کلمه فرمودند: چه شروع زیبایی؛ همین را گفتند و بعد هیچی. فیلم جلو رفت و نیمی از فیلم گذشت و دیدم حضرت آقا هیچ حرکتی نمیکنند و من هم که حاصل 7 -8 سال تلاشهایم را خدمت ایشان آورده بودم، فشار زیادی رویم بود، که بالاخره نظر ایشان چیست.
حضرت آقا اصلا تکان نمیخوردند و من هم نمیتوانستم برگردم و چهره ایشان را ببینم، چون درست کنار ایشان بودم و اگر میخواستم صورت ایشان را ببینم، باید کامل برمیگشتم. خیلی ترسیده بودم و گفتم الان برگردم و ببینم که آقا حواسشون به فیلم نیست و یا خوابشون برده که دیگه هیچی. همینطور صلوات میفرستادم تا در یک موقعیت مناسب ببینم چه میشود.
نمیتونستم برگردم و پشت سرم را هم نگاه کنم، برگردم بگم چی! همه اعضای دفتر پشت سرم نشسته بودند.
نیمههای فیلم گذشته بود، دیدم که حضرت آقا دستشون را حرکت دادند، دست که حرکت کرد من برگشتم و دیدم که برای ایشان قرص آوردند و حضرت آقا برای گرفتن قرص دستشون را دراز کردهاند. صحنه دلچسبی که دیدم این بود که ایشان چشم از پرده برنداشتند و همینطور به پرده زل زده بودند و بدون اینکه نگاهشون را برگردانند، قرص را گذاشتند داخل دهان و لیوان آب را هم نگاه نکرده برداشتند و میل کردند؛ معمولا کسی که بخواد آب بخورد به طور طبیعی نگاه به آب میکند.
با دیدین این صحنه که کوچکترین حرکتی در نگاه ایشان نبود، دلم قرص شد و در دلم گفتم خدا پدر آن کسی را که برای آقا قرص آورد، بیامرزد.
فیلم تمام شد، ایشان حتی تیتراژ فیلم که 7 دقیقه بود را تا آخر دیدند. چراغها که روشن شد، برگشتم دیدم که چهره آقا میدرخشد و چشمهای ایشان یک درخشش خاصی داشت و من آقا را تا به حال اینقدر خوشحال ندیده بودم. بعد از اتمام فیلم ایشان گفتند، آفرین، آفرین، احسنت، ماشاءالله و بعد سمت من نگاه کردند و گفتند: آقای مجیدی همین الان - ساعت 11 شب بود – اگر یکبار دیگر فیلم را پخش کنند، مینشینم و میبینم.
ایشان بعد از فیلم تعابیر زیبایی گفتند و خیلی جالب است بدانید اینهمه نقد که به فیلم شده است – نقدهای مثبت را میگویم - هیچکدام از این زاویه که حضرت آقا گفتند، به فیلم نپرداختهاند.
ایشان گفتند که من خیلی فیلم نمیبینم ولی رمان زیاد میخوانم، در رمان نویسنده وقتی که به خلق یک صحنه درام و صحنه بزرگی میرسد و وقتی نمیتواند درست بیان کند، صحنه را دور میزند و از کنارش عبور میکند و در دل خود ماجرا نمیرود. ایشان گفتند دیدم در فیلم رفتید در وسط ماجرا و معرکه و حتی فراتر از این هم رفتید.
یکی از صحنههای مورد توجه ایشان صحنه طواف پرستوها بر گرد کعبه بود؛ در هیج جای سوره فیل گفته نشده که ابابیل در ابتدا میآیند و کعبه را طواف میکنند، اولین بار که حج مشرف شده بودم، برای تشرف به مسجدالحرام، طبق برنامهای که مرسوم هست، سرم را پایین انداختم و سجده کردم و بعد از سجده که سرم را بالا آوردم، کعبه را دیدم در حالیکه جمع کثیری از پرستوها در آسمان در طواف کعبه بودند، این تصویر در ذهن من بود و این صحنه در فیلم از آنجا آمد.
ایشان نکات بسیار تکنیکی را فرمودند و الحمدالله اکران خیلی خوبی بود. به برکت نام حضرت محمد(ص) بار سنگینی که روی دوشم بود برداشته شد.
منبع:تسنیم
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
| | ۱۹:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۰
0
0
پاسخ
بازم دم مجیدی گرم که آقا رو دوست داره