عقیق:در بررسی و تحلیل آموزههای هر دین یا فرقه باید ابتدا به بررسی مبانی و پیش فرضهای آن پرداخت، برای شناسایی بهتر آموزههای فرقه «عرفان ضاله حلقه» نیز لازم است، به بیان مبانی فکری این فرقه بپردازیم، با مطالعه آثار مکتوب و شفاهی عرفان حلقه درمییابیم که این فرقه نیز مطالبی را از ادیان مختلف و همچنین فرقههای انحرافی برای مبانی و پیش فرضهای خود انتخاب کرده است، محمد علی طاهری با تصریح به التقاطی بودن مبانی فرقه خود میگوید:
«ادیان، یک سلسله دروس، پله پله با هم هستند و جدا شدنی نیستند، علتش را هم من متوجه شدهام؛ یعنی مثل یک چیز میماند که دامنهدار است؛ ولی نویسندهها متفاوت هستند، بدون درک عهد عتیق، {فهم} عهد جدید امکان ندارد و بدون درک آن، درک این امکان ندارد، حالا إنشاءالله این را در یک جایی جداگانه مطرح میکنیم؛ اما من یک مطلبی میخواهم بگویم، من امروز به این نتیجه رسیدهام که یک عدهای به من خبر دادهاند که ما مطلب شما را با عرفان یهودی کاوالا انطباق دادهایم. عجیب است! شاگردان کلیمی ما گفتهاند، به طرز عجیبی دریافتهای شما با عرفان کاوالا میخواند، مسیحیها هم یک طوری همین را گفتهاند؛ شما فکر نکنید که مسلمانها فقط میخواهند با قرآن تطبیق بدهند، مسیحی میخواهد برود با انجیل تطبیق بدهد و کلیمی میخواهد با عهد عتیق انطباق بدهد، ما خودمان را نگاه نکنیم؛ ما داریم یک حرف میزنیم که از اول، این، انسانشمول است، توجه فرمودید؟! من ایمان دارم دریافتها و مطالب با کتب مقدس در تضاد نخواهد بود، حالا ما با قرآنش را انجام بدهیم، دیگران هم با کتب دیگر انجام بدهند؛ اما شما بدانید که به نظر من کتب مقدس، جلد یک، دو، سه هستند که از هم جدا نیستند».
بنابر گفتههای رهبر این فرقه آموزههای او آزادیان مختلف یهودی، مسیحی و .... برگرفته شده و از همین روی در ادامه به بررسی مبانی او که از ادیان مختلف گرفته شده است، میپردازیم:
*شعور کیهانی
طاهری میگوید: عرفان کیهانی(حلقه) سیر و سلوک عرفانی از طریق اتصال به حلقههای متعدد شبکه شعور کیهانی است، فرقه حلقه با انتخاب شبکه شعور کیهانی به عنوان واسط میان خالق و مخلوق، به جای قرب و اتصال با خداوند در پی اتصال با شبکه شعور کیهانی است؛ بنابراین در حلقه به دلیل اینکه خداوند دست نیافتنی معرفی میشود، افراد به اتصال با شعور کیهانی فرا خوانده میشوند.
منابع دست اول عرفان یهود از قرن دوازدهم بر مبنای گنوسیه، این شبکه را به عنوان واسطان فیض خداوند (انسوف) و رحمت عام او بر مخلوقات معرفی کردهاند. هر چند که انسوف، خدای کابالا، با الله خدای عرفان اسلامی تفاوتهای بسیار دارد، اما در حلقه این دو خدا اشتراکات قابل ملاحظهای یافتهاند. گویا هر دو خدا در پس پردههای غیب مستورند و از آنجا که برای اذهان بشریت قابل درک نیستند، چارهای جز اتصال با شبکه شعور کیهانی نمیتوان یافت.
سفیروت که از تعالیم متکی بر اندیشههای گنوسی در کابالا بود، پیشتر در سفر یصیرا، سفیروت مطابق با ائونها به عنوان تجلیات خدای مکنون که به واسطه آنها خداوند به خلق جهانهای چهارگانه پرداخته، تبدیل به جهات چهارگانه و حروف عبری شده بود؛ اما در سفرها باهیر این تجلیات همانند ائونها دارای جنسیت مذکر و مونث میشوند که هر جفت از آنها سفیره (مفرد سفیروت) جدیدی را به وجود میآورد. در هر دو جریان فکری، این تجلیات از خدای پنهان صادر شدهاند تا شکاف بین خدا و هستی را پر نمایند.
محور اصلی مباحث سفر یصیرا، مسایل کیهانشناسی و کیهانآفرینی است. در سفر یصیرا گفته میشود که چگونه خداوند به وسیله حروف عبری و همچنین ده سفیروتِ روح، هوا، آب، آتش، چهار جهت اصلی، ارتفاع و عمق به آفرینش جهان هستی پرداخت. این اثر برای اولین بار منشأ جهان هستی را طبق آیهای از مزامیر که در تلمود شرح و تفسیر شده بود، الفبای عبری میداند.
«با کلام خداوند، آسمانها به وجود آمد، او دستور داد و خورشید و ماه و ستارگان آفریده شدند»(مزامیر33/6)
طاهری نیز معتقد است که خداوند تمام قدرتهای خود را به شبکه شعور تفویض کرده است.
«عرفان کیهانی (حلقه)، شعور الاهی را به طور نظری و عملی ثابت کرده، از این راه وجود صاحب این هوشمندی یعنی خداوند را به اثبات میرساند و در واقع این عرفان، منجر به خداشناسی عملی میگردد».
این شعور کیهانی که در حلقه یدالله معرفی شده است، در کابالا نیز همچون دست آفرینشگر خداوند مأمور خلق و رساندن فیض «انسوف» بر عوالم چهارگانه است. از آنجا که کابالیستها معتقدند انسوف به دلیل لایتناهی بودنش نباید به خلق موجودات متناهی بپردازد، مأمورانی را موظف به امر آفرینش کرده است که سِفیروت نام دارند.
*روحالقدس
طبق اندیشههای حلقه، روحالقدس همان جبرئیل است که بر همه انسانها وارد میشود و آنها را از آگاهی و الهامات سرشار میکند تا با آگاهیها و دریافتهای از این طریق به عرفان دست یابند، زندگی توأم با عشق و شادی را تجربه کنند. در ادیان حنیف و به خصوص دین اسلام، برای روح القدس رسالت هدایت صحیح در مسیر زندگی تعریف شده است؛ اما در عرفانهای نوظهور این تعریف تغییراتی انحرافی یافته است. در کابالا و در جنبش حسیدی که تعالیم آن بر اساس آموزههای لوریا استوار شده بود، هر فرد صرفنظر از پایگاه اجتماعی و تنها با وفاداری میتوانست به نجات دست یافته، تحقق بازگشت هماهنگی بر روی زمین(تیقون) را باعث شود و از این طریق به شفای جسم و روح خود دست یابد. این جنبش معتقد بود هدف انسان در زندگی، درک یا تغییر جهان نیست؛ بلکه هدف، پیوستن و یکی شدن با ذات الهی است. به نظر میرسد آنچه حسیدیسم به دنبال آن است، دریافت از روحالقدس برای شادکامی و بهره از لذائذ مادی و دنیوی است که برای آن ارزش مثبت بالایی قایل هستند.
توجه ویژهای که در حلقه به روحالقدس شده است، با این عبارات است:
روحالقدس، هم در شکلگیری مَرکب نقش دارد و هم کارگزار روزیرسانی معنوی است. خداوند به وسیله این کارگزار، انسان را به بلوغ معنوی میرساند، این مخلوق الهی معلمی است که به وسیله وحی و الهام نقش خود را ایفا میکند، عضو سوم حلقه روحالقدس است که حلقه را تکمیل کرده... و خداوند فیض خود را به واسطه روحالقدس جاری مینماید.
*قانون جذب
این بحث هم در کابالا و هم در عقاید تفکرات معنوی نوین وجود دارد، حلقه نیز به عنوان زیر مجموعهای از این تفکرات در این دسته جای میگیرد: «دنیای عرفان دنیایی است که اسم را هم نمیدانی، اینجا یک نظر بکنی، یک بشکن بزنی اون طرف بگوید من درمان شدم».
قانون جذب گاهی با نام اصل قاطعیت در کابالا مورد تأکید قرار میگیرد. بر اساس این اصل یا قانون، انسان با قدرت مستقل و با استفاده از قانونمندیهایی که خدا آفریده و کنار نشسته میتواند، خالق کامیابیهای خود در زندگی باشد. به طوری که با تصورات ذهنی و احساس خوش، آنچه را که میخواهد در جهان به سوی خود جذب کند.
در حلقه نیز بیان میدارد: «هر انسانی در هر لحظه دارای بازتابی وجودی است که نتیجه پندار و گفتار و کردار اوست».
همچنین گفته شده است: «در پس هر انگیزه، اندیشه، کلام و رفتاری، اشتیاقی وجود دارد که براساس قانون بازتاب، فرد را به نتیجهای متناسب با خود خواهند رساند».
*دعای مثبت
در کابالا دعای مثبت به معنای تلقین به نفس و استفاده از نیروهای درونی است که نان شرمساری را از سفره انسان برمیدارد و او را از زیر دِین به بخشش خداوند بیرون میآورد.
در حلقه از عبارات و اصطلاحاتی مانند مثبت2، مثبت1 معادل طلب خیر استفاده میکنند. همچنین حلقههای کنترل تشعشع منفی 1، 2، 3، 4، 5، 6 و این حلقهها را برای درمان و خروج غیرارگانیکها اعلام میکنند.
*خوشبینی
در کابالا خوب دیدن همه چیز و نداشتن احساس گناه را بینشی عرفانی قلمداد میکند، طاهری نیز در آموزههای خود با خوشبینی افراطی میگوید:
«در عرفان کیهانی عوامل انسانی، خصوصیات فردی، ... نقشی در ایجاد اتصال و دریافتهای ماورایی ندارد (مثل سن، استعداد، ریاضت، سعی و کوشش و ...) هر انسانی صرف نظر از نژاد، ملیت، دین و مذهب تحول خواه و کمال پذیر بوده میتواند در صراط مستقیم قرار بگیرد».
و نیز بر این عقیده است که: «تضاد با دیگران سد اصلی در رسیدن به مقام انسان صالح است» و گفته میشود صلح با عوامل هستی در سرلوحه همه امور قرار دارد.
اصطلاح «نان شرمساری» در کابالا، اشاره به میل شراکتی است که از ابتدا خدا را بر آن داشت تا به خلق عوالم گوناگون بپردازد! با پیدایش این میل در خداوند، ظرفی آفریده شد که جایگاه ارواح انسانی بود. ارواح تا مدتهای مدید در حال دریافت نورِ با شکوه الهی بودند، اما با لبریز شدن ظرف، شور و میل تازهای پدید آمد. این میل در روح، باعث ایجاد «نان شرمساری» شد، شرم به خاطر قرار گرفتن در جایگاهی که روح، نه قدرت پذیرش انوار را دارد و نه قادر است به خالقش نه بگوید. لذا روح برای آنکه به تجربه کامیابی بیکران دست یابد و از زیر بار این احساس ناخوشایند، یعنی «نان شرمساری» خارج شود، با این اهداف در قالب جسم به زمین خاکی هبوط کرد:
- علت خوشبختی خود باشد.
- آفریدگار کامیابی خود باشد.
- از کامیابی خود به دیگران ببخشد.
- بر امور خود کنترل داشته باشد.
مشابه این چهار مورد در درسنامههای فرقه کیهانی نیز مشاهده میشود. نمونههایی که در بالا ارایه شد نیز سندی بر این گفتار است.
پی نوشت:
کتاب «حلقه اسارت» به قلم جمعی از استادان حوزه و دانشگاه
منبع:فارس