
این عارف بزرگ و صاحب تفسیر معروف 
المیزان در بیست و نهم ذی الحجه سال 1321 ق در تبریز به دنیا آمد و در پنج 
سالگی مادر و در نه سالگی پدرش را از دست داد و از همان سال ها به مکتب 
رفته و به تحصیل دروس دینی اشتغال ورزید. سپس ایشان به منظور تکمیل تحصیلات
 دینی خود، عازم نجف اشرف گردیدند و طی 11 سال اقامت در آن دیار مقدس به 
تحصیل علم و تهذیب نفس پرداختند و سپس به دلیل برخی از مشکلات در سال 1314 
ش، نجف اشرف را به قصد تبریز ترک نمودند و در اواخر اسفند 1324 تبریز را به
 مقصد قم ترک نموده و تا آخر عمر خود در آن شهر ماندگار شدند.
یکی
 از اساتید علامه طباطبایی، مرحوم قاضی بود و ایشان شاگردان خود را بر طبق 
موازین شرعیه و با رعایت آداب باطنیه اعمال و حضور قلب در نمازها و اخلاص 
در کردار، دستورات خاص اخلاقی ای می دادند و دل آن ها را آماده ی پذیرش 
الهامات عالم غیب می نمودند. خود ایشان (مرحوم قاضی) در مسجد کوفه و مسجد 
سهله حجره داشتند و بعضی از شب ها را به تنهایی در آن حجرات بیتوته می 
کردند و شاگردان خود را نیز توصیه می کردند تا بعضی از شب ها را به عبادت 
در مسجد کوفه و یا سهله بیتوته کنند و دستور داده بودند که چنان چه در بین 
نماز و با قرائت قرآن و یا در حال ذکر، فکری برای شما پیش آمد و یا صورت 
زیبایی را دیدید و یا بعضی از جهات دیگر عالم غیب را مشاهده کردید، توجه 
ننمایید و دنبال عمل خود باشید!
استاد
 علامه طباطبایی می فرماید: روزی من در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم، 
در آن بین یک حوریه بهشتی از طرف راست من آمد و یک جام شراب بهشتیدر دست 
داشت وبرای من آورده بود و خود را به من ارائه می نمود. همینکه خواستم به 
او توجه کنم یاد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشیده و توجهی نکردم. پس آن 
حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف کرد، من نیز 
توجهی ننمودم و روی خود را برگرداندم، پس آن حوریه بهشتی رنجیده شد و رفت و
 من تا به حال هر وقت آن منظره به یادم می افتد، از رنجش آن حوریه متاثر می
 شوم!