مرز ميان«خوشگماني»و«بدگماني»چيست؟
مرز ميان «خوشگماني» و «بدگماني» چيست و كجاست؟ ...
عقیق:وقتي به خود حق ميدهيم كه بدون دانش كامل و تنها براساس گمان، دربارۀ كسي يا چيزي سخن بگوييم، معيار حق و حقيقت چقدر رعايت ميشود؟براساس گمان پيشرفتن، درحقيقت يعني «پسرفتن». «ارتجاع» شكلهاي گوناگون دارد. وقتي علم و آگاهي را كنار ميگذاري و با ظنّ و گمان پيش ميروي، بهسمت جلو حركت نميكني؛ بلكه قدم به قدم به عقب بازميگردي و بهجاي «رشد» كردن و اوجگرفتن، به قهقرا و حضيض ميروي.گمان، ريشۀ باورهاي ارزشمند و عالمانه را ميپوساند. وقتي من به خودم جرأت ميدهم كه با گمانهزني به اظهارنظر بپردازم، ارزشِ انديشيدن و درك حقيقت را تنزّل ميدهم. در اين حالت، «صبوريكردن براي رسيدن به علم»، جاي خودش را ميدهد به: «شتابزدگي براي رسيدن به گمان». در مسابقۀ اظهارنظر دربارۀ هركس و هرچيز، البته بهظاهر كسي موفقتر است كه با شتاب حركت كند!با همين گمانكردنها و گمانهزنيهاست كه گامبهگاماز حقيقتِ اصيل دورتر ميشويم. حتي بسياري از باورهاي دينيِ ما براساس گمان است. وقتي از ما ميپرسند: اين سنّت را براساس كدام باور انجام ميدهي، پاسخ ميدهيم: انشاءالله كه ثواب دارد! اين يعني گمان محض! باور ديني را بايد به يك اصل و منبع درون دين برساني،نه به «انشاءالله ثواب دارد»!نظردادنِ ما دربارۀ آدمها و كارها نيز معمولاً براساس گمان استوار است. اينجاست كه خداي عادل، هشدارمان ميدهد: مگر نميبينيد كه گاهي گمانهاي شما به گناه ميانجامند؟ همين كافي است تا قانع شويم كه اصلاً بهسمت گمان و گمانهزني نرويم.هيچاشكالي ندارد كه گاهي بگويي: نميدانم؛ اطلاع كافي ندارم؛ هنوز به جمعبندي نرسيدهام. اينگونه پاسخدادن به خود و ديگران، به عدل و انصاف و حق خيلي نزديكتر از آن است كه با گمان، خواه بدگماني و خواه خوشگماني، به قضاوت و نظردهي بپردازيم. تأمل دربارۀ اين هشدار خداي عادل، ميتواند زندگي ما را متحوّل كند:«اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ؛ از بسياري از گمانها بپرهيزيد؛ چراكه بعضي از گمانها گناه است» (حجرات: 12).
پی نوشت:
دکتر سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا)
منبع:حج
211008