عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۵۷۱۲
تاریخ انتشار : ۲۸ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۰
والى مدين اخاهم شعيبا قال يا قوم اعبدوا الله مالكم من اله غيره... (سوره اعراف: 85) در جنوب سرزمين شام، كنار خليج عقبه، شهرى آباد و پر نعمت قرار داشت كه (مدين) ناميده ميشد.

عقیق: داستان زندگی حضرت شعیب(ع): ساكنان مدين با مناطق اطراف خود، مانند مصر، فلسطين و لبنان روابط تجارى داشتند و از نعمتهاى گوناگون و فراوان بهره مند بودند.

ثروت و امكانات مالى، زندگانى پر از رفاه و كامروائى، اهل مدين را بسوى غفلت و فساد كشانيد و آنها به بت پرستى روى آوردند.

علاوه بر پرستش بتها، آلودگيهاى اخلاقى و ناهنجارى هاى اجتماعى و اقتصادى گوناگونى در ميان آنان رواج يافت كه مهمترين آنها خيانت در اموال مردم و كم فروشى بود.

شعيب كه مردى بزرگوار و نيك انديش و سخنورى توانا بود، بفرمان خداوند متعال، زبان نصيحت و هدايت آنان گشود و در نهايت عطوفت و مهربانى، همانند پدرى دلسوز، آنانرا ازانحراف و گناه بر حذر داشت و گفت:

اى قوم من! هيچ موجودى جز خداوند يكتا، شايسته پرستش نيست. خدارا بپرستيد و دست از اين بتهاى رنگارنگ و بى خاصيت بر داريد. سرزمين شما يك منطقه خوب و پر نعمت است. از نعمتهاى خدا استفاده كنيد و بكارهاى فساد روى نياوريد. در اموال ديگران خيانت نكيد و حق مردم راتمام و كمال پبردازيد.

راهزنى و چپاول اموال مردم كارى است زشت و ناپسند. بحقوق ديگران تجاوز نكنيد. كم فروشى و غش در معامله را رها كنيد...

اى مردم فراموش نكنيد كه روزى يك طايفه كوچك و محدود بوديد. خداوند فرزندان بسيار بشما عطا كرد و اينك يك ملت بزرگ و داراى جمعيت بسيار هستيد.

اى مردم! از سرنوشت شوم ملتهائى كه به فساد رو آوردند و به عذاب دردناك خدا گرفتار شدند، عبرت بگيريد.

اهالى مدين، در مقابل سخنان منطقى و تكان دهنده شعيب، سر سختى و عناد را پيشه كردند و گفتند: اى شعيب! اين سخنان را رها كن و ما را بحال خود بگذار. ما از روش پدران و نياكان خود دست نميكشيم. تو نيز اگر بخواهى راحت زندگى كنى، بايد با پيروانت به آئين ما باز گرديد و همرنگ جامعه خود شويد، وگرنه شما را از اين سرزمين بيرون خواهيم كرد.

شعيب همانند ساير انبيا از عكس العمل ناپسند و تهديدهاى قوم، دلسرد و نااميد نشد و همواره هدايت آنان تلاش ميكرد و آنانرا بسوى خدا و اطاعت امر او فرا ميخواند. گاهى سرنوشت ملتهاى ديگر را براى آنهابازگو ميكرد و ميگفت:

اى مردم! من از آن ميترسم كه عناد و سرسختى شما، همانند قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح را براى شما رقم زند و فراموش نكنيد كه قوم لوط كه به عذاب دردناك الهى گرفتار شدند فاصله زيادى با شما ندارند.

گفتند: اى شعيب! ما از حرفهاى تو سردر نميآوريم. تو هم در ميان جامعه ما فردى ضعيف و ناتوان هستى. اگر بخاطر خوشاوندانت نبود، ترا سنگباران ميكرديم.

رفته رفته، دشمنى مردم با شعيب و پيروانش صورت جدى ترى بخود گرفت و بحث و گفتگوهاى منطقى جاى خود را به آزار و اذيت داد.

وقتى شعيب از هدايت آن قوم نااميد شد و از سوئى ديگر براى مؤمنين و پيروان خود، احساس خطر كرد، از پيشگاه خداوند نجات مؤمنين و دفع شر آن قوم را درخواست نمود.

خداوند دعاى او را مستجاب فرمود و صيحه آسمانى و زلزله را بر آنها مسلط كرد. زمين بشدت لرزيد واهل مدين تا بخود آمدند، عذاب الهى طومار زندگيشان رادر هم پيچيد و كيفر كفر و فساد را به آنها چشانيد.

در آن منطقه تنها شعيب و پيروانش از عذاب خداوند در امان ماندند و پس از پايان زلزله، بدنهاى بيجان و خانه هاى ويران آن قوم، عبرتى براى ديگران گرديد.

پس از هلاكت اهل مدين شعيب ماءموريت يافت (اصحاب ايكه) را كه در نزديكى مدين سكونت داشتند بسوى خدا رهبرى كند.

روش اصحاب ايكه، همان روش اهل مدين بود. كفر و فساد در ميان آنها رواج داشت. شعيب ماءموريت آسمانى خود را انجام داد و آنانرا بسوى خدا دعوت نمود، ولى آنها سخنان پيامبر خود را نپذيرفتند و گفتند: اى شعيب! بگمان ما تو را جادو كرده اند كه اين سخنان را ميگوئى.تو هم بشرى هستى مانند ما و اگر راست مىگويى يك قطعه از آسمان را بر سر ما خراب كن و ما را نابود گردان.

كوشش هاى شعيب در راه نجات آنها كاملا بى اثر بود و كسى دعوت او را اجابت نكرد. در نتيجه لجاجت و خيره سرى، خداوند گرماى سختى بر آنها مسلط كرد، بطوريكه آبها به جوش آمد و آن قوم چندين روز در نهايت سختى و مشقت بسر بردند. آنگاه قطعه ابرى، صفحه آسمان را پوشانيد و نسيم خنكى از آن وزيد. مردم در زير آن قطعه ابر جمع شدند كه از گرما نجات پيدا كنند. بفرمان خداوند از آن ابر آتشى فرو باريد و آن قوم سركش و گمراه را بجزاى كارهاى ناپسند شان طعمه حريق ساخت و همه را سوزانيد.


منبع: شفقنا
211007


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین