۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۶ : ۰۷
عقیق:خداوند متعال در قرآن می فرماید:
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر آل عمران/104
باید از میان شما ،جمعی (مردم را) دعوت به نیکی و امر به معروف ونهی از منکر کنند!
حکایت؛
مرحوم طيّاره در خاطره اى مىگفت: روزى به قصد
مسافرت سوار اتوبوس شدم، زمستان سردى بود و برف زيادى همه جا را پوشانده
بود، هنگامى كه اتوبوس از شهر خارج گرديد و مقدارى در بيابان طىّ مسير
نمود، ناگهان راننده ضبط را روشن کرد و صداى موسيقى مبتذل بلند شد، من به
او اعتراض كردم و پيشنهاد دادم يا موسيقى را خاموش كن يا صداى آن را آهسته
کن، اگر چنین نمی کنی نگه دار تا من پياده شوم تا اینکه هم از گناه دور شده
باشم وهم به وظیفه شرعی خود که نهی از منکر بود عمل کرده باشم اما راننده
اتوبوس راه سوم را انتخاب کرد، يعنى اتوبوس را كنار جاده نگه داشت و گفت:
پياده شو.
شاید کسی تصور نمی کرد که در آن بیابان و در آن هوای سرد برفی من از
اتوبوس پیاده شوم، اما پياده شدم خود را به برف زدم ولى نمىدانم چه شد که
به طرف بيابان پربرف حرکت کردم و راه بيابان را گرفته و رفتم؛ يعنى مسير
جاده را ادامه ندادم ، اتوبوس هم حركت كرد و به راه خود ادامه داد، امّا
ديرى نگذشت كه صداى آقا
بايست، آقا بايست را از پشت سر شنيدم، برگشتم ديدم چند نفر از سرنشينان
اتوبوس با شتاب به سمت من آمدند، وقتى رسيدند گفتند: آقا خواهش مىكنيم
برگرديد، به محض اين كه شما در اين برف زياد راه بيابان را انتخاب كردى،
مسافران به شدت به راننده اعتراض كردند كه اگر براى اين مرد اتفاقى بيفتد
يا خداى ناكرده گرگ او را بدرد، فردا يقه تو را مىگيرند كه او را پياده
كردها ى و همه از من پشتیبانی کردند.
من گفتم: ديگر سوار اين اتوبوس نمىشوم، امّا ديدم مردم و خود راننده
اصرار مىكردند و می گفتند: آقا ببخش! و دوباره مرا سوار ماشين كردند، و تا
مقصد، ديگر هیچ موسيقى مبتذلی پخش نشد.1
خالق سبحان که جان پرورده است لعن امتهای پیشین کرده است
زان که آنان سخت بی باورشدند تارکان نهی از منکر شدند 2
پی نوشت:
1.با اقتباس و ویراست از کتاب جان شیفته