حج نامه يك شاعر سني كه حجش را با كربلا تمام كرد
الله يار صوفي شاعري ماوراءالنهري است كه در سال ۱۱۳۳ درگذشته است. از وي چند مجموعه شعر باقي مانده كه يكي از آنها همين حج نامه است. سفر به مكه و مدينه و سپس عزيمت به كربلا. آن زمانها اين امور دست كم براي سنيان ماوراءالنهر و ايران رسم بود و مثل الان نبود كه اين طور به جان هم افتاده اند. آنچه در اينجا آمده بر اساس دو نسخه خطي تصحيح و تقديم شما عزيزان شده است.
عقیق:الله يار صوفي شاعري ماوراءالنهري است كه در سال ۱۱۳۳ درگذشته است. از وي چند مجموعه شعر باقي مانده كه يكي از آنها همين حج نامه است. سفر به مكه و مدينه و سپس عزيمت به كربلا. آن زمانها اين امور دست كم براي سنيان ماوراءالنهر و ايران رسم بود و مثل الان نبود كه اين طور به جان هم افتاده اند. آنچه در اينجا آمده بر اساس دو نسخه خطي تصحيح و تقديم شما عزيزان شده است.در باره الله يار صوفي سراينده حج نامهسراينده اين حج نامه، بر اساس آنچه روي يكي از دو نسخه آمده، و نيز در بيتي كه در پايان اشعار است، عارف شاعري ترك زبان با نام الله يار صوفي (نقشبندي سمرقندي) است كه بنا به آنچه منابع مختلف نوشتهاند، در سال ۱۱۳۳ درگذشته است.كتاب معروف او كه در ايران چاپ شده، ثبات العاجزين است كه اشعار تركي اوست (گنبد كاووس، ۱۳۷۴). خلاصهاي از آن اثر به نام پندنامه شامل ۶۱ بيت به فارسي سروده شده كه به كوشش علي محدث در كتابي با عنوان «پانزده منظومه ادبي عرفاني» (استهكلم، بي تا) به چاپ رسيده است (صص ۲۲۳ - ۲۳۰).كتاب ديگر او كه يك منظومه بلند فارسي است (۶۳۰ صفحه) آن هم در هند منتشر شده است. كتاب ديگري با نام مراد العارفين هم در فهرستها براي وي معرفي شده است. وي در سمرقند و بخارا و ماوراءالنهر شهرت داشته و نسخههاي فراواني از آثار منظوم وي به تركي و فارسي در كتابخانههاي مختلف موجود و شرح حال وي در وبسايتهاي تركي و ازبكي درج شده است. (براي نمونه بنگريد:در آخر پند نامه در باره تاريخ درگذشت الله يار صوفي اين ماده تاريخ آمده است:ابوحنيفه وقت است صوفي الله يار خداي داد به او قال و حال را بسيارهر آن كه آمده تاريخ فوت او پرسد بگو تو «ق ج غل ل» [۱۱۳۳] را بشماربه گفته علي محدث: زادگاه الله يار را كته قورغان يا ميان كان از توابع سمرقند ياد كرده اند (فهرست باباجان اوف، ص ۲۲). او در آغاز مسلك المتقين ضمن بيان اعتقادات خود ميگويد كه خدمت شاه عصر ميكرده، و نان زقّوم ميخورده، اندك اندك، از آن كار پشيمان شده و خود را كنار كشيده و به جرگه نقشبنديه پيوسته و دست بيعت به شيخ نوروز مرشد نقشبنديان داده و سرانجام مسلك المتقين را در امتثال فرمان مرشد سروده است. مسلك المتقين منظومه فارسي بزرگي است كه در فقه حنفي (به جز فصل حج) كه آن را در روز دوشنبه ۲۴ محرم ۱۱۱۲ تمام كرده است. (مقدمه پند نامه، در: پانزده رساله، ص ۲۲۴). منظومه مسلك المتقين را ميتوان در گوگل بوك مطالعه كرد. (۶۳۰ صفحه). تا آنجا كه بنده نگاه كردم در اين منابع، از حج نامه ياد نشده و يا اگر شده (و حتي چاپ شده) بنده از آن بي خبرم. نامي از اين اثر در كتابشناسي آثار چاپ شده فارسي در شبه قاره هند هم برده نشده است.مروري بر حج نامهادبيات حج در خراسان بسيار زنده و پويا بوده و حج نامه ما، يكي از آخرين منظومههاي بازمانده از يك جريان ادبي ريشه داري است كه در حوزه حج، در خراسان بزرگ وجود داشته است. طبعا «حج»، «ادب فارسي» و «عرفان»، سه زاويه يك مثلث است كه از يكديگر جدايي ناپذير بوده و شاعران و ادبيان فراواني در اين زمينه، با گرايش عرفاني به سرايش شعر در باره حج و نگارش متن و نثر و داستان در اين باره دست يازدهاند.شاعر صوفي ما، در دوره اي برآمده كه ادبيات تركي نيز سربرآورده (از قرن نهم دهم هجري به اين سوي) و به صورت شاعر دو زبانه، در حوزه ادب و دين و اخلاق و عرفان، شعر سروده است. اين كه اين متن از آن الله يار صوفي است، از صفحه آغازين يكي از دو نسخه و بيتي كه در پايان آمده آشكار است:الله يار خسته دعا ميكند تو راتا در پناه حضرت مشكل گشا رويحج نامه موجود شعر فارسي و شامل سه بخش است: اعمال حج و زيارت اماكن متبركه مكه، دوم زيارت مدينه و سوم مرقد امام حسين (ع) كربلا، و اين در حالي است كه شاعر يك حنفي متعصب است.شاعر، اشعار خود را خطاب به زائري سروده كه به حج ميرود، اعمال حج را انجام ميدهد، سپس به ديدار اماكن زيادي مكه رفته، آنگه عازم مدينه ميشود و قبر رسول و بقيع و احد را زيارت ميكند. در هر نقطه به او توصيه ميكند كه ضمن رعايت آداب خلوص، اموري كه مطابق شأن حج است، او را هم از دعاي خير خود فراموش نكند. وي در زمينه اعمال حج، تك تك اعمال را ضمن بيتي آورده و ادب حرمت نهادن به آن را بيان كرده است. پس از پايان اعمال، به اماكن زيارتي مكه از قبيل غار مرسلات، كوه حرا و ثور و جز آن هم ياد كرده است. سپس رفتن به مدينه را آورده و زيارت قبر رسول (ص) فاطمه زهرا (س) و آنگاه بقيع را آورده و گفته است كه در آنجا اول به زيارت عثمان برود، سپس ساير صحابه و از جمله اولاد رسول (ص) كه به طور خاص از امام مجتبي (ع) ياد كرده است. جالب است كه در باره زيارت بقيع، ضمن اشاره به اين كه مرقد امام علي آنجا نيست، اما با گفتن اين بيت كه:ظاهر اگر چه نيست تراب علي در آنحاضر بود، به كوي رسول خدا رويتوصيه به زيارت آن امام هم دارد.اما از همه جالبتر اين است كه پس از بازگشت از مدينه، توصيه زيارت كربلا و مرقد امام حسين عليه السلام را دارد. اين رسمي شناخته شده براي حجاج ماوراءالنهر در طول ساليان بود كه به تدريج با قطع شدن راه عراق، ترك شد.وقتي كه از مدينه بگردي به صد المشايد كه وقت رجعت خود كربلا رويآنجا حسين نام يكي شاه زاده استبا خاك او به آه و فغان و بكاء روياز اين حج نامه، دو نسخه (از تاجيكستان) در اختيار ما بود كه يكي را با عنوان نسخه ۱ و ديگري را ۲ ناميده و از هر كدام كه تفاوتي در كلمه، كلمات يا ابياتي با با ديگري داشته است، در پاورقي يادآور شدهايم. شايد گفتن يك نكته به لحاظ املايي مهم باشد كه در اين اشعار، تقريبا همه جا به جاي «به» «با» بكار رفته كه نمونه آن در دومين بيت است:با مقصدت خدا رساند علي الخصوصبا خانه مبارك ام القري رويرسول جعفريانبسم الله الرحمن الرحيم[اعمال حج]اي يار مهربان اگر از ما جدا رويدر حفظ حق تعالي روي، هر كجا رويبا [۱] مقصدت خدا رساند علي الخصوصبا خانه مبارك ام القري رويروزي رسي به منزل احرامگه رسي [۲]لبيك گفته گفته به جاي خدا رويچون با سري برهنه بدن در كفن شوييك بار از تفاخر تاج قبا رويكردي حرام تمام فعل طبيعت به خود حرامهمچون فرشته اي كه به سوي سما رويبيرون مكن ز خاطر خود عهد دوستانچون قابل دعا شده، كوي وفا روياز يرفع القواعد كه حق بيان نمودتا كه فتد به چشم، چو مرغ از هوا رويبيني سياه پوش مربع نشين نگارجان را كني فدا و ز خود فنا رويبا صد هزار شوق طلب كرد آن حريمچون سه و چهار مرتبه، پروانه سا رويوقتي كه بوسه بر حجر الاسودش زنياز جمله سوا و تعلق رها رويدر جمله بابها و مقام خليل حقبا ديده پر آب، رخ كهربا رويركن عراقيست، حطيم ست، ركن شامدر هر كدام ركن، به صد التجا رويهم بين سنگ ركن يماني دعا كنيگويا كه زير سايه عرش علا رويديوار كعبه را كه بگيري كنار خوددر بحر ذوق شوق شوي غرق تا روي [۳]آنجا كه عفو و مغفرت از حق طلب كنيبا كوچهٔ دعا به اميد بقا روي [۴]باري به حق صاحب آن خانه عظيمراه دعا به مقصد اين مدعا روي [۵]آنگاه در مقام خليل جليل خودبگذار دو گانه بحمد و ثنا رويحاجات دوستان ز خداوند خود طلبوقتي كه در ميانه مروهُ صفا رويساعي شوي ميانهٔ ميلين اخضرينآنگه به سوي وعده گه كبريا رويدر راه او كه به مسجد نحرست جمرهها آن جمله حاضر است به كوه مينا [۶] رويهم مسجد خيف، دگر غار مرسلات [۷]با سوي هر يكي به هزار التجا رويهم موقف [۸] رسول عليه السلام هستآن شب به آن مقام [۹] به چندين رجا رويهم مزدلفه، در رهست مشعر الحرام [۱۰]آنگه به سوي رحمت جلّ علا روي [۱۱]از ياد خود مپوش من روسياه رابالاي آن جبل كه ز بهر دعا روييعني كه آن جبل، عرفات الاجابت استبا صد هزار اميد با مقصدها [۱۲] رويبيني دعاي زاري چندين هزار خلقآنجا تو هم به زاري يا ربّنا رويچون گشته غرق در عرق [۱۳] جرمهاي پيشسر را فرو كرده به بحر حيا روي [۱۴]آن جا چه جاي جنبش از پا نشستن استگويا قيامت ست كه دارالقضا رويآن روز جمع، قصر بخوانند ظهر و عصرخوش دولت عظيم كه به اقتدا رويزان وقت تا فرو [۱۵] رفت آفتاببا زاري [و] تضرعُ با التجا رويناگه ندا رسد كه دعا مستجاب شداز خويشتن ز شادي آن ندا [۱۶] رويآنگه به سوي مزدلفه كه روان شوندبا قصر جمع كردن شام عشا رويهفتاد سنگ جمع كني مثل باقلااز خفت خواب البته آن شب فرا رويدر وقت غلس [۱۷] كه گذارند بامدادبا مشعرالحرام از آن دلگشا رويتا القرار باشي تو در مشعر الحرامپيش از طلوع شمس به كوه مينا رويقربان امر او بكني [۱۸] جان خويش راوقتي با مينا به مقام رضا [۱۹] رويسر را سترده [۲۰] نيز همه امرها كنيبار دگر به كعبه مقصد رسا رويطوف دوباره عمره به جا آوري تمامبهر اميد عفو [۲۱] به مقام رضا رويآنگه شود گشاده درِ خانه عتيقبحر دخول بيت عقيدت فرا رويداخل شوي به وعده گه «كان آمناً»از در دعا بگوي به دارالشفا رويآگاه از حقيقت آن خانه رو دهدچون مخلصين بديده [۲۲] اخلاص او رويهر سنّت ادب كه در آنجا نوشته انداز لطف حق تمام در آنجا بجا روي[زيارت اماكن مكه]جايهاي پر فرح كه در اطراف كعبه استبا سوي هر مقام [۲۳] به صدقُ صفا رويبيرون مكن ز ذهن شريف كيف [۲۴] رابا منزل تولد نورالهدي رويبا قبه گاهي مكه معلاست نام اويعني به آن مقام كه جنت نما [۲۵] روياز اين تباه عمر سيه نام ياد كنبا خاك پاك فايض هر اوليا رويبا كوه بوقبيس به ميلين مدّعاراهت گشاده باد به هر مدّعا رويراه دعا وباب اجابت گشاده استبا كوه ثورُ به كوه حرا روي[مدينه منوره]آنگاه با هزار هزار اشتياق دلبا روضهٔ شريف حبيب خدا رويكوهي ست در ميانه، قريب مدينه استآنجا روي ز هوش دل بِنوا رويزانجا حظيرهٔ نبوي مينموده استچون كوه اگر حليم شوي هم ز پا روي [۲۶]چون آمدي به هوش چنان ره روان شوياز اشتياق ذوق [۲۷] نداني كجا رويجايي رسي كه فخر دو عالم بخفته انديكبارگي ز خويش همه ما سوا رويچون داري [۲۸] ز خويشتن وز تعلقاتوقتي كه با مقدسهٔ مصطفي رويليكن جمال پاك نبيني به چشم سروقتي كه ذرّه اي به طريق ريا رويزنهار اي برادر من كَن در اين طريقگر شاه غرب و شرق شوي، چون گدا رويروي نياز را كه به درگاه نبي نهي [۲۹]با چشم گريهها و به دل، با دعا رويآنجا مرا به خاطر عاطر يكي رسانيعني با خاك پاك سر انبيا روياز پاشكستگي من دلفكار گووقتي نزد حضرت والا جا روي [۳۰]زآنجا بصد هزار ادب ساخته رجوع [۳۱]با روضه دو شيخ [۳۲] صفي، صفا رويچون ساختي دوباره نبي را شفيع خودبار ديگر براه دعا بهر ما روي [۳۳]يك سوي آن خطه بود دختر رسول [۳۴]زآنجا به صد هزار ادب با دعا روييار قديمي ببر محبت صميم من [۳۵]بي ياد اين كمينه از آنجا چرا رويزآنجا اگر رجوع نمايي روي بقيعاول به خاك منبع حلم و حيا رويظاهر اگر چه نيست تراب علي در آنحاضر بود، به كوي رسول خدا روياندر بقيع بي عدد از صحبت مصطفي ست [۳۶]ز اولاد همچنان در آن پاك جا روينور دو چشم حضرت خير البشر در اوستيعني حسن به روضه آن مقتدي روي [۳۷]هم كَن در اوست حجره ازواج مصطفيحد تو نيست اينكه در آنجا به پا روييعني بقيع جاي دعا و اجابت استوقت دعا به پاكي التقا روي [۳۸]ديرينه يار خويش ز خاطر برون [۳۹] مسازهر چند زين تراب به سوي سما رويزانجا اگر رجوع نمايي سوي احُدبا خاك پاك عم شفيع جزا روي [۴۰][زيارت كربلا]وقتي كه از مدينه بگردي به صد المشايد كه وقت رجعت خود كربلا رويآنجا حسين نام يكي شاه زاده استبا خاك او به آه و فغان و بكاء رويظلم و ستم كه در حق آن شه گذشته استبيني به چشم البته [۴۱] از خويش وا رويچون ساختي وصيله [۴۲] خود آن كرام راآنگه به قبر جملهٔ مظلومها رويآن جمله نور چشم جگر گوشه نبي ستبا خاك هر يكي به هزار اشتها [۴۳] رويبا اين [۴۴] طلب كه دعوت مظلوم هستبا ديده پر آب، رخ كهربا رويهر جاي خوش رسي [۴۵] ز من خسته ياد كنبا او سپرده ايم تو را هر كجا رويمن از فراق روي توام در سموم غمتو زاشتياق دوست [۴۶] چو باد صبا رويدلها چگونه خون نشود صد هزار باربا همچون تو نور ديده كه از چشم ما روي [۴۷]بي طاقتم ز هجر تو ليكن چه جاي منعتو شيرمردها ره دار رضا روي [۴۸]مردانه رو كه از سر مردانگي خويشچون طوطيا به ديدهٔ اهل فنا روياول ز خويش گم شو و آنگه اراده ساز [۴۹]اول قدم ز عقدهٔ ما و شما رويفاني شوي تمام ز هستي [۵۰] خويشتنخود را كه نيست ساختي بالا بقا روي [۵۱]الله يار [۵۲] خسته دعا ميكند تو راتا در پناه حضرت مشكل گشا روياي مرد دلفكار تو هم دعا كنيآن خالق كل رساند ترا تيز روي [۵۳]
پی نوشت ها:
[۱]. در اين متن همه جا به جاي «به» «با» بكار رفته است.
[۲]. در نسخه ۲: … به منزل احرام گه اخي
[۳]. در نسخه ۲: در بحر ذوق غرق شوي تا كجا روي.
[۴]. در نسخه ۲: … به اميد لقا روي.
[۵]. در نسخه ۲: … اين مبتلا روي.
[۶]. كذا. در موارد ديگر هم مينا به جاي مني آمده است.
[۷]. در نسخه ۲: هم مسجدست دگر غار مرسلات.
[۸]. در نسخه ۱: موقوف.
[۹]. در نسخه ۲: در آن مقام.
[۱۰]. در نسخه ۲: هم در رهست مزدلفه مشعر الحرام.
[۱۱]. در نسخه ۲: زانجا به كوه رحمت جلّ علا روي.
[۱۲]. در نسخه ۲: مقصودها.
[۱۳]. در نسخه ۱: غرق در غرق.
[۱۴]. در نسخه ۱: سر را فرو به كرده بحر حيا روي.
[۱۵]. در نسخه ۲: به فرو
[۱۶]. در نسخه ۲: يك ندا (ظ)
[۱۷]. تاريكي آخر شب. ان
[۱۸]. در نسخه ۱: كن
[۱۹]. در نسخه ۲: خدا
[۲۰]. در نسخه ۲: ستي ده
[۲۱]. در نسخه ۱: عقد.
[۲۲]. در نسخه ۱: ديده
[۲۳]. در نسخه ۲: هر كدام
[۲۴]. نسخه ۱: كشيف را.
[۲۵]. در نسخه ۲: بر جنت نما.
[۲۶]. اشاره به كوهكي نزديك مدينه كه وقتي كاروان به آنجا رسد، گنبد حرم را ببيند و از آنجا كه قريب يك فرسخ بوده، با پاي پياده رود.
[۲۷]. در نسخه ۲: از اشتياق دل تو
[۲۸]. در نسخه ۱: چون دار رهي (ظ)!
[۲۹]. در نسخه ۲: روي نياز را كه به خاك نبي نهي.
[۳۰]. اين بيت در نسخه ۲ نيامده است.
[۳۱]. در نسخه ۱: آنجا به صد.
[۳۲]. مقصود ابوبكر و عمر است.
[۳۳]. اين بيت در نسخه ۱ نيامده است.
[۳۴]. در نسخه ۲: هميون آن حظيره بود دختر رسول.
[۳۵]. در نسخه ۱: «من» نيامده است.
[۳۶]. در حاشيه نسخه ۲: اندر بقيع بي عدد هم صحبت نبي است
[۳۷]. اين بيت در نسخه ۱ نيامده است.
[۳۸]. در نسخه ۲: به پاكي ما لقا روي.
[۳۹]. در نسخه ۱: بيرون.
[۴۰]. اين بيت در نسخه ۱ نيامده است.
[۴۱]. در نسخه ۲: به چشم ظاهر.
[۴۲]. كذا
[۴۳]. در نسخه ۲: التجاء
[۴۴]. در نسخه ۲: باري طلب
[۴۵]. در نسخه ۱: زبيني!
[۴۶]. در نسخه ۲: اشتياق كعبه
[۴۷]. در نسخه ۲: همچون تو نور بي بدل از چشم ما روي
[۴۸]. در نسخه: تو شيره مرد باره دار ضياء روي
[۴۹]. در نسخه ۲: اول ز خويش بگذر و…
[۵۰]. در نسخه ۱: ز نيستي خويشتن.
[۵۱]. در نسخه ۲: خود را چو نيست ساختي با او بقا روي
[۵۲]. الله يار صوفي سراينده اشعار.
[۵۳]. اين بيت در نسخه ۲ نيامده است.
مجله ميقات حج شماره ۹۰ زمستان ۱۳۹۳
منبع:حج
211008