سه نفر وارد بهشت نميشوند: آن كه پيوسته ماده مست كننده مينوشد، كسى كه به سحر و جادو معتقد است، و آن كه قطع پيوند با اقوام و خويشان ميكند.
عقیق:در رابطه با پيوندى كه خداى مهربان فرمان داده بايد ميان انسان و غيرخودش برقرار باشد روايات و تفاسير حقايقى را ذكر كردهاند كه بايد گفت آيه شريفه شامل همه آنهاست و بر انسان است چنانچه خواستار خير دنيا وآخرت و رشد و تربيت و كمال خويش است برپا برجائى آن پيوند، و استوارى و استحكامش بكوشد، و از فتنهها و خطراتى كه سبب گسستن و قطع شدن آن ميشود جداً بپرهيزد. در اين زمينه آنچه ميتوان از روايات و تفاسير استفاده كرد حدود شش مورد است كه به نظر ميرسد همه شش مورد حفظش واجب، و پيوند با همه آنها امرى لازم و ضرورى است. 1- ايمان به همه پيامبران و كتابهاى آسمانى و اقتداى عملى به فرستادگان پروردگار، و به اجرا گذاشتن احكام و خواستههاى حق كه در منابع وحى و به ويژه در قرآن مجيد مطرح است. پيوند اعتقادى و عملى با انبياء و وحى الهى بيترديد سبب رشد روحى و عقلى انسان، و موجب خوشبختى او در دنيا و آخرت است. اين پيوند بايد ميان انسان و همه پيامبران و منابع وحى برقرار باشد و در اين زمينه نبايد پيامبر يا كتابى از اين پيوند استثناء شود، كه اين استثناء چنان كه به وسيله يهود نسبت به مسيح و پيامبر اسلام و به وسيله نصارى نسبت به پيامبرخاتم صورت گرفته، و قوم يهود از ايمان به مسيح و رسول اسلام، و نصارى از ايمان به پيامبراسلام و قرآن سربرتافتهاند از مصاديق قطع پيوند و گسستن رابطهاى است كه خدا به آن فرمان داده است. وى نيز بيدين به سربردن، و لائيك زندگى كردن، و غافل و بيخبر زيستن از پيامبران و كتابهاى آسمانى از مصاديق كامل قطع رابطه و گسستن پيوند است. 2- پيوند با رحم، وصله با اقوام و خويشان به ويژه با پيامبر و اهل بيت كه در روايات از آنان تعبير به رحم حقيقى شده، واقعيت بسيارمهمى است كه در آيات و روايات و معارف برآن تأكيد فراوان شده، و گسستن آن از گناهان بزرگ و موجب كم شدن عمر، وگرفتارى سخت در قيامت كبرى است، در سطور آينده به رواياتى كه نمايانگر عظمت صله رحم و نشان دهنده گناه سنگين قطع رحم است اشاره خواهد شد. 3- پيوند با مؤمنان و اهل اسلام و به ويژه با اولياء حق، و حفظ اين پيوند درهمه مراحل از مصاديق مهمى است كه حضرت حق به آن فرمان داده، و گسستن آن و پيوستن به غيرمؤمنان و غيرمسلمين گناهى بزرگ است تا جائى كه قرآن مجيد ميگويد هركس با مؤمنان قطع رابطه كند و به دشمنان دين بپيوندد، و با كفار و معاندين رابطه برقرار كند به عنوان فردى از كفار و معاندين به شمار خواهد آمد. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ: «1» اى اهل ايمان يهود و نصارى را دوستان خود مگيريد، آنان دوستان يكديگرند (وتنها به روابط و دوستى ميان خودشان وفادارند و براى شما و دوستى شما ارزشى قايل نيستند) و هركس از شما آنان را دوست خود انتخاب كند از زمره آنان است بيترديد خدا متجاوزان ازحدود الهى را هدايت نميكند. 4- داشتن رابطه و پيوند صلح آميز با همه خوديها و حفظ صفاومهرومحبت در فضاى خانه و جامعه از موارد امر خداست، و گسستن آن به وسيله نزاع و دعوا و جنگ بيدليل، و ايجاد تفرقه و فتنه بيترديد از گناهان بزرگ و معاصى سنگين است. سرپرست خانواده لازم است با همسر و فرزندانش، و همسر و فرزندان واجب است با سرپرست خانواده پيوندى سالم و صحيح و درست داشته باشند، و فضائى از مهر وصفا و عشق و وفا برآنان حاكم باشد، و همه آنان به هنگام برخورد با ديگران چه اقوام و چه افراد جامعه بايد پيوند خود را برهمان پايه صفا و صميميت و صلح و دوستى رعايت كنند و از نزاع بيمورد و اختلاف و تفرقه و فتنه و گسستن پيوند جداً بپرهيزند. 5- حاضر شدن به جماعت و پيوند داشتن با مؤمنان در عبادات و همراهى با آنان در كارهاى خير از موارد فرمان حق است، كنارگيرى از جماعت، و انزوا و گوشه گيرى، و بريدن از جماعت مؤمنان، و تك روى، بيترديد گناه و موجب نارضايتى حق از انسان است، خداوند مهربان به مؤمنان امر ميكند: وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ «2» درعبادت به جماعت عبادت كنندگان بپيونديد و نماز خود را به صورت جماعت با آنان برگزار كنيد. 6- پيوند ميان گفتار ايمانى و عمل كه نجات بخش انسان از نفاق است از جمله موارد فرمان خداست، بيترديد گسسته شدن پيوند ميان قول و عمل مايه بروز نفاق در زمينه ظهور كذب و دروغ است. روايات به ترتيب عناوين شش گانه بالا: رسول خدا در ذيل آيه 177 سوره بقره كه ايمان را پيوند و علاقه قلبى و رابطه باطنى باخدا و قيامت و فرشتگان و همه پيامبران و همه كتابهاى آسمانى ميداند ميفرمايد: «من عمل بهذه الآية فقد استكمل الايمان:» «3» كسى كه به همه حقايق بيان شده دراين آيه عمل كند، تحقيقاً ايمانش را كامل كرده است. از پيامبراسلام روايت شده است: «سرسنة صل رحمك:» «4» راه يكساله را طى كن و صله رحم به جاى آر. «صله الرحم تهون الحساب وتقى ميتة السوء:» «5» صله رحم حساب فرداى قيامت را آسان ميكند، و انسان را از مرگ بد حفظ مينمايد. «صلة الرحم تعمرالديار وتزيد فى الاعمار وان كان اهلها غيراخيار:» «6» صله رحم خانهها را آباد ميكند و به عمرها ميافزايد، گرچه اهلش از نيكان نباشند. از اميرالمؤمنين (ع) روايت شده: «واكرم عشيرتك فانهم جناحك الذى بهم تطير، واصلك الذى اليه تصير، ويدك التى بها تصول:» «7» اقوام و عشيره ات را با صله به آنها و رفت وآمد با ايشان، و قدرشناسى از آنان گرامى بدار، زيرا آنان بال و پر تو هستند كه به سبب آنان به رفعت و منزلت ميرسى، و ريشه تو هستند كه به آنان بازميگردى، و دست قدرت تو هستند كه به وسيله آنان به دشمن يورش ميبرى. حضرت هادى ميفرمايد: موسى در كلامش با خدا گفت: پاداش كسى كه صله رحم ميكند چيست؟ خدا فرمود: «انسى له اجله و اهون عليه سكرات الموت:» «8» مرگش را به تأخير مياندازم، و سكرات مرگ را بر او آسان مينمايم. رسول حق فرمود: «ثلاث لايدخلون الجنة مدمن؟؟ خمر، و مؤمن سحر و قاطع رحم:» «9» سه نفر وارد بهشت نميشوند: آن كه پيوسته ماده مست كننده مينوشد، كسى كه به سحر و جادو معتقد است، و آن كه قطع پيوند با اقوام و خويشان ميكند. «ان الرحمة لاتنزل على قوم فيهم قاطع رحم:» «10» بي ترديد رحمت خدا برقومى كه در ميانشان قطع كننده پيوند با رحم است نازل نميشود. على (ع) ميفرمايد: «اقبح المعاصى قطيعة الرحم والعقوق:» «11» زشتترين معاصى قطع رحم و سرپيچى و نافرمانى از پدرومادر و آزار آنان است. صفوان از جهم بن حميد روايت ميكند كه جهم گفت: به حضرت صادق عرضه داشتم خويشى دارم كه شيعه نيست آيا از خويشان غيرشيعه برعهده من حقى است؟ حضرت فرمود آرى «حق الرحم لايقطعه شيئى وذا كان على امرك كان لهم حقان حق الرحم و حق السلام:» «12» چيزى حق رحم را قطع نميكند، و هرگاه برمذهب تو باشند براى آنان برعهده تو دو حق است: حق رحم و حق سلام. پی نوشت ها: (1)- مائده، آيه 51. (2)- بقره، آيه 43. (3)- صافى، چاپ صور، ج 1، ص 215. (4)- بحار، ج 74، ص 103. (5)- بحار، ج 74، ص 94. (6)- بحار، ج 74، ص 94. (7)- بحار، ج 74، ص 105. (8)- بحار، ج 61، ص 383. (9)- بحار، ج 74، ص 90. (10)- كنزالعمال، حديث 6978. (11)- غررالحكم. (12)- بحار، ج 74، ص 133 تفسير حكيم جلد یک/ حسین انصاریان منبع:جام 211008