۰۷ آذر ۱۴۰۳ ۲۶ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۳ : ۰۶
در مسأله جواز تقلید از فقیه، عِلاوه بر لزوم رعایت اصل تخصّص و اجتهاد، داشتن نیروی عَدالت و تقوا و ملکه ترک هوا نیز شرط اساسی و حتمی است و لذا بر توده مردمکه موظّفند در مسایل دین خود از فقیه تقلیدکنند، لازم است با جدّ و اهتمام شدید، در مقام فَحص از این باشندکه:آیا شخص مجتهدیکه میخواهند از او در احکام دین خود، تقلید کنند، دارای ملکه تقوا و صیانت نفس و ترک هوا نیز هست یا خیر؟
و در صورت نداشتن اینفضیلت عُلیا، حقّ تقلید از او را ندارند، اگرچه در درجه اعلا از علم و اجتهاد و تخصّص فنّی استنباط احکام باشد. اینمطلب، بهطور اکید، از ناحیه ائمّه معصومین(ع) مورد عنایت و دقّت قرارگرفتهاست.
حدیث مفصّلی در اینزمینه از حضرت امام صادق(ع) منقول استکه ذکرآن در اینجا بسیار مناسب به نظر میرسد و جمله معروفِ: فَأمّا مَنکانَ مِنَ الفُقَهاء، صائِناً لِنَفسِه...، در ضمن همینحدیث است و اینحدیث، در ذیل دوآیه پایانی از میان آیات هفتگانه 70 تا 76 سوره بقره از صفحه 11، بهانضمام دوآیه آغازین صفحه بعدآمدهاست.
اینآیات، روش ناپسند و خیانتآمیز علمای یهود را ذکرکرده و میفرمایند: «وَ قَدکانَ فَریقٌ مِنهُم یسمَعونَکَلامَ الله، ثُمَّ یحَرِّفونَهُ مِن بَعدِ ما عَقَلوه، وَ هُم یعلَمون»؛ «گروهی ازآنها، سخنان خدا را میشنیدند و پس از فهمیدن مقصود ازکلام خدا، برای حفظ منافع دنیوی خود،آنرا تحریف میکردند و در نقلآن برای مردم، خیانت میورزیدند و خِلاف مراد خدا را القا میکردند در حالیکهکاملاً میدانستند» و در عین دانایی، به راه خطا میرفتند و سببگمراهی مردم میشدند.
و درآیه 78 ، در صفحه بعد هم، مردم عوام و بیسواد را که در فهم مقاصدکتاب خدا، از علما و پیشوایان دین خود پیروی میکردند، مورد ذمّ و نکوهش قرار میدهد و میفرماید: وَ مِنهُم: اُمِّیونَ لایعلَمونَ الکِتاب، إلاّ أمانِی، وَ إن هُم إلاّ یظُنّون؛گروهی ازآنها، افراد عوام و بیسوادی هستندکهکتاب خدا را بهتقلید از پیشوایانشان، جز یک سلسله خیالات و آرزوها نمیدانند و تنها، بهدنبال وهم وگمان خود میروند. و حدیثیکه مفسّرین در ذیل اینآیاتآوردهاند، ایناست: شخصی خدمت حضرت امام صادق(ع) عرض میکند: وقتی مردم عوام یهود، برای پی بردن به مفاهیمکتاب دینیشان، راهی جز تقلید از عالمانشان نداشتهاند، حال، اگر علمای یهود، در نقل و تبیینکتاب خدا تحریفیکرده و مرتکب خیانت شدهاند، چهگناهی مردم عوام داشتهاندکه در لسان قرآن کریم، مورد ذمّ و نکوهش قرارگرفتهاند؟!
آیا نهمگر عوام یهود هم مانند عوام ما مسلمانان، در پیبردن به حقایق دینیشان، وظیفه تقلید از عالمانشان داشتهاند؟
پس اگر تقلید از عالمان، نادرست است، باید در میان ما مسلمانان نیز نادرست باشد و اگر راه صحیح همانراه تقلید جاهل از عالم است، پسگناه جاهلان یهودکه تقلید از عالمان نمودهاند، چه بودهاستکه مورد مذمّت خدا واقع شدهاند؟
و خلاصهآنکه چه فرقی هست بین عوام یهود و بین عوام ما که تقلیدآنها مذموم و تقلید ما ممدوح است؟!
حضرت امام(ع) فرمود: عوام و علمای ما با عوام و علمای یهود، از یک جهت فرق
دارند و از یک جهت مثل هم میباشند. ازآنجهتکه مثل هم هستند، خداوند
عوام ما را نیز بهخاطر تقلید از علما مذمّتکرده، همانگونهکه عوامآنها
را مذمّتکرده. و امّا ازآنجهتکه فرق دارند، نه.آنشخصگفت: توضیح بدهید
برای من، یابنَرَسولِالله.
فرمود: عوام یهود علمای خود را در عمل دیدهبودندکه صریحاً دروغ میگویند،
رشوه میخورند، احکام خدا را بر اساس سفارشهای دوستانه و سازشکاریها، از
مسیر مقرّر خود تغییر میدهند.
و شناختهبودندآنها را که درباره افراد، تعصّبهای ناروا اِعمال
مینمایند؛ اشخاص فاقد شایستگی را تنها بهخاطر اینکه مورد نظر شخصآنها
هستند، به مال و جاه و مقام میرسانند و شایستگان را فقط برای اینکه مبغوض
شخصآنها میباشند، از حقوق حَقّهشان محروم میگردانند و بهاصطلاحِ روز،
روابط را بر ضوابط حاکم میسازند!
و خوب میدانستندکهآنان، از هیچگونهظلم و تعدّی و اِجحاف و ارتکاب محرّمات، استنکاف نمیکنند.
و از طرفی هم بهحکم الهامات فطریکه خداوند در سرشت هر انسانی تکویناً
قرار داده، میدانستندکه هرکس دارای چنینزشتی اخلاق و انحراف عملی باشد،
فاسق است و نباید در امور مربوط به دین از او پیرویکرد و احکام خدا وگفتار
پیامبران را که وسائط بین خدا و خلق خدا هستند، از زبانآنچنانشخصی
پذیرفت.
و به همینجهت، خداوند، عوام یهود را مورد مذمّت قرار دادهکه چرا تقلید از عالمانی میکردهاندکهآنها را به فَساد در اخلاق و انحراف در عمل میشناختهاند! سپس فرمود: بههمینمنوال است حال عوام امّت ما که اینها نیز اگر از علما و پیشوایان دینی خود مشاهدهکنند تخلّف از موازین شرع و تزاحم و تنازع با یکدیگر بر سر مال و جاه دنیا و تعصّب شدید در طرفداری از هواخواهان و حامیان خود، هرچند ناصالح و نالایق باشند، وکوبیدن مخالفین خود، هرچند صالح و لایق باشند،آری؛ اگر این زشتخوییها و زشتکاریها را از علما ببینند و در عین حال، ازآنها در امر دین خود تقلید و پیروی نمایند، اینها نیز مانند همانعوام یهودند و مستحِقّ ذمّ و نکوهش و توبیخند!
آنگاه، امام(ع) شرایط صلاحیت فقیه را برای تقلید، در ضمن جمله معروفِ: فَأمّا مَنکانَ مِنَ الفُقَهاء، صائِناً لِنَفسِه، حافِظاً لِدینِه، مُخالِفاً عَلی هَواه، مُطیعاً لأمرِ مَولاه، فَلِلعَوامِ أن یقَلِّدوه، وَ ذلِکَ لایکونُ إلاّ بَعضُ فُقَهاءِ الشّیعَه، لا جَمیعُهُم، بیان فرمود؛ هرکدام از فقها که قادر بر نگهداری خویش باشد و تندبادهای شهوات نفسانی از درون و وساوس لغزاننده شیطانی از برون، او را از جا نکَند و به وادیهای حیرت و ضلالت نیفکند؛ دین خود را حفظکند وگوهرگرانبهای ایمان را به ثَمَن بَخسِ متاع اندک دنیا نفروشد و چهره پاک و نورانی اسلام را بهخاطر رسیدن به منافع پَست مادّی، با تأویل و توجیههای ناروا، مُشَوَّه و لکّهدار نگرداند؛ مخالف هواهای نفسانی خویش و مطیع و فرمانبَر مولا و پروردگار خود باشد، در اینصورت و با داشتن چنینشرایط استکه عوام مردم میتوانند از او تقلیدکنند. و باید توجّه داشتکه دارندگانکلّ اینفضایل، بعضی از فقهای شیعه میباشند، نه همه آنها.
منبع:تسنیم