۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۲ : ۰۷
عقیق:یکی از کلیدواژه ها و مفاهیمی که همواره مورد توجه انسانهاست و برخی فقط عنوانی از آن را یدک کشیده و عدهای دیگر از آن جا که دل در گرو محبوب ازلی و ابدی دارند، «عشق» است.
«عشق» در دو کارکرد متفاوت میتواند انسان را به مراتبی از مقامات کمال و عرفان برساند یا با دستاویز شدن، جلوه محبت و دوستداشتنیاش به خشم تبدیل شده و انسان را به سطح حیوانیت و بلکه پایین تر از آن تنزل دهد.
متأسفانه امروزه واژه عشق به دلیل کثرت استفاده نادرست، قداست خود را از دست داده است در حالی که ایامی وجود داشت کاربرد حداکثری این واژه درباره عبد و معبود بود ولی به دلایل گوناگون، ارزش ذاتی آن کمرنگ شده است.
به منظور دستیابی به فهم و درک صحیحی از «عشق» و مراتب آن گفتوگویی با آیتالله حسن رمضانی از استادان برجسته علوم عقلی و عرفانی حوزه علمیه قم، نویسنده و پژوهشگر مباحث عرفانی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
* در ایتدا واژه «عشق» را در لغت و اصطلاح عرفا برایمان معنا کنید؟
اهل لغت، عشق را به محبت و حب مفرط معنا کردهاند که انسان به یک حقیقتی، امری محبت مفرط داشته باشد، به نحوی که از حد تجاوز کند، محبتی که انسان را از خود بی خود میکند آنجا از آن به عشق تعبیر میکنند.
منشأ اشتقاق عشق هم از «عَ شَ قَ ه» مشتق شده، عبارت است از گیاهی که ما را از آن به پیچک تعبیر می کنیم، پیچک گیاهی است که به دور درختان می پیچد و از آن ها بالا میرود، به نحوی آن را احاطه میکند که با او یکی شود.
به لحاظ لغوی، در قضیه عشق که همان محبت و حب مفرط است تمام وجود انسان عاشق، سر تا پای او را فرا می گیرد و چیزی باقی نمیگذارد و آن شی ء یا آن امر در عشق و محبت مفرط احاطه میشود.
اما در فضای عرفانی وقتی از عشق صحبت میشود، آقایان عشق را به دو قسم عشق حقیقی و عشق مجازی تقسیم میکنند. عشق حقیقی متعلق به حضرت حق تبارک و تعالی است که وجودش حقیقی بوده و دارای کمالات است و چیزی از کمالات را نمیتوان از ذات خداوند سلب کرد.
از این رو او هست و تمام کمالات، او هست و تمام اوصاف جلال و جمال و انسان اگر به این حقیقت، عشق داشته باشد عشق حقیقی خواهد بود اما اگر چنانچه انسان به مظاهر خَلقیه، عشق بورزد و عاشق آنها شود به عشق مجازی تعبیر میشود سایر موجودات از انسان گرفته تا حیوانات، جمادات و گیاهان این عشق را تجربه میکنند چرا چون خودشان از وجود مجازی برخوردارند نه وجود حقیقی از این جهت عشق به آنها نیز معنون به عشق مجازی است.
با توجه به اینکه عشق حقیقی در فضای عرفان است اما اگر اهل معرفت، جایگاه و موقعیتی برای عشق مجازی قائل شده اند از این باب که «المَجاز قنطرة الحقیقة» هست، بود؛ مجاز پلی به سوی حقیقت است و انسان را به حقیقت می رساند از این جهت برای آن عشق، مقامی قائل هستند لذا اگر بنا است که عشق مجازی، پلی برای رسیدن به حق و معشوق حقیقی نباشد، هیچ اعتباری نداشت.
* آیا عرفا عشق مجازی را دارای مراتبی میدانند؟
بله، اهل معرفت عشق مجازی را به دو قسمت تقسیم کردهاند، عشق مجازی نفسانی، عشق مجازی حیوانی.
عشق مجازی نفسانی؛ متعلق است به کمالات و اوصاف کمال نفس ناطقیه انسان و زمانی اتفاق می افتد که شخص پی می برد که یک انسان دارای تقوا و پاکی، معرفت، فرهنگ و هنر نیز هست و آن شخص را با توجه به این امتیازات و خصوصیات مورد عشق و محبت خویش قرار میدهد این عشق، عشق مجازی نفسانی است که در آن همان کمالات نفس ناطق انسان مد نظر است. بنابراین انسان وقتی می بیند یک نحوه سنخیت، مشارکت و مناسبتی بین خویش و انسان مقابلش وجود دارد نسبت به او عشق می ورزد و عاشق او میشود.
اما در برابر این عشق مجازی نفسانی، عشق مجازی حیوانی قرار دارد که در اینجا همان خال و لب و خط و زیبایی ظاهری مد نظر قرار می گیرد و فرد به کمالات نفسانی توجه ندارد و همین چشم و ابرو و موی معشوق را با توجه به بُعد بدنیاش مورد توجه قرار میدهد. ما میتوانیم نام آن را نیز عشق بنامیم اما مولوی در مثنوی میگوید:
عشقهایی کز پی رنگی بُوَد / عشق نَبوَد، عاقبت ننگی بُوَد
لذا ممکن است ما بر حسب ظاهر نام آن را عشق مجازی حیوانی بنامیم اما آیا واقعاً میتوان نمونهای از عشق حقیقی را از آن درک کرد؟! خیر، عشق حقیقی جایگاهی در اینجا ندارد و نمیشود اینگونه معشوقها و عشق را به آن معنا کرد گر چه برخی از افراد، عشقی که مولوی بیان میکند را شعاعی از معشوق حقیقی ذکر میکنند اما با توجه به جنبه ای که عرض شد مگر اینکه این ها خط و جهتی بوده باشند، سوی معشوق حقیقی و از همین طریق انسان راه را پیدا کند و به معشوق حقیقی برسد نه اینکه ظاهر و باطنش در این مسائل خلاصه شود و حرکتی صورت نگیرد.
اینها در حقیقت اگر بخواهد به خودش متوقف شود هیچ ارزشی ندارد و به راستی باید گفت: عشقهایی کز پی رنگی بود/ عشق نَبود عاقبت ننگی بُوَد. مولوی در ادامه این بیت، علت عشق را بیان میکند و میگوید: «ز آن که عشق مردگان، پاینده نیست زآن که مرده سوی ما آینده نیست». اینکه ما میگوییم عشقهایی کز پی رنگی بُود عشق نبود عاقبت ننگی بُوَد به دلیل این است که آنها حقایقی هستند که ما آنها را مرده به حساب میآوریم.
عشق به یک امر مرده، عشق به یک موجود مرده، پایدار نیست و هیچگاه به سوی ما باز نمی گردد و فایده ای هم برای ما ندارد و به همین دلیل ما عاقبت آن را ننگی می دانیم که منجر به ننگ میشود نه به معاد!
اگر عشق، به یک موجود زنده و به یک حقیقت زنده تعلق بگیرد لحظه به لحظه تازه و تازهتر میشود؛ «وَ هُو الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ».
عشق زنده در روان و در بصر/ هر دمى باشد ز غنچه تازهتر
عشق آن بگزین که جمله انبیا/ یافتند از عشق او کار و کیا
تو مگو ما را بدان شه بار نیست/ با کریمان کارها دشوار نیست
* با توجه به حدیث قدسی «مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی» عشق حقیقی دارای چند مرحله است؟
این حدیث قدسی به همان قضیه عشق و محبت اشاره دارد. مرحله اول، معرفت بعد طلب، سپس وجدان و بعد محبت و در نهایت عشق است. انسان در آغاز راه، معرفت الهی پیدا میکند نه یک حقیقت پنداری و موهوم! وقتی حقیقت را یافت نسبت به او محبت پیدا میکند و این محبت، روز به روز زیادتر میشود به طوری که سر تا پای انسان را در بر می گیرد.
مانند کسی که در جام ذغال بیفتد. در آغاز، یک نقطه در ذغال را قرمز میکند و بعد مدام توسعه پیدا میکند تا جایی که یکپارچه آتش میشود. در درون انسان هم یک محبت و وابستگی نسبت به حقیقت حق پیدا میشود که اگر استمرار پیدا کند و انحرافی صورت نگیرد سر تا پای وجود انسان را قدم به قدم فرا می گیرد تا اینکه به طور کلی انسان، یکپارچه شوق و عشق شده و اینجاست که در معشوق فانی میشود لذا می فرماید: «وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ» و این یعنی فانی شدن در معشوق که دیگر چیزی از او باقی نمیماند.
امام صادق(ع) جمله بسیار زیبایی در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه 21 سوره مبارکه «انسان» مبنی بر «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً» فرموده اند اینکه منظور از شراب طهور در این آیه؛ آن شرابی است که انسان را از تمام نجاسات و تمام رذایل، چرک ها و مزاحم ها پاک کند و چیزی در وجود او باقی نمیگذارد مگر حق، یعنی سر تا پای انسان میشود حق! یک انسان حقانی که از غرور، عنانیت، خودخواهی چیزی در او باقی نیست. بنابر این کسی که فان فی الله شد، باقی بالله میشود. همان فرمایشات زیبا و دلنشینی که امام هادی(ع) در زیارت جامعه کبیره آوردهاند؛
«وَ مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ، وَ مَنْ أَبْغَضَکُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ، مَنْ أَطَاعَکُمْ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ».
هیچ تفاوتی بین آنها و حق نیست همان طور که در زیارت رجبیه آمده است که «لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُکَ» فرقی نیست فقط در عبودیت و ربوبیت فرق است او رب است و اینها مربوب.
اگر این تفاوت را در نظر بگیریم هیچ فرق دیگری ندارند لذا باقی تعالی می شوند.
*چگونه عشق مجازی می تواند مقدمه ای برای دستیابی به عشق حقیقی باشد؟
مجاز، پلی به سوی حقیقت است البته اگر از آفات و آسیب مصون بماند معمولاً عشق مجازی، انسان را در همان گامهای نخست، زمینگیر میکند اگر انسان مربی داشته باشد و تحت تربیت یک انسان الهی قرار گیرد، میشود. عشقی که همراه با آسیب و آفت است را نمیتوان به صورت مطلق و همین طور بی قید بیان کرد. خیلیها به بهانه اینکه عشق مجازی می تواند آنها را به خدای متعال برساند بدون توجه به آداب آن به دام می افتند، هلاک شده و به هدف نمیرسند.
فضای عشق مجازی و اینکه انسان از عشق مجازی به حق برسد خیلی حساس است مانند اینکه از یک رگی در بدن انسان، همزمان خون و شیر طیب و طاهر عبور کند؛ یک طرف خون جاری میشود و یک طرف دیگر شیر. نه سفیدی شیر به خون برسد و نه قرمزی خون به شیر! و این یعنی اینکه اگر می خواهیم از عشق مجازی به عشق حقیقی برسیم باید حساس، دقیق، حساب شده باشد. معمولاً افراد در وادی عشق مجازی میمانند و به مسیر عرفان نمیرسند اما اگر از آفت ها مصون بمانند، میتوانند.
* از منظر جنابعالی برای رسیدن به عشق حقیقی حتماً باید تحت تربیت استاد باشیم؟
بله، انسان حتما باید تحت تربیت مربی قرار بگیرد، با اشارات و ارشادات دقیق یک انسان ورزیده الهی این مسیر باید طی شود بنده در کتاب «ریاضت در عرف عرفان»، بحث از عشق مجازی را آورده ام و در آخر همان طور که ما به طور مطلق این عشق را نمی پذیریم به طور مطلق هم رد نمی کنیم لکن می گوئیم این عشق مطلوب است اما بشرطها و شروطها! رعایت عفت و دین، شرع و عقل و عرف از شروط این قضیه است.
* اگر بخواهیم مصداقی از عشق حقیقی و الهی سخن به میان بیاوریم عشق میان امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا (س) نمونه بارزی در این خصوص به شمار میرود، کمی از عشق میان این دو وجود نازنین برایمان بگویید؟
یقیناً این عشق از مصادیق عشق حقیقی است چون علی بن ابی طالب(ع) فانی فی الله است همان طور که حضرت فاطمه زهرا(س) نیز فانی فی الله است در حقیقت عشق خودِ خدا به خداست که در علی بن ابیطالب به صورت معشوق جلوه کرده، خودش عاشق خودش است و خود، معشوق خویش است منتها در دو جلوه، در دو مظهر!
همین مسأله را می توان درباره حضرت صدیقه طاهره(س) بیان کرد به عنوان عاشق علی بن ابی طالب (ع) و هم فاطمه زهرا (س) را به عنوان معشوق در نظر بگیریم چون هر دو خلیفة الله اند، هر دو فانی فی الله و هر دو باقی اند و هر دو حکم خداوند را دارند خداست که عاشق است و معشوق است و عشق.
* انسانهای عادی وقتی عاشق هم می شوند در واقع به درجه ای از کمال دست مییابند آیا درباره حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) که خلیفة الله هستند نیز چنین چیزی صادق است؟
با توجه به اینکه این بزرگواران به حسب ظاهر، دو نفر بودند و هر کدام محدود به حدود خاص، مطمئناً مکمل عقل بودند و حقیقت محمدیه در هر دوی آنها جاری شده است.
علی بن ابیطالب با تعیّن علوی و فاطمه زهرا (س) با تعیّن فاطمی، هر کدام امتیازات خاص خویش را دارند و با ازدواج با هم، مکمل هم به شمار می روند؛ «هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ».
* نشانههای عشق مجازی که منجر به عشق حقیقی میشود، چیست؟
شما یک راننده ای را در نظر بگیرید که در هوای بارانی مشغول رانندگی است اگر حواس راننده مدام به حرکت برف پاک کن باشد از جاده منحرف خواهد شد اما اگر حواسش فقط به جاده باشد در واقع، توجهی به حرکت برف پاک کن نخواهد داشت.
عشق مجازی به امور بدنی و امور ظاهری معطوف است و عشق حقیقی به کمالات نفسانی و کمالات واقعی انسان توجه دارد. اگر شخص درگیر اوصاف جمال ظاهری و صوری است، بداند که گرفتار آفت شده است اما اگر در همه امور ظاهری، مشغول مشاهده امور ماورایی است، اصل را می بیند و جلوه واقعی را مشاهده میکند مشخص میشود که این عشق، عشقی است که او را به هدف نزدیک میکند و این بهترین علامت و نشانه است.
همانطور که عرض شد، در عشق مجازی نفسانی، توجه به کمالات روحی و نفسانی است که در عشق مجازی حیوانی، توجه به خاصیت بدن و امور ظاهری است و این ملاک خوبی برای تشخیص عشق مجازی نفسانی از عشق مجازی حیوانی است.
بنابراین اگر فردی دید گرفتار این گونه امور ظاهری دم دستی است معلوم میشود که او مبتلا به آفت و آسیب است که هیچ تقدسی هم ندارد اما اگر توجه اش به امور ماورایی امور ظاهری بود و مسائل ظاهری اصلاً برایش مطرح نبود مشخص میشود که کمال یافته است و راه به سوی کمال را نیز به خوبی طی میکند.
منبع:فارس